شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

پدرام، محیط زیست و پیش‌گویی های پدربزرگ!

  فایلهای مرتبط
پدرام، محیط زیست و پیش‌گویی های پدربزرگ!

1. پدرام به پدربزرگ گفت انشایی که قرار است بنویسد، دربارهی محیط زیست شهرهای امروزی است. پدربزرگ گفت بهتر است کمی موضوع انشایش را تغییر دهد و دربارهی محیط زیست شهرهای فردا بنویسد! چون اگر کسانی که برای حفظ محیط زیست مسئولیت دارند، بیش از این غفلت کنند، از محیط زیست و طبیعت چیزی بیش از خاطره برای نسلهای آینده باقی نخواهد ماند!

 

2. پدربزرگ به پدرام توضیح داد که در گذشته شاعران دربارهی طبیعت، مثلاً جویبارها، نغمهی پرندگان، سبزی دشت و صحرا و موضوعهایی مثل آنها شعر میسرودند. امّا در روزگار ما چنین کاری سخت است. مثلاً پرندگان زیادی در شهرهای بزرگ باقی نماندهاند. با این آلودگیهای زیستمحیطی و آلودگیهای صوتی شهرها، احتمالاً تنها پرندهای که بتواند دوام بیاورد کلاغ است! پرندهای که حتّی خوشذوقترین شاعران هم بهسختی میتوانند درباره‌‌اش شعرهای زیبایی بسرایند!

 

3. زندگی شهری و آپارتماننشینی، بچّهها را از طبیعت دور کرده است؛ آنقدر که ممکن است تا چند نسل دیگر حتّی روز سیزدهبهدر، که روز گردش در طبیعت است، از بین برود؛ چون دیگر طبیعتی باقی نمیماند که کسی بخواهد در چمنهای آن سبزههایش را گره بزند!

 

4. انقراض نسل حیوانات شاید در آینده چندان زیاد شود که حتّی تخممرغ، شیر، ماست و پنیر هم در آزمایشگاهها بهطور مصنوعی تولید شوند! چون دیگر حیوانی وجود نخواهد داشت که انسانها از آن برای تولید خوراک خود استفاده کنند. یا حتّی ممکن است به خاطر کمشدن و از بین رفتن درختان میوه، قرصهای میوه با عطرمایههایی (اسانسهایی) مثل سیب، پرتقال، یا توتفرنگی در آزمایشگاهها ساخته شوند و در مهمانیها با این قرصها از مهمانان پذیرایی شود!

 

5. شاید در آیندهای نزدیک، مردم به مـوزهها بـروند، ولـی نه برای دیدن بقایا و فسیلهای دایناسورها، بلکه برای دیدن بقایا و فسیلهای آهو، کبک، خرس، عقاب، مرغ دریایی و ماهی قزلآلا! آن موقع احتمالاً مردم با دیدن فیلمهای باقیمانده از طبیعتِ نابودشده، با ناباوری از خودشان میپرسند: «آیا واقعاً در گذشته بچّهها روی زمینی که چمن واقعی داشت، فوتبال بازی میکردند؟!»

 

6. احتمالاً در آینده به خاطر وجود آلودگیهای زیستمحیطی فراوان، گلها و گیاهان از بین میروند و بازار خرید و فروش گیاهان مصنوعی حسابی داغ میشود. آن زمان بچّهها نمیدانند چرا شاعر در زمان قدیم سروده است که: «گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد!»* در آن روزگار، چون گلها مصنوعیاند، حتّی از کتابها هم بیشتر عمر میکنند! گلها دیگر نه لطافت دارند و نه بوی خوش. زنبورهای عسل و پروانهها هم دیگر سراغ گلهای مصنوعی نمیروند. احتمالاً نسل آنها هم در دوری از گل و گیاهان، خیلی زود منقرض میشود.

 

7. پدربزرگ اینها را میگفت و پدرام که داشت تندتند مینوشت، سرش را بالا آورد و گفت: «پدربزرگ، این چیزهایی که میگویید ممکن است واقعاً اتّفاق بیفتند یا فقط قرار است کسانی را که مسئول حفظ طبیعت هستند، بترسانند؟» پدربزرگ گفت: «راستش وقتی من هم بچّه بودم، پدربزرگم میگفت اگر فکری برای حفظ محیط زیست نشود، یک روز چشم باز میکنیم و میبینیم بچّهها در خانههایشان نه حوض دارند و نه ماهی، نه درخت خرمالو و نه گل شمعدانی، نه پرنده و نه چرندهای که در حیاط خانهها بچرخد! من هم آن موقع مثل امروزِ تو، فکر کردم پدربزرگم شوخی میکند، امّا حالا تو در خانههای آپارتمانی، از چیزهایی که پدربزرگم پیشبینی کرده بود که از  بین میروند، اثری میبینی؟!» 

 

*  این شعر از سعدی است و منظور از گلستان کتاب گلستان سعدی است.

۷۷۱
کلیدواژه (keyword): رشد دانش‌آموز، محیط زیست، پدرام، محیط زیست و پیش‌گویی‌های پدربزرگ،آموزش محیط زیست به دانش آموزان،نیما رهسپار
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.