کودکی
کلاس اول ابتدایی بودم که متوجه شدم قرآنی هست و قرآنخواندن و دورهم جمعشدنی هست. من قبل ازهفت سالگی با تلاوت قرآن پدر و حضور در هیئت، با قرآن آشنا شدم. روخوانی قرآن را در پایه اول ابتدایی به کمک پدر یاد گرفتم و همان موقع بدون غلط میخواندم.
کلاس چهارم ابتدایی بودم که سر کلاس قرآن، با تدریس سرکار خانم زارع، معلم قرآنم، برای اولینبار رویم شد رسماً در کلاس قرآن تلاوت کنم. قبل از آن در منزل برای خودم میخواندم، اما باز هم جلوی پدر رویم نمیشد. یک بار که درسهایی از قرآن حاجآقا قرائتی پخش میشد، وقتی قاری قرآن را تلاوت میکرد، به پدرم گفتم من هم میتوانم اینجوری بخوانم و بعد خواندم. این اولینبار بود که جلوی پدرم قرآن خواندم. اما پدر چون تعزیهخوان بود و با تلاوت قرآن هم انس داشت، خواندن مرا نپسندید و گفت باید خیلی تمرین کنی. یادم میآید خیلی ناراحت شدم و به من برخورد!
همین قضیه باعث شد من جلوی پدر نخوانم. تا کلاس چهارم که به همکلاسیام گفتم: «نادر من میتونم با صوت بخونم.» نادر هم نه گذاشت و نه برداشت، دستش را بالا برد و گفت: «خانم، هادی میتونه با صوت بخونه!» معلم هم گفت: « پس بخون ببینم.» برایم سخت بود، اما بالاخره خواندم. خواندنی که هیچ قاعده و قانونی نداشت و دورهای برای آن ندیده بودم. معلم گفت: «یک سوره دیگر هم بخوان.» بعد از خواندن من، بلافاصله گفت: «بچهها شلوغ نکنین، من الان برمیگردم.» به من گفت: «با من بیا بیرون.» مرا برد پایین در دفتر پیش آقای نیکویی ناظم. گفت: «آقای نیکویی، فردا صبح ایشون سر صف قرآن میخونن.»
ما برگشتیم به کلاس. هم دوست داشتم فردا سر صف بخوانم و هم سختم بود جلوی 700 دانشآموز قرآن بخوانم. اما قبول کردم.
نوجوانی
در سال 1374 که اول راهنمایی بودم، در یک مسابقه شرکت کردم و به یاد دارم حداقل سه چهار کلمه را غلط خواندم، ولی باز اول شدم. چون در آنجا قرآن عثمان طه را برای اولین بار دیدم و برای همین غلط خواندم. نحوه روخوانی با قرآن عثمان طه را هم از آنجا شروع کردم و یاد گرفتم. جالب اینکه کسی به من یاد نداد و خودم چون روخوانی قرآن را بلد بودم سریع کشف کردم رسمالخط عثمان طه را چطور بخوانم که غلط نشود.
همیشه دنبال استاد سختگیر و حرفهای و کاربلد میگشتم. یادم هست برای قبول شدن در کلاس استاد موسوی که هرکسی را قبول نمیکرد و سالی یکبار شاگرد جدید میپذیرفت، خیلی خوشحال بودم.
نحوه پذیرفتهشدنم جالب بود. گفتند زمـان آزمون ایشان گذشته و رفت تا نزدیک یک سال دیگر کـه آزمون جدید بگیرد. اما من به پیشنهاد مؤسسه چندماهی در محضر برادر استاد که ایشان هم استاد بودند، کلاس گذراندم. چون گفتند اگر در کلاس ایشان باشم، میتوانم برای کلاس استاد موسوی درخواست بدهم. من حدود سه تا شش ماه در کلاس ایشان بودم و بعد از اینکه جزو قبولیهای کلاس ایشان شدم، مرا معرفی کردند به کلاس استاد موسوی. ایشان با شنیدن تلاوتی کوتاه از من، لطف کردند و مرا پذیرفتند. از شدت خوشحالی این را در سررسیدم نوشتم که دی 1377در کلاس استاد موسوی پذیرفته شدم.
من شش سال تقریباً جمعه آزاد نداشتم و هر جمعه ساعت شش و هفت صبح تا ظهر سر کلاس بودم. این کلاس آنقدر شلوغ بود که اگر قاریای میخواست طبق فهرست سر کلاس قرآن بخواند، حداقل باید سه ماه صبر میکرد تا نوبتش شود. اما چون استاد میخواست تشویقی برای بچهها درنظر بگیرد، هرکس را که اولین نفر وارد کلاس میشد، بـدون نـوبت مـیگفت همان روز بخواند. مهمانیهای جمعهها، هم برای من و هم برای خود خانوادهام، محدود شده بود. بیشترخوابیدن جمعه صبح را هم نداشتیم.
جوانی
یکی از سختترین زمینخوردنهای من در این مسیر در سال 1386 رخ داد. سفری تبلیغی داشتیم به کشور مالزی. روز آخری که آنجا بودم، تار صوتی راستم فلج شد و این یکی از جدیترین زمینخوردنهای من بود. شش سال تحت درمان بودم. نمیتوانستم بخوانم و در محفل و مسابقهای شرکت کنم. این برای کم قاریای پیش میآید که اینهمه سال نتواند فعالیت کند.
اما به لطف خدا مغلوب این وضعیت نشدم و در همین اوضاع که دیدم نمیتوانم بخوانم، سراغ حفظ قرآن رفتم. تبدیل تهدید به فرصت همین بود و من در واقع از آب گلآلود ماهی نه، نهنگ گرفتم!
در این مسیر خستگی معنا ندارد و تا به هدفی که میخواستم، یعنی رتبه اول بین المللی، به تلاشم ادامه دادم. تا اینکه در سی و هشتمین دوره از مسابقههای بینالمللی رتبه آوردم. بعضیها فکر میکنند اگر کسی رتبه اول دنیا شده، سالها اول شده اما اینطور نیست. من 1394 اول شدم، اما در 1395 به مسابقات نهایی (فینال) کشوری هم راه نیافتم. 1396 حتی به نیمهنهایی کشوری هم نرسیدم. اینها به ظاهر تنزل است اما من مأیوس نشدم و باور خودم را از دست ندادم. فکر نکردم که ضعیف شدهام. در سال 1397 به رتبه ممتاز ایراندست یافتم و به مسابقات مالزی رفتم. در 1398 هم ممتاز کشوری شدم. اما به کرونا خوردیم و به کویت نرفتم. 1399 مجدد در کشور اول شدم.
1400 در مسابقات بینالمللی قرآن تهران اول شدم و بالاخره پرونده مسابقات را در بحث تلاوت قرآن با موفقیت بستم.