امروز مهمان معلّمـان و دانشآمـوزان یک مدرسه هستیم. در دبستان وحدت روستای ایگِل*، دانشآموزان پایـههـای دوّم و سوّم با هـم توی یک کلاس هستند. از حرفهـایشان متوجه مـیشوم که خیلی معلّمشان را دوست دارند. کتابهایشان را ورق میزنم. با خودم فکر میکنم حتماً داستان «چغندر پربرکت» کتـاب فارسـی برای بعضـی از کلاس دوّمیها در این روستا و روستاهای دیگر اتّفاق افتاده است. حتمـاً پـدران و برادران بعضی از آنها، مثل «چوپان درستکار» باعث افتخار کشور ما هستند.
در کتاب قرآن کلاس سوّمـیها، چشمـم به آیـهی «وَ افعَلوا الخَیر لَعَلَّکم تفلحون» میافتد؛ یعنی کار خیر انجام دهید تا رستگار شوید. چه تصاویـر زیبایـی در این صفحـه کشیده شـده است؛ آبیـاری درخـتان، کمـک بـه بیـماران و مهربانـی با حیوانـات. کـلاس سوّمـیهای مدرسهی وحـدت و دیگـر روستاها در آبیاری درختان و چیدن میوههـا به پدر و مادرهایشان کمک مـیکنند. مراقبت و غذا دادن به حیوانات روستا یکـی دیگر از کارهـای خیـری است که آنهـا انجام مـیدهند. موافقی امسال کتابهای درسـیمان را جور دیگری نگاه کنیم؟ جوری که درسهایش را بیشتر در زندگـیمان بهکار ببریم؛ روستایـی باشـی، عشایری یا شهری فرقـی نمـیکند.
در شمارهی بعدی بیشتر دربارهی این موضوع صحبت میکنیم.