در نگاه سطحی، مدرسه مکانی است که دانشآموزان در آن حضور مییابند تا معلمان به آنها آموزش دهند. اما مدرسه محیط اجتماعی سازمانیافتهای (مشتمل بر مجموعهای از افراد و روابط و ساختارهای منظم) است برای کسب مجموعهای از شایستگیهای لازم (فردی، خانوادگی و اجتماعی) که متربیان باید برای وصول به مرتبهای از آمادگی بهمنظور تحقق حیات طیبه آن را به دست آورند. از این رو، مدرسه فضای اجتماعی (جامعه) هدفمندی است که از طریق زنجیرهای از موقعیتها، فرصت حرکت و رشد و تعالیبخشی را برای متربیان فراهم میکند که در آن شایستگیهای لازم برای کسب و بهبود موقعیت خود و دیگران از طریق یادگیری رسمی و غیررسمی کسب میشود (مبانی نظری سند تحول، 1390: 288).
تحلیل
با توجه به نکات گفتهشده، کل مدرسه موضوعیت دارد. مدرسه صرفاً یک مکان نیست، بلکه یک سازمان است؛ سازمانی که فضایی منعطف، پویا، بالنده و هدفمند است. مدرسه یک نظام پویاست و در آن همه عناصر درونداد، فرایند و برونداد با یکدیگر در تعامل هستند و بر هم اثر میگذارند.
فرهنگ مدرسه در اثر فعالیتهای جمعی مدرسه شکل میگیرد. فرهنگ مدرسه عامل پیشران در تربیت دانشآموزان تلقی میشود. به عبارت دیگر، تربیت محصول جو و فرهنگ مدرسه است.
سازماندهی مداوم زمینههای تربیتی در فضای مدرسه صالح در گرو چند مؤلفه است:
- تغییرات هویتی کلیه عوامل تربیت در مدرسه
- ارتقای پیوسته مراتب وجودی این عوامل تربیتی
- سازماندهی مداوم روابط و ساختارها و شکلگیری فرهنگ سازمانی مدرسه
- مشارکت مستقیم خانوادهها در برنامهریزی و اداره امور مدرسه
- مشارکت جامعه محلی بهمنظور غنیکردن فرصتهای تربیتی
از تبیین مدرسه چند نکته قابل تعمق است:
• مدرسه نظامی باز و پویاست. ضمن مهمبودن دروندادهای مدرسه (منابع انسانی، مالی، آموزشی، تجهیزاتی و ...) ارتباط و تعامل بین عوامل تربیتی مدرسه (مدیر، معلم، مربیان و ...) با دانشآموزان، بهعنوان مهمترین عناصر فرایندی مدرسه، نقش اساسی را در تحقق اهداف این سیستم بر عهده دارد. (محصول، برونداد و پیامد).
• مدرسه یک سازمان یادگیرنده است. لازمه تحقق اهداف مدرسه، یادگیری مستمر همکاران مدرسه است (یادگیری از ماهیت یادگیرنده، یادگیری از فرایند یادگیری و تربیت، و ...)
یادگیری و توسعه شایستگیهای حرفهای همکاران از روشهای سنتی ضمن خدمت میسر نیست، بلکه نیازمند بهرهگیری از روشهای یادگیری تیمی مدرسهمحور هستیم تا همکاران با تحلیل مسائل مدرسه، بهصورت تیمی طرحهای کیفیتبخشی را تهیه، اجرا، ارزیابی و اصلاح کنند و با تأمل بر عمل، ضمن توسعه یادگیری خود، به غنیسازی فرایند تربیت در مدرسه کمک کنند (درسپژوهی).
فرایند تیمیمحور کمک خواهد کرد همه همکاران مدرسه نسبت به چشمانداز مدرسه حس مشترکی داشته باشند و از ظرفیت و مهارت خود برای کیفیتبخشی به مدرسه بهره بگیرند.
• مدرسه یک سازمان فرهنگساز است. تلقی مدرسه به مثابه فرهنگ بالاترین سطح یادگیری سازمانی تلقی میشود. در گذر از یادگیری فردی و یادگیری تیمی به یادگیری سازمانی میرسیم. یادگیری سازمانی در مدرسه بهنوعی بازتعریف مدرسه بهعنوان عنصری فرهنگی است.
براساس این ادله میتوان اذعان داشت: تربیت محصول فرهنگ مدرسه است؛ فرهنگ خلاقیت، فرهنگ پژوهش، فرهنگ انسانیت و اخلاق، فرهنگ مشارکت، فرهنگ کار و کارآفرینی، فرهنگ تلاش و پشتکار، و ... .
رهیافت
با توجه به این تحلیل، سؤال کلیدی آن است که چگونه میتوان چنین مدرسههایی را بازتولید کرد؟ مدرسهها در شرایط فعلی با این رویکرد فاصله زیادی دارند. هر یک از عوامل مدرسه نقش خود را بهطور ویژهای دنبال میکنند. معلم، مشاور، مربی و مدیر بر اساس تقسیم کار انجامشده، وظیفهشان را انجام میدهند و کمتر به انسجام و تعامل فعالیتها بهمنظور تأثیرگذاری در قالب فرهنگ مدرسه توجه دارند. برای دستیابی به این شرایط، سازمان مدرسه باید بازطراحی شود تا مدرسه به کانون تربیت تبدیل شود. در دوره ابتدایی، چون معلم محور تربیت دانشآموزان تلقی میشود، میتواند این نقش را در مدرسه رهبری کند. یعنی همه فعالیتهای مدرسه بهصورت هماهنگ راهبری شود تا تربیت همهجانبه صورت گیرد. اما در مدرسههای متوسطه اول و دوم، هر یک از معلمان تدریس خود را انجام میدهد. مربی تربیتی و مشاور هم کار خود را انجام میدهند. به عبارت دیگر، در این مدرسهها متولی تربیت نداریم.
در این میان، بعضی از مدرسهها، طرحی را به نام معلم راهنمای پایه اجرا میکنند. این طرح توانسته است تا حدی خلأ تربیتی را در این مدرسهها پر کند.
برای هر پایه تحصیلی متوسطه اول (هفتم، هشتم و نهم) یک نفر بهعنوان معلم راهنمای پایه انتخاب میشود. این فرد در کنار صلاحیتهای علمی، صلاحیتهای روانشناختی و مشاورهای هم دارد و تلاش میکند دانشآموزان یک پایه (یک یا چند کلاس) را بهخوبی بشناسد و با خانواده دانشآموزان ارتباط مستمر داشته باشد. در عین حال، با معلمان این دانشآموزان هم ارتباط دارد. به عبارت دیگر، بهعنوان متولی تربیت، در ارتباط با دانشآموزان، خانواده و معلمان نقش ایفا میکند. این طرح سالهاست در این مدرسهها اجرا میشود و یکی از شاخصهای موفقیت در تربیت همهجانبه دانشآموزان به شمار میرود.
این طرح میتواند در مدرسههای دولتی هم طراحی و اجرا شود، اما در حالت ایدهآل، به نظر میرسد نیازمند بازنگری سازمان مدرسهها هستیم تا با بازنگری ساختار مدرسه، شرایط اجرای این رویکرد که زمینه مدرسه تربیتمحور را فراهم میکند مهیا شود.
نظر به اهمیت این تفکر، مطالب صفحههای 10 تا 17 این شماره از مجله رشد معلم به این موضوع میپردازد. امیدواریم این تلاش در تبیین و اشاعه این تفکر کمک کرده باشد.