بازیگران: قصّهگو، سارا، دانشآموزان کلاس، معلّم
قصّهگو: امروز روز معلّم است. بچّههای کلاس برای معلّم هدیه آوردهاند. بیشتر بچّهها به جز...
سارا (وارد کلاس میشود): سلام بچّهها! چه بوی خوبی! این همه گل برای چیه؟
دانشآموزان: برای روز معلّم!
سارا: ای وای! من که برای خانم چیزی نیاوردم! حالا چیکار کنم؟
(دانشآموز 1 با دستهگلش به سمت سارا میرود) سارا: خوش به حالت! چه گلهای قشنگی! تو میدونی با چندتا گل میشه یه دستهگل درست کرد؟
دانشآموز 1: آنقدر که وقتی بگیری جلوی صورتت، از پشتش چشمهایت معلوم نشوند! (دستهگل را جلوی صورتش میگیرد و بعد یک گل از دستهگلش بیرون میآورد) اگه از دستهگلم یه گل کم بشه، باز هم چشمام پشتشون قایم میشن!
سارا: چه گل خوشبویی! چه دوست مهربونی!
(دانشآموز 2 به سمت سارا میرود) سارا: خوش به حالت! چه دستهگل قشنگی! تو میدونی با چندتا گل میشه یه دستهگل درست کرد؟
دانشآموز 2: آنقدر که ساقههاشون توی مشتت جا نشن! (گلها را توی مشتش میگیرد و بعد یک گل از دستهگلش بیرون میآورد) اگه از دستهگلم یه شاخه کم بشه، باز هم دستهگل دارم! باز هم ساقههاشون توی مشتم جا نمیشن!
سارا: چه گل خوشرنگی! چه دوست مهربونی!
قصهگو: بچّههای کلاس یکییکی آمدند پیش سارا. با سارا گل گفتند و گل شنیدند و هرکدام یک شاخه گل به او دادند.
(بچّهها یکییکی پیش سارا میآیند و هرکدام شاخهای گل به او میدهند)
سارا: ممنون بچّهها! شما بهترین دوستهای دنیا هستید! حالا من هم برای خانم معلّم گل دارم!
معلّم (وارد کلاس میشود): سلام بچّهها، صبحتون به خیر!
بچّهها (همه با هم دستهگلها را بالا میگیرند): سلام خانم معلّم! روزتون مبارک!
خانم معلّم: وای بچّهها، چه گلهای قشنگی! ممنون! (معلّم بچّهها را بغل میکند و گلها را از آنها میگیرد)
قصّهگو: اما قشنگترین گل دنیا خود شما بچّههایید که اینقدر خوب و مهربانید!