شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

افطاری خانه پدربزرگ

افطاری خانه پدربزرگ

 

هر سال روز پانزدهم ماه رمضان، یعنی روز تولّد امام حسن(ع)، در خانه‌ی پدربزرگ جشن برپا می‌شد. همه‌ی فامیل و همسایه، به خانه‌ی آن‌ها می‌آمدند و افطاری می‌خوردند. مـادربزرگ آن روز غذاهـای خوشمزه‌ای مـی‌پخت و از مهمان‌ها پذیرایـی مـی‌کرد.

من از دایـی پرسیدم: «چرا پدربزرگ هر سال این روز افطاری می‌دهد؟»

دایـی گفت: «چون امـام حسن(ع) را خیلی دوست دارد و مـی‌خواهد مثل ایشان مهـربان و کـریم باشد.»

من گفتم: «یعنـی چه که مـی‌گوییم کریم بوده‌اند؟»

دایـی گفت: «امام حسن(ع) خیلـی بـه فکـر دیگـران بودند و خیلی به دیگران مـی‌بخشیدند. حالا هر کس به نیت خوش‌حال کردن امام حسن(ع) مهمان دعوت کند، خدا را از خودش راضـی کرده است.»

مـن دوبـاره پرسیـدم: «مـادربزرگ هـم بـرای همین غذای خوشمزه مـی‌پزد؟»

دایی با لبخند جواب داد: «بله. اصلاً چون با نیت خوب این کار را انجام می‌دهد، غذایش از همیشه خوش‌مزه‌تر می‌شود.»

بعد ادامـه داد: «همین پرچـم زدن تـو اگـر بـه نیت خوش‌حـال کردن امام حسن(ع) باشد، تو هم خدا را از خودت راضـی کرده‌ای.»

من با ناراحتـی گفتم: «ولـی مـن نیت نکرده بودم، از اوّل پرچم‌هـا را بزنم؟»

دایی بلند خندید و گفت: «خب دایی جان، الآن نیت کن. الآن هم دیر نشده.»


۷۳۴
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز،من ایرانی مسلمانم،افطاری خانه پدربزرگ،مریم ایوبی راد،میلاد امام حسین، افطاری خانه پدربزرگ، مریم ایوبی راد،
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.