میگویند شخصی سوار بر اسب به تاخت میرفت. به نظر میرسید به جایی بسیار مهم میرود. مردی که کنار جاده ایستاده بود فریاد زد: «کجا میروی؟» اسبسوار گفت: «نمیدانم. از اسب بپرس!» این داستان زندگی بسیاری از مردم است؛ کسانی که بدون توجه به مقصد، سوار بر اسب عادتهایشان میتازند.
اگر شما نیز اینگونه هستید، وقتش شده است افسار زندگیتان را به دست بگیرید و زندگی را در جهتی که میخواهید پیش ببرید. آری زندگی ما مجموعـهای است از عادتهـای مـختلف؛ همـان کارهای روزمرهای که به تکرار و به صورت خودکار انجام میدهیم. باید بدانیم هویت و شخصیت ما نیز تا حدود زیادی حاصل همین عادتهاست. برای همین برخی روانشناسان گفتهاند: «هر شخصی از یک مشت عادت ساخته شده است.»
گفتیم عادتها بخش مهمی از زندگـی مـا هستند. آنها ابزاری ضروری برای بقای مـا محسوب میشـوند، چـرا کـه عادتهـا سازوکارهایـی هستند کـه کمک مـیکنند بسیاری از کـارهـا آسانتـر و بدون آنکـه به تصمیمگیری و تمرکز نیاز بـاشد، انجام شونـد. درست مثل تاکردن دستهای مقوا که در دفعه اول به سختی تا میخـورند، ولی در دفعات بعـد به آسانی تا میشوند.
اگـر لازم بـود دربـاره هـر کـاری بـه، فـرض مسـواکزدن، بهصـورت آگـاهانه فـکر کنیم، انرژیمان بسیار تحلیل میرفت. شما در حالت خودکار احتمالاً حداقل روزی یک بار دندانهایتان را مسواک میزنید. آیا امروز که بیدار شدید مسواک زدید یا شب قبل از خواب؟ آیا برای اینکه به چه شکل این کار را انجـام دهید فکر کـردید؟ یا فکر کردید چه مقدار خمیر دندان به مسواک بزنید؟ درباره اینکه مسواکزدن را ابتدا از سمت راست دهانتان یا از سمت چپ آن شروع کنید، آگاهانه تصمیم گرفتید؟ یا اینکه همه این کارها را به صورت خودکار انجام دادید؟
این همان نقش عادت است. وقتی کاری در زندگی تبدیل به عادت شد، آن کار به صورت خودکار و بدون تمرکز بر جزئیات آن انجام میشود. دقیقاً مثل موقعی که با پدرتان میخواهید به مدرسه بروید و همین که در خودرو کنار پدرتان مینشینید، کمربندتان را میبندید. عادتها در کارهای روزمره به ما امکان میدهند که از حداقل انرژی برای انجام کارها استفاده کنیم. آن وقت انرژی ذهنیمان را میتوانیم روی افکار سازندهتری متمرکز کنیم.
اگـر دقت کـنید، میبینید که اغلب کارهـای ما بـراساس عادتهایمـان شکل گـرفتهاند؛ همان عادتهایـی کـه بـرای خوابیدن، غـذاخوردن، راه رفتن و ... داریـم. بگذارید مثال دیگـری بزنم: آیا تاکنون در حالـی که ذهنتان مشغول فکری بودهاست، در مسیری آشنـا، مـثلاً بازگـشت از مدرسه، پیادهروی کردهاید؟ درباره اتفاقی که در مدرسه افتاده بود یا فیلمی که به تازگی دیده بودید فکر میکردید که ناگهان متوجه شدید به خانه رسیده و کلید در دست جلوی در خانهتان ایستادهاید. با خود میاندیشید: «چگونه به خانه رسیدم! چگونه خیابانها و کوچهها را طی کردم!»
واقعیت این است که اغلب کارهای ما همین گونه انجام میگیرند. اگر عادتها وجود نداشتند، بـرای انجام سادهترین کارهـا هم، مـثل بستن بند کفشها، دچار مشکل و دغدغه بودیم. البته فراموش نکنیم، همان گونه که گفتیم، عادتهای ما حاصل یادگیریها و انتخابهای ما هستند. ما در طول زندگیمان چیزهای زیـادی یـاد میگیریم و به شکلهای مختلفی رفتار میکنیم. لازم است بدانیم هـر رفتار خـوبی باید با تمرین، تکرار و به مرور زمان به عادت تبدیل شود. بدانیم که ما قبل از هر چیز مسئول زندگی خودمان هستیم. سؤال این است که: «میخواهیم به کجا برسیم؟ میخواهیم کدام رفتارمان به عادت تبدیل شود؟» مگر نه این است که با تکرار چندباره یک رفتار تا هنگامی که به صورت غیرارادی درآید، آن رفتار به عادت تبدیل میشود؟ پس باید کارهایی را تکرار کنیم که میدانیم درست و مناسب هستند. چرا که زندگی و شخصیت ما تا حد زیادی حاصل عادتهای ماست.
همه رفتارهای ما و تصمیماتی که میگیریم، بدون آنکه حواسمان چندان به آنها باشد، مثل نوع حرفزدنمان و کلمهها و جملههایی که روزمره به کار میگیریم، همه بخشی از شخصیت ما را نشان میدهند. نکته ظریف آن است که ذهن آدمی برای شکلگیری عادت، کاری به خوب یا بدبودن آن عادت ندارد. این ما هستیم که باید متوجه باشیم، هر کاری که به صورت مکرر انجام میدهیم، چه خوب و چه بد، در چرخه عادت قرار میگیرد و بخشی از موجودیت ما و در نتیجه بخشی از هویت ما میشود.
پس از همین ابتدا حواسمان باشد که به عادتهـای خوب و مـثبت فـکر کنیم. سحرخیزبـودن میتـواند به عادت تبدیل شود. دیـر بیدار شـدن نیز همینطور. تا دیـر وقت بیدارماندن و برعکس بهموقع خوابیدن، هر دو انتخابهای ما هستند. حتی شکوهکردن و انتقاد مدام از اطرافیان، یا نارضایتی از هر چیز و برعکس قدردانی از دیگران نیز میتواند به نوعی عادت ما شده باشد. بدانیم، هر عادت جدید ابتدا یک انتخاب است و پس از آن تکرار سبب میشود به نوعی عادت تبدیل شود.
بیدلیل نیست که میبینیم در اسلام روی عمل و تکرار و تداوم آن تأکید شده است. امام باقر(ع) فرموده است: «دوستداشتنیترین کارها نزد خدای بزرگ کاری است که بنده بر آن مداومت کند؛ هر چند اندک باشد [الحیاه، جلد اول، ص 505].
و چه عمیق است این نکته که: «اصرار بر گـناه صـغیره و تکـرار آن، خود یکـی از گناهان کبیـره است!» در هر دو حالت، چه گناه ما صغیره باشد چه کبیره، کارهای ما به عادت تبدیل میشوند و بخشی از هویت ما را شکل میدهند.
البته مهم آن است که بدانیم عادتها سرنوشت ما نیستند. آنها را در صورت لزوم میتوانیم تغییر دهیم و با عادت دیگری جایگزین کنیم. هر شخصی میتواند عادتهای بد و منفی خود را که باعث تأثیرگذاری نامناسب بر جسم و روح او میشوند، کنار بگذارد. اگر چه بهتر است از همان ابتدا شیوه و رفتار درست در هر زمینه را بشناسیم و با شیوه و سبک زندگی سالم آشنا شویم و کارهای خود را سامان دهیم.
در شمارههای بعد با شیوه درست انجام برخی از کارها آشنا میشویم.