شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

روش‌شناسی پاسخ‌ به پرسش‌های اعتقادی

  فایلهای مرتبط
روش‌شناسی پاسخ‌ به پرسش‌های اعتقادی

جایگاه عالِم در معارف دینی

برای تبیین جایگاه عالم دینی در معارف اسلامی به ذکر روایات ذیل بسنده می‌کنیم.

امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: ای کمیل! مال‌اندوزان با آنکه [به ظاهر] زنده‌اند مرده‌اند و عالمان تا دنیا هست زنده‌اند. پیکرهایشان از میان می‌رود؛ اما یادشان در دل‌ها باقی است.1

امام صادق(ع) فرمود: مرگ هیچ‌کس نزد شیطان محبوب‌تر از مرگ عالم نیست.2

امام موسی‌کاظم(ع) نیز فرمود: چون مؤمن بمیرد فرشتگان و معابد (مساجد، کنیسه‌ها، کلیساها و ....) زمینی که او خدا را در آن‌ها عبادت می‌کرده، و درهای آسمانی که اعمالش از آن‌ها بالا می‌رفته بر وی گریه کنند، و در اسلام رخنه‌ای افتد که چیزی آن را نبندد، زیرا مؤمنین دانشمند دژهای اسلام‌اند؛ همچون دژهای اطراف شهر3.

از ذکر این نکته نمی‌توان چشم پوشید که صرف مطالعه کتب و حاضر شدن بر سر کلاس‌ها نمی‌تواند از یک انسان، عالم تأثیرگذاری بسازد. عالمی که از چنین جایگاه والایی برخوردار است باید دارای ویژگی‌هایی باشد. یکی از این ویژگی‌ها خشیت الهی است که در قرآن به آن اشاره شده است.

از بندگان خدا تنها خاشعان‌ از او می‌ترسند4.

با توجه به این آیه باید گفت آن کس که در دل، خشیت خداوند را ندارد، از زمره علما خارج است. علم باید روی اخلاق و باطن انسان تأثیر بگذارد و اگر چنین نباشد، آنچه انسان به دست آورده علم نیست5.

 

اهمیت پاسخ‌گویی به پرسش‌ها در معارف دینی

تأملی در مفهوم ایتام آل‌محمد (ص) و رسیدگی به امور این ایتام می‌تواند تا اندازه زیادی اهمیت پاسخ‌گویی به پرسش‌ها را نشان دهد.

در روایات اهل‌بیت (ع) دو تعریف درباره یتیم وجود دارد؛ یکی کسی که پدر از دست داده و یکی هم کسی که از نعمت ارتباط با امام خود محروم است. رسول خدا (ص) در روایتی علاوه بر تعریف این دو، فضیلت توجه به امور یتیم نوع دوم را بیان می‌دارد. ایشان فرمود:

از یتیمیِ کسی که پدرش را از دست داده سخت‌تر، یتیمیِ کسی است که از امام خود بریده شده و توان دسترسی به او را ندارد و حکم مسائل دینی مورد ابتلایش را نمی‌داند. بدانید که هر کس از شیعیان ما به علوم ما آگاه باشد، این شخصی که به شریعت ما آگاه نیست و دسترسی به ما ندارد، یتیمی است در دامن او. بدانید که هر کس او را هدایت و ارشاد کند و شریعت و احکام ما را به او بیاموزد، در جمع بهشتیان برین با ما خواهد بود.6

امام حسن(ع) به فردی که برای او هدیه‌ای آورده بود فرمود: کدام‌یک از این دو برایت محبوب‌تر است: این که در عوض این هدیه بیست برابر، بیست هزار درهم به تو بدهم، یا بابی از دانش بگشایم که فلان ناصبی را که در قریه شماست شکست دهی و اهل قریه‌ات را از دست او نجات دهی؟ اگر گزینه خوب را انتخاب کنی، هر دو را به تو خواهم داد و اگر گزینه بد را انتخاب کنی تو را مخیر می‌کنم تا هر یک را خواستی بگیری.

مرد گفت: ای پسر رسول خدا! پاداش من در شکست دادن آن ناصبی و نجات آنان از دست اوست. بیست هزار درهم چه ارزشی دارد؟

امام (ع) فرمود: بلکه بیش از دنیا؛ بیست میلیون بار بیشتر.

مرد گفت: چرا گزینه پست‌تر را انتخاب کنم؛ همان گزینه برتر را انتخاب می‌کنم.

آنگاه امام(ع) آن مطلب را به او آموخت و بیست‌هزار درهم به او عطا کرد.

این مرد رفت و با دلیل بر آن ناصبی غلبه کرد. وقتی به محضر امام حسن(ع) آمد، حضرت فرمود: کسی مانند تو سود نکرد و کسی مانند تو مودت‌هایی را برای خویش به دست نیاورد: مودت خدا در مقام اول، مودت حضرت محمد(ص) و علی(ع) در مقام دوم، مودت پاکان از اهل بیت محمد و علی(ع) سوم، مودت ملائکه مقرب درگاه خداوند متعال چهارم و مودت برادران دینی پنجم. تو به عدد تمام مؤمنان و کافران چیزی را به دست آوردی که هزار برابر دنیا ارزش دارد، پس گوارایت باد گوارایت باد7.

هر کس یتیمی از ما را که به سبب در خفا و استتار بودن ما، به ما دسترسی ندارد سرپرستی کند و از علوم ما که نصیب او شده است در اختیار وی بگذارد و او را راهنمایی و هدایت کند، خداوند عز و جل می‌فرماید: ای بنده کریم و غمخوار! من به کرم و بخشندگی از تو سزاوارترم. ای فرشتگان من! به تعداد هر حرفی که به او آموخته است، هزار هزار قصر در بهشت‌ها برایش بسازید و از دیگر نعمت‌هایی که در خور این قصرها است به آن‌ها اضافه کنید10.

امام حسن عسکری (ع) فرمود: به امام هادی(ع) خبر رسید که یکی از فقهای شیعه با فردی ناصبی سخن گفته و با دلیل او را محکوم و رسوا کرده است. فقیه مذکور بر امام (ع) وارد شد. در صدر مجلس جایگاه رفیعی تدارک دیده شده بود و امام کنار آن جایگاه نشسته بود و تعداد زیادی از علویان و بنی‌هاشم نیز در آن مجلس حضور داشتند. امام، فقیه مذکور را بالا برد تا در صدر مجلس در جایگاه مخصوص نشاند و خود نیز رو به او نشست. این عمل امام (ع) بر اشراف مجلس سنگین آمد. علویون اعتراضی نکردند؛ اما بزرگ هاشمیان گفت: ای پسر رسول خدا! این‌گونه یک فرد عامی را بر سادات بنی‌هاشم ـ اعم از فرزندان ابوطالب و عباس ـ ترجیح می‌دهی؟

امام(ع) فرمود: مباد که از کسانی باشید که خداوند متعال فرمود: «آیا داستان کسانی را که بهره‌ای از کتاب [تورات]‌ یافته‌اند ندانسته‌ای که [چون] به سوی کتاب خدا فراخوانده می‌شوند تا میانشان حکم کند، آنگه گروهی از آنان به حال اعراض، روی بر می‌تابند؟»11 آیا به کتاب خدا به عنوان حکم راضی هستید؟

گفتند: بلی.

فرمود: آیا خداوند نفرمود: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چون به شما گفته شود: «در مجالس جای باز کنید، پس جای باز کنید تا خدا برای شما گشایش حاصل کند» و چون گفته شود: «برخیزید»، پس برخیزید. تا خدا [رتبه] کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند [برحسب] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه می‌کنید آگاه است»12 پس خداوند درباره دانشمند مؤمن به چیزی جز این راضی نیست که نسبت به مؤمنی که عالم نیست برتری داده شود؛ همان‌گونه که درباره مؤمن به چیزی جز این راضی نیست که بر غیر مؤمن برتری داده شود. به من بگویید که آیا خداوند فرمود: «تا خدا [رتبه] کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند [برحسب] درجات بلند گرداند.» یا اینکه فرمود: «خداوند کسانی را که شرافت نسب دارند، [برحسب] درجات بلند گرداند.»؟ آیا خداوند نفرمود: «آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟»13

پس چرا شما با جایگاهی که من برای این فقیه قائل شدم، به جهت جایگاهی که خدا برای او قائل شده مخالفت می‌کنید؟ اینکه این فقیه توانست با براهین الهی آن فرد ناصبی را شکست دهد از هر شرافت نسبی ارزشمندتر است14.

 

پی‌نوشت‌ها

1. «قال علی(ع): یا کمیل هلک خزان الاموال و هم أحیاء، و العلماء باقون ما بقی الدهر. أعیانهم مفقودة، و أمثالهم فی القلوب موجودة» الارشاد، ج1، ص 227؛ کمال‌الدین و تمام النعمه، ص 291؛ نهج‌البلاغه، قصار 147؛ الامالی (شیخ طوسی)، ص 20؛ بحارالانوار، ج6، ص 203.

2. «قال أبی‌عبدالله(ع): ما أحد یموت من المؤمنین أحب إلی إبلیس من موت فقیه» الکافی، ج1، ص 38؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 186؛ بحارالانوار، ج، ص220.

3. «عن علی‌بن أبی حمزة قال: سمعت أبا الحسن موسی‌بن جعفر(ع) یقول: إذا مات المؤمن بکت علیه الملائکة و بقاع الأرض التی کان یعبد الله علیها، و أبواب السماء التی کان یصعد فیها بأعماله، و ثلم فی الإسلام ثلمة لایسدها شی لأن المؤمنین الفقهاء حصون الإسلام کحصن سور المدینة لها» الکافی، ج1، ص 38؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 139؛ قرب‌الاسناد، ص33؛ وسائل الشیعه، ج3، ص 383؛ منیة المرید، ص 113؛ بحارالانوار، ج 79، ص 177.

4. إنما یخشی الله من عباده العلماء، سوره فاطر: 35، آیه 28.

5. ر.ک: اربعین حدیث، ص393.

6. «أبو یعقوب یوسف‌بن محمدبن زیاد و ابوالحسن علی‌بن محمدبن سیار ـ و کانا من الشیعة الامامیة ـ‌ قالا حدثنا أبو محمد الحسن‌بن علی العسکری(ع)، قال حدثنی ابی عن آبائه(ع) عن رسول‌الله(ص) انه قال: اشد من یتم الیتیم الذی انقطع من امه و ابیه یتم یتیم انقطع عن امامه و لا یقدر علی الوصول إلیه و لا یدری کیف حکمه فیما یبتلی به من شرائع دینه، ألا فمن کان من شیعتنا عالما بعلومنا، و هذا الجاهل بشر یعتنا المنقطع عن مشاهدتنا یتیم فی حجره، ألا فمن هداه و ارشده و علمه شریعتنا کان معنا فی‌الرفیق الأعلی.» الاحتجاج، ج1، ص 9؛ منیه المرید؛ ص 114؛ الفصول المهمه فی اصول الائمه؛ ج1، ص 599؛ بحارالانوار، ج2، ص2.

7.«بالإسناد عن أبی‌محمد(ع) قال: قال الحسن‌بن علی‌بن أبی‌طالب(ع) ـ و قد حمل إلیه رجل هدیة ـ فقال له: أیما أحب إلیک؟ أن أرد علیک بدلها عشرین ضعفا عشرین ألف درهم أو أفتح لک بابا من العلم تقهر فلان ناصبی فی قریتک، تنقذ به ضعفاء أهل قریتک؟ إن أحسنت الاختیار جمعت لک الأمرین، و إن أسأت الاختیار خیرتک لتأخذ أیهما شئت، فقال: یا ابن رسول الله فثوابی فی قهری ذلک اناصب و استنقاذی لاولئک الضعفاء من یده قذره عشرون ألف درهم؟ قال بل أکثر من الدنیا عشرین ألف ألف مرة! فقال: یا ابن رسول‌الله فکیف أختار الأدون بل أختار الأدون بل أختار الأفضل: الکلمة التی أقهر بها عدو الله و آذوده عن أولیاء الله. فقال الحسن‌بن علی(ع): قد أحسنت الاختیار و علمه الکلمة و أعطاه عشرین ألف درهم، فذهب فأفحم الرجل فاتصل خبره به، فقال له إذ حضره: یا عبدالله ما ربح أحد مثل ربحک، و لا اکتسب أحد من الأوداء ما اکتسبت، اکتسبت مودة الله أولا، و مودة محمد صلی‌الله علیه و آله و علی ثانیا، و مودة الطیبین من آلهما ثالثاً، و مودة ملائکة الله رابعا، و مودة إخوانک المؤمنین خامسا، فاکتسبت بعدد کل مؤمن و کافر ما هو أفضل من الدنیا ألف مرة فهنیئا لک هنیئا.» الاحتجاج، ج1، ص19؛ الصراط المستقیم، ج3، ص 57؛ بحارالانوار، ج2، ص8

8. ستاره کوچکی از ستارگان دب اکبر.

9. «عن ابی محمدالحسن‌بن علی العسکری(ع) قال: قال الحسین‌ابن علی فضل کافل یتیم أل محمد المنقطع عن موالیه الناشب فی رتبة الجهل یخرجه من جهله و یوضح له ما اشتبه علیه علی فضل کافل یتیم یطعمه و یسقیه کفضل الشمس علی السها.» الاحتجاج، ج1، ص11؛ منیه المرید؛ ص116؛ الفصول المهمه، فی اصول الائمه؛ ج1، ص601؛ بحارالانوار، ج2، ص3.10. «عن ابی محمدالحسن‌بن علی العسکری(ع) قال: قال الحسین‌بن علی(ع): من کفل لنا یتیما قطعته عنا محنتنا باستتارنا فواساه من علومنا التی سقطت إلیه حتی ارشده و هداه قال الله عزوجل: ایها العبد الکریم المواسی لاخیه انا اولی بالکرم منک، اجعلوا له یا ملائکتی فی الجنان بعدد کل حرف علمه ألف ألف قصر وضموا إلیها ما یلیق بها من سائر النعیم.» الاحتجاج، ج1، ص11؛ منیة‌المرید؛ ص116؛ الفصول المهمه، فی اصول الائمه؛ ج1، ص601؛ بحارالانوار، ج2، ص4.

11. سوره ال‌عمران: 3، آیه 23.

12. سوره مجادله: 58، آیه 11.

13. سوره زمر: 39، آیه 39.

14. «وروی عن الحسن‌العسکری(ع): انه اتصل بأبی الحسن‌علی‌بن محمدالعسکری(ع): ان رجلا من فقهاء شیعته کلم بعض النصاب فافهمه بحجته حتی ابان عن فضیحته، فدخل إلی علی‌بن محمد(ع) و فی صدر مجلسه دست عظیم منصوب و هو قاعد خارج الدست، و بحضرته خلق من العلویین و بنی‌هاشم، فما زال یرفعه حتی أجلسه فی ذلک الدست، واقبل علیه فاشتد ذلک علی اولئک الاشراف، فاما العلویة فاجلوه عن العتاب، و اما الهاشمیون فقال له شیخهم: یابن رسول‌الله هکذا تؤثر عامیا علی سادات بنی‌هاشم من الطالبین و العباسیین؟! فقال(ع): ایاکم و ان تکونوا من الذین قال الله تعالی فیهم: «الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یدعون إلی کتاب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم و هم معرضون» أترضون بکتاب الله حکما؟ قالوا: بلی. قال: ألیس الله یقول: «یا أیها الذین أمنوا إذا قیل لکم تفسحوا فی المجالس فافسحوا یفسح الله لکم» إلی قوله «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات» فلم یرض للعالم المؤمن إلا ان یرفع علی المؤمن غیرالعالم، کما لم یرض للمؤمن إلا أن یرفع علی من لیس بمؤمن، اخبرونی عنه قال: «یرفع الله الذین أمنوا منکم و الذین اوتوالعلم درجات»؟ أو قال: «یرفع الذین اوتوا شرف النسب درجات»؟ أو لیس قال الله: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون» فکیف تنکرون رفعی لهذا لما رفعه الله؟! ان کسر هذا (لفلان) الناصب بحجج الله التی علمه إیاها، لا فضل له من کل شرف فی النسب.» الاحتجاج، ج2، ص 259؛ بحارالانوار، ج2، ص13.


۷۵۲
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش معارف اسلامی،پاسخ به سؤالات،پاسخ گویی به پرسش های اعتقادی،جایگاه عالم در معارف دینی،حجت الاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی،پرسش های اعتقادی،
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.