شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

جشن نور

جشن نور

منیره هاشمی

بابا به در خانهمان با لبخند

یک ریسهی رنگرنگی زیبا زد

با شربت و شیرینی و روبوسیها

یک عید قشنگ باز از راه آمد

 

عیدی که همه در انتظارش بودند

پایان غم و مژدهی شادی دارد

انگار از آسمان برای این جشن

باران ستاره روی ما میبارد

 

میآیی و نور میرسد همراهت

تاریکی و قهر میرود از دنیا

بهبه چه شبی، لب همه خندان است

آغاز امامت شما شد آقا (عج)!

 

صبحگاه دشت

زهرا عراقی

باز یکیک میرسند

همکلاسیهای من

مینشینند آن طرف

روی فرشی از چمن

 

پشت سر، دشتی قشنگ

روبهرو تختهسیاه

خندهمان پر میکند

دشت را در صبحگاه

 

توی دست ماست باز

دفتر و کیف و کتاب

در کلاسی خوب و شاد

زیر نور آفتاب

 

ماه دوستی

اکرم السادات هاشمی پور

باز بوی مدرسه

بوی لحظههای شاد

بوی مهر و آشتی

کیف و دفتر و مداد

 

گرم بازی و نشاط

گرم شور و خندهایم

توی کوچههای شوق

عصرها پرندهایم

 

مهر، ماه دوستی

مهر، ماه مهربان

شور خندههایمان

میرسد به آسمان

 

جای گل

عبدالرضا صمدی

باد دارد میرسد

سـر زده از پشت کوه

او گُلی را چیده است

از میان مشت کوه

 

کوه حق دارد اگر

بر سرش غُرغُرکند

با چه چیزی میشود

جای گُل را پُر کند؟

 

گُـل فقط پر میکند

جای گُـل را توی کوه

کوه با گـُل میشود

یک جهان باشکوه

۴۶۶
کلیدواژه (keyword): رشد دانش‌آموز، شعر،شعر دانش آموزی،جشن نور،صبحگاه دشت،ماه دوستی،جای گل،
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.