بازیگران: خرگوشک. مامان خرگوش. زنبورک. سنجابک
خرگوشک در خانه خوابیده است. مامانخرگوش بالای سرش نشسته است و او را تکان تکان میدهد.
مامانخرگوش: بیدارشو خرگوشک. بیدارشو. باید بریم دنبال هویج، برای زمستان.
خرگوشک خمیازه ای می کشد. چشم هایش را می مالد. بعد میگوید: «حالا کو تا زمستان. بذار بخوابم.»
مامانخرگوش: «بلند شو تنبل کوچولو. بلندشو.»
خرگوشک و مامانخرگوش وارد جنگل میشوند. در دست هر کدامشان یک سبد است.
زنبورک (با یک کوزه دور گلها میچرخد.): ویز ویز ویز. چه گلهای خوشبویی! ویز ویز ویز. چه عسلی درست کنم؟ ویز ویز ویز.
خرگوشک: (رو به مامان خرگوش) «هنوز خوابم مییاد مامانی. میشه بشینم همین جا کنار درخت گردو؟»
مامانخرگوش (در حال دور شدن ): «جایی نریها. همینجا بمان تا من برم هویج جمع کنم.»
سنجابک: (با یک سبد وارد میشود. شروع به کندن گردو میکند.): «چه گردوهایی! حتماً خیلی خوشمزّهاند!»
خرگوشک: (درحال چرتزدن است چند گردو میافتد روی سر خرگوشک.):«آهای، حواست کجاست! مثلاً من اینجا خوابیدهامها!»
سنجابک: «الان چه وقت خوابه! پاشو که وقت کاره!»
خرگوشک: «وقت کار؟ تو هم مثل مامانم میگی کار! می گی غذا، انبار!»
سنجابک: «آره که میگم. وقتی زمستون بشه، نه دونه هست، نه گردو.»
زنبورک: (به طرف سنجابک و خرگوشک می آید) «تو زمستان هیچ گُلی هم نیست. هیچ شهدی نیست تا من عسل درست کنم.»
خرگوشک : (از جایش می پرد و می گوید): «یعنی اگر غذا جمع نکنیم، زمستان گرسنه می مونیم؟ پس مامانم درست میگه. همه باید برن دنبال غذا.»
خرگوشک و دوستانش پشت گلها میروند تا هویج پیدا کنند.
مامانخرگوش ( با سبد پر از هویج وارد می شود.) : «کجایی؟ کجا رفتی خرگوشک؟ خرگوشک؟»
خرگوشک با سنجابک و زنبورک از بین گلها بیرون میآید.
خرگوشک: «مامان! مامان! من هویج پیدا کردم، با دوستان جدیدم.»
بازیگران همه به سمت تماشاگران میایستند. دستهای یکدیگر را میگیرند و یک صدا میخوانند: «الان چه وقت خوابه! پاشو که وقت کاره!»