در شروع گفتوگو خوب است کمی درباره جایگاه ساحت «علمی و فناورانه» در میان ساحتهای ششگانه سند تحول صحبت کنیم.
موضوعی که در مقدمه باید به آن بپردازیم این است که آیا ساحتهای تربیتی در واقعیت از هم تفکیکپذیرند یا نه؟ بهنظر میرسد این ساحتها مثل دریچههایی هستند برای دیدن یک انسان. اما واقعاً یک فرد را نمیتوان به این شش بخش تقسیم کرد. هر انسان همه این شش ساحت را در آن واحد داراست. لذا فعالیتها و برنامههایی تربیتی که ما تدارک میبینیم، نمیتوانند به یک ساحت محدود شوند. مثلاً برگزاری یک اردوی جهادی، آیا صرفاً محدود میشود به ساحت تربیت اجتماعی ـ سیاسی؟ آیا هیچ زمینه حرفهای ـ اقتصادی ندارد؟ آیا زمینهساز رشد ساحت عبادی ـ اخلاقی نیست؟ طبیعی است از تأثیر و تأثرات این ساحتها یک انسان تراز شکل میگیرد.
فعالیتها و برنامههای آموزشی و تربیتی همگی چندساحتی هستند و تقسیم آنها به این شش ساحت صحیح نیست. هرچند که رنگ و بوی یک فعالیت میتواند به برخی از ساحتها متمایلتر باشد. نگاه ششساحتی در لحظه «طراحی» برنامه تربیتی و در لحظه «ارزیابی» آن برنامه به ما کمک میکند نگاه جامعی به فعالیتها داشته باشیم.
با این نگاه چه تعریف و کارکردی برای ساحت «علمی و فناورانه» باید داشته باشیم؟
در اکثر مواقع تصور غلطی از ساحت علمی و فناورانه وجود دارد. برخی کارشناسان تمامی فرایندهای شناختی را در محدوده این ساحت میدانند و ساحت علمی و فناورانه را بهمثابه کل یادگیری در نظر میگیرند. با این نگاه، همه لحظات مدرسه ذیل این ساحت تعریف میشود و در نتیجه کارکرد اصلی تقسیم ششگانه ساحتهای یادگیری از بین میرود!
برخی دیگر هم از سه هدف «شناخت»، «مهارت» و «نگرش» فقط همان مرحله «شناخت» را در حیطه این ساحت فرض میکنند. با این رویکرد، هر زمان که کلاسهای درس سنتی بر پا میشود، ما در ساحت علمی و فناورانه قرار داریم و در زنگ ورزش و هنر و فوق برنامه از این ساحت دور میشویم! در صورتی که ساحت علمی و فناورانه به معنی توانمندی بهرهبرداری از تجربههای علمی و روش علمی در زندگی انسان است. این ساحت بیشتر از آنکه به یک دانش ناظر باشد، به یک روش و منش معطوف است. تقویت رابطه با علوم تجربی انسانی و منابع علمی و تجربی در این ساحت مدنظر است.
با این حساب چگونه میشود تحقق این ساحت تربیتی را ارزشیابی کرد و آیا اصلاً ما در مدرسه برای ارتقای آن تلاش میکنیم؟
حد مطلوب رشدیافتگـی در این ساحـت آن است که ببینیم وقتی دانشآموخته نظام تعلیموتربیت ما در زندگی به مسئلهای برخورد میکند، آیا میتواند به سراغ منابع علمی آن حوزه برود و با روش علمی پاسخی بیابد یا نه؟ آیا امکان آزمایشکردن و فرضیهسازی و رد و قبول منابع علمی را دارد یا نه؟ در کتابهای علوم دوره ابتدایی برای تحقق این هدف تلاش خوبی صورت گرفته و فارغ از موضوعی که در درسهای علوم دنبال میشـود، به دنبال تـربیت یک «دانشمنـد کوچولو» است. مشاهدهکردن، تجربهکردن، فرضیهساختن و مانند آنها در این کتابها پیگیری میشود. در مقایسه با علوم، درس ریاضی کمتر این ساحت را تقویت میکند! البته در دورههای تحصیلی بالاتر، همین درس علوم که به فیزیک و شیمی و زیستشناسی تبدیل میشود هم از این رویکرد فاصله میگیرد. متأسفانه در سرفصلهای علوم اجتماعی و انسانی که زیرساخت فناوریهای امروز، بهخصوص فناوریهای رسانهای هستند، اصلاً به این سمت نمیرویم و بچهها روش علمی در جامعهشناسی و اقتصاد و دیگر موضوعات را نمیآموزند.
بعد از این مقدمات، خوب است نگاهی به رسانهها بیندازیم. تأثیر استفاده زیاد بچهها از رسانههای نمایشی یا رسانههای مجازی در رشد ساحت علمی و فناورانه چگونه است؟
با وجود اینکه رسانهها خودشـان زاییده علم مـدرن و دنیای فناوری هستند، معمولاً بچهها را در ساحت علمی و فناورانه رشد نمیدهند و برعکس، آنها را سطحی بار میآورند! چرا؟ چون تحقق واقعی ساحت علمی و فناورانه به تعمق و تأمل نیاز دارد و کاربران دنیای رسانهها مدام در فضایی سهل و ساده غوطهورند. همه ما بارها از ماشینحساب استفاده کردهایم، اما هیچکدام تا بهحال بررسی نکردهایم ماشینحساب چطور کار میکند! چون کارکردن با ماشینحساب بسیار ساده و شیرین است و زحمتی ندارد. وقتی فضای مدرن همهچیز را برای کاربری آدمها ساده میکند، باعث میشود بچهها به کاربری رسانهها و فناوریها بسنده کنند و در علوم پایه ضعیف بار بیایند. در عمل، هر چقدر کاربری فناوریها و رسانهها توسعه بیابد، میل و انگیزه بچهها برای رفتن به سمت مبانی علوم پایه ضعیفتر میشود.
چه نکته جالبی! در سایر علوم و دانشها هم همین اتفاق میافتد؟
اتفاقاً در علوم انسانی رسانههای مجازی به بچهها فرصت رشد میدهند؛ امکان برقراری ارتباط افراد با همدیگر، امکان مشاهده نظرات و اندیشههای گوناگون، امکان مواجهه با نقدها و فکرهای متفاوت. اتمسفـر رسانههـای جدید، علوم انسانـی را تقـویت مـیکند. گفتوگو، تفکر انتقادی، قضاوت، تضارب آرا، تحمل نظرات دیگران و جستوجوی قطعات دانش از منابع پراکنده، بهجای منبع واحد و تقویت تفسیر نظرات و اندیشهها که همگی از شاخصههای تفکر علمـی و روش علمی در پارادایم تفسیـری است، در ساختـار رسانههـای مجازی تنیده شده است. لذا شما با بچههایی طرف میشوید که راحت اظهارنظر و بحث میکنند و حرف طـرف مقابل را سخت میپذیرند. یعنی حتی اگر بچهها تمایلی هم به این مهارتها و نگرشها نداشته باشند، زندگی در دنیای رسانهها این فضا را برایشان ایجاد میکند.
چطور میشود فناوریهای رسانهای این شرایط متناقضنما را ایجاد میکنند؟ یعنی علومی را که از آن ریشه گرفتهاند تضعیف و آنچه را با آن نسبت کمی دارند تقویت میکنند؟
این طبیعی است که وقتی علم مدرن در توسعه فناوریهای صنعتی و رسانهای پیشرفت میکند، بشر را با محصولات این توسعه درگیر میکند. امروز علم آنقدر در حل مسائل علوم طبیعی و تجربی توسعه یافته و به ساخت ابزارهای کاربردی برای زندگی دست پیدا کرده که بچههای ما به سختی میتوانند در جایگاه نیوتن قرار بگیرند و از طبیعت سؤالات عمیق بپرسند. چون معلومات مدرسهای تا رسیدن به مرزهای علوم تجربی فاصله زیادی دارد و پیش از این، افراد زیادی این مسیر را پیمودهاند و دستاوردهای این تجربههای پیشین امروز در کولهپشتی یا جیب هر دانشآموزی پیدا میشود.
اما وقتی علم مدرن در جایی مثل علوم انسانی دچار خلأ و ابهامات جدی میشود، زمینه حرکت و رشد را برای مخاطب باز میگذارد. مرزهای علوم انسانی - با رویکرد تفسیری نه با رویکرد مثبتگرایی- فاصلهای تا مدرسه ندارد.
آیا راهحلـی برای عبـور از شرایط فعلـی به سمت شرایط آرمانی تربیت علمی و فناورانه در دنیای رسانهها داریم؟
بچهها بایـد یاد بگیرنـد رسانـه صرفـاً تفنـن نیست. باید بدانند غـوطـهوری در رسانهها بایـد رهـاوردی بـرای زندگی واقعیشان داشته باشد. این به آموزش نیاز دارد. بچهها الان به «کاربری فنـاوری» بسنـده کـردهانـد. این شـایـد در ظاهر اشکالی نداشته باشد، اما در واقع نتیجه مقهور بودن آنها نسبت به دستاوردهای فناورانه است. آنها فقط در صورتی از مزایای علوم تجربی بهره میبرند که یک شرکت بزرگ این علوم را به شکل فناوری در اختیارشان بگذارد. وگرنه نمیتوانند در تصمیمگیریهای زندگیشان از روش علمی بهره ببرند و از این بدتر، هرگز به مرتبه تولید فناوری نمیرسند.
یکی از نشانههای این وضعیت آن است که مدرسهها بهطور دائم در حال تلاش برای کتابخوانکردن بچهها در حوزه رمان و داستان هستند، اما ما مقاله خواندن را بلد نیستیم و ترویج هم نمیکنیم. مقاله حسابی خواندن یکی از شاخصههای رشد ساحت علمی و فناورانه در بچههاست. باید علوم تجربی بهعنوان زیرساخت تمدنی تقویت شود تا بتوانیم حرف حساب بزنیم. اینجاست که در دسترسبودن علم مدرن باید منجر شود به رشد بیشتر علمی این نسل در زندگی. بچهها باید از منابع متکثر رسانهای برای تقویت بُعد علم تجربی استفاده کنند.
با توسعه فضای مجازی ظاهراً بچهها به منابع متکثر رسانهای دسترسی بیشتری پیدا کردهاند. پس چرا این هدف علمی محقق نمیشود؟
اکتفا به اجمال آفتی جدی است. روحیه تفسیری هم که تقویت شده باشد، بدتر! الان بچهها بدون اینکه تعمقی در علوم و دانشهای پایه داشته باشند، راحت درباره هر چیزی اظهارنظر میکنند. با خواندن دو عنوان خبری و یکی دو یادداشت کممایه، سریع وارد مرحله اظهار فضل میشوند! این به خاطر همین فضای متناقضنماست: نبود تعمق در علوم پایه و آزادی غیرروشمند در علوم انسانی!
راهحل هم این است که در علوم پایه و تجربی قوی شویم، چون علم قطعیت میآورد. در علوم تفسیری هم باید به همین سمت برویم. در شناخت حق و باطل هم میشود با علوم انسانی به سمت قطعیت رفت. بچهها باید به کمک علم و فناوری به جمعبندیهای درست و نقاط روشنی در زندگیشان برسند. در علم تفسیری میتوان به قضاوت رسید. به قول قرآن کریم «یَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» باید نتیجه «یَسْتَمِعُونَ الْقَوْل» باشد. چه زمانی این اتفاق میافتد؟ زمانی که بچهها منظـومـه ذهنـی قـوی از ارزشهـا و معـارف داشته باشنـد. اتفاقاً استفـاده از رسانهها میتواند طرحواره ذهنــی بچــهها درباره حقیقـت را پیچیدهتر و عمیقتر کند.
اما متأسفانه در اکثر موارد مواجهه بیضابطه با فضای رسانهای بچهها را بیطرحواره کرده است. محصول این رهاشدگی، آدمی بیهویت و کمعمق است که هر دوساعت یکبار جهتهای ذهنی و نظراتش با توجه به مواجهه با آخرین اخبار رسانهها تغییر میکند. چون نتوانسته است با ردکردن اصولی یا قبولکردن ریشهای گزارهها، یک طرحواره مستحکم و بزرگ برای خودش بسازد.
شما بهعنوان معلم و مدیر چه پیشنهادهای عملیاتی برای دستیابی به این اهداف دارید؟
بچهها باید قبل از غرقشدن در فضای رسانهها یا در حین این مواجهه «رنگدار» شوند. یعنی بدون آمادگی هویتی با فضای متکثر برخورد نکنند. یک راه خوب برای رنگدارکردن نوجوان، استفاده از الگوست. الگوپردازی و الگوپروری برای نوجوان نقشی جدی در ساختن طرحواره هویتی او دارد. یک نمونه تحسین برانگیز در این زمینه، فعالیت پایگاه و برنامه کاربردی «نو+جوان»1 است که تلاش میکند مبانی ارزشی نوجوانان را تقویت کند.
در این الگوپذیری دانشآموزان میفهمند مصرف رسانهها قرار است در زندگی واقعی اثرگذار باشد. پس چیزی را مصرف میکنیم که بتوانیم پردازش کنیم. به اندازهای میخوریم که بتوانیم هضم کنیم و حتماً بعد از هضم آن، نیرو و توان بیشتری به دست بیاوریم. سواد رسانهای همینجا پررنگ میشود؛ در تشخیص محتوای مطلوب و نامطلوب متناسب با هر فرد.
در اختیارگذاشتن خوراک مفید هم وظیفه مربی است. آموزشوپرورش اینجا وظایف بر زمینمانده زیادی دارد: تولید دانشنامههای خوب چاپی و مجازی منـاسب کودک و نوجوان، ساختن آزمایشگاههای خوب مجازی مرتبط با درسهای مدرسه، راهاندازی یک کتابخانه مجازی جامع مناسب دانشآموزان و متناظر با سرفصلهای آموزشی کتابهای درسی و ...
نگاه تزئینی و نمایشی به این منابع علمی متکثر هم باید تغییر کند. مراجعه دائمی به این منابع و استفاده هر روزه از آن باید در طرح درس معلمان قرار گیرد. به بیان دیگر، از سطح تعریفکردن از قابلیتهای ابزارهای دیجیتال و فضای مجازی باید به سطح جاریسازی جستوجو، جمعآوری، تحلیل و نقد اطلاعات در کلاسهای درس برسیم. رسیدن به تدریس پژوهشمدار یک قله قابلفتح در مدرسه است.
در سرفصلهای انسانی، از رسانهها برای کمک به تربیت علمی و فناورانه چه استفادهای باید بکنیم؟
در این راستا امکان نشر حرفها در رسانهها و بازخوردگرفتن از نظرات، باید بهطور جدی مورد استفاده قرار گیرد. تمرین عملگربودن در فضای تفسیری بسیار ضروری است. قاعده رشد در علوم انسانی بر شنیدن و شنیدهشدن مبتنی است. باید برای تولیدکردن و برای نشر تولیدات و نقد آنها، برای بچهها فرصتهای رسانهای فراهم کنیم. اگر رسانه نبود، این فرصت رشد در فضای تفسیری برای دانشآموزان به وجود نمیآمد. وبنوشت «بلاگ» ها و ریزوبنوشت «میکروبلاگ» ها امکان حرفزدن، حرفشنیدن، قضاوتکردن و رشدکردن را میتوانند مهیا کنند. آدمی که در محیط گفتوگوی واقعی قرار گیرد، یعنی هم حرف بزند و هم حرف بشنود، رفتار نابهنجار اجتماعی انجام نمیدهد.
مهـارتهـای سـادهای مثـل شوخـیکـردن در گـروههای مجازی دوستانه و تعامل با غریبهها و آشناها، از جمله سطوح مقدماتی روش و منش علمی در علوم انسانی و تفسیری هستند که بچهها بلد نیستند. بهکارگیری منطق در مباحثات و شناخت استدلال و شبهاستدلال و مانند آن باید آموزش داده شود.
نگاه شما به آینده تربیت علمی و فناورانه در دنیای رسانهها خوشبینانه است؟
بله. انشـاءالله. توسعـه هوش مصنـوعـی میتواند به خدمت این هدف مهم درآید. جستوجو در منابع، یافتـن علاقهها و کشف سلیقهها، معرفـی اندیشـهها و اندیشمنـدان متناسب با سؤالات و سطوح فهم مخاطب، دسترسی به انبوه محتوای باکیفیت آموزشی و علمی، انتشار گسترده اسناد و شواهد و تصویرها و مستندات از پدیدهها و موضوعات علمی و بسیاری فعالیتهای دیگر با توسعه هوش مصنوعی و بهرهگیری از دادهکاوی در شناسایی مخاطبان و توزیع محتوا، همگی نویدبخش آیندهای روشنتر برای رشد ساحت علمی و فناورانه هستند.
بالاخره بخشـی از جوامع انسانـی از توسعـه بیدر و پیکر غفلت و بیهودگـی در رسانههـا خسته خواهند شد و کمکم ارزش محتوای عالمانـه و رشدآفـرین خودش را نشـان خواهـد شد. همین الان هم آموختن مهارتهای سازنده و مفید برای زندگـی در فضای مجازی بسیار اقبال دارد و رسانهها نسبت به گذشته به فراگیری مهارتهای عملی ارزشمندی بالاتری میبخشد. همین امروز هم مهارتهای عملی واقعی مثل آرایشگری، نانوایی، آشپزی، خیاطی، مکانیکی و مانند آن در اینترنت رونق دارد. این پیشرفتی مهم نسبت به گذشته است که دانشهـای عملـی در جامعه مقبولیت کمتری داشتند. در مورد دانشهای نظری هم همیـن روند طی خواهد شد. ما به آینده امیدواریم!
از شما ممنونم که در این گفتوگو شرکت کردید.
پینوشت
1. پایگاه اینترنتی و برنامه کاربردی «نو+ جوان» به نشانی: nojavan. khamenei.ir وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای