بچهها به بزرگترها انگیزه دادند
بعضی وقتها رفتن به کلاسهای خارج از مدرسه برای همه راحت نیست. برای همین آدم حسابی حوصلهاش سر میرود و نمیداند چطور باید وقت خود را به شکل مثبت پر کند. یکی از کارهایی که میتوان در چنین شرایطی انجام داد، رفتن به کلاسهای رایگان خانههای هلال است که جمعیت هلالاحمر آنها را برای سنین مختلف برگزار میکند. در این کلاسها، کمکهای اوّلیه و آمادگی در برابر مخاطرات، آموزش داده میشود. خب، چه چیزی از این بهترکه آدم هم بتواند اوقات فراغت خود را پرکند و هم مطالب مهمی را یاد بگیرد و حتّی بتواند چیزهایی را که یاد گرفته، با خانواده تمرین کند.
کرونا و کلاس؟
شاید این سؤال به ذهنتان برسد که در شرایط کرونا چطور باید در چنین کلاسی شرکت کرد؟ اوّل از همه باید گفت که آموزشها و خدمات هلال احمر تعطیلی ندارند چون افراد باید برای شرایط سخت آماده باشند. برای همین کلاسها با رعایت دستورات بهداشتی کرونا، برگزار میشوند. اگر هم مثلاً شرایط خیلی خوب پیش نرود، جابهجایی کلاسها را حتماً اطلاع میدهند. از همه مهمتر اینکه با یک بازی به اسم مار و پله مراحل پیشگیری از ابتلا به کرونا، در خانههای هلال احمر آموزش داده میشود. تشویق به زدن واکسن کرونا و آموزش در رابطه با زلزله، موارد دیگری هستند که در بازی مار و پله به آنها میپردازند. خیلی از بچهها چیزهایی که از بازی مار و پله یاد میگیرند، به دوستان یا خانوادههایشان هم انتقال میدهند.
«علیرضا رضازاده»، رئیس شعبهی جمعیت هلال احمر شهرستان ارسنجان در استان فارس، از نزدیک دانشآموزان و خانوادههایی را دیده است که با ذوق و شوق، در کلاسهای خانهی هلال شرکت کردهاند، او میگوید:«تا قبل از اینکه کلاسهای خانهی هلال برگزار شوند، بچهها سرگرمی چندانی نداشتند و از وقتی کلاسها با رعایت نکات بهداشتی برقرار شد، خیلی ذوق و شوق داشتند. جالب است بدانید که این کلاسها به قدری برایشان ارزش داشت که بهترین لباسهایشان را برای شرکت در آن میپوشیدند و حتّی با خودشان آب آشامیدنی آورده بودند که لازم نباشد برای نوشیدن آب کلاس را ترک کنند. در یکی از روستاها، بزرگترها برای شرکت در کلاسها علاقه نشان نداده بودند، ولی وقتی بچهها به کلاس آمدند و از آن تعریف کردند، کار به جایی رسید که همه به کلاسها آمدند. حتّی پدر و مادرها حدود دو تا سه روز برای انجام کارهای کشاورزی سر زمین نرفتند، چون دوست داشتند چیزهایی که بچهها یاد گرفته بودند، آنها هم یاد بگیرند. چند دانشآموز روستای شرقآباد در استان فارس بعد از یادگیری دربارهی زلزله، درحد توانشان برای ایمنسازی شیشههای مدرسه چسبهای بزرگ خریدند تا با کمک دانشآموزان دیگر آنها را بچسبانند. تا قبل از اینکه کلاسهای خانه هلال برگزار شود، بچهها دربارهی شغل پرستاری و امدادگری چیز زیادی نمیدانستند، ولی بعد از آن خیلیها گفتند که میخواهند در آینده پرستار یا امدادگر شوند.»
کجا ثبت نام کنیم؟
خانههای هلال در هر شهر، شهرستان و روستا، جای مشخصی دارد و هر وقت شرایط برگزاری کلاس وجود داشته باشد، برای شرکت در کلاسها فراخوان میگذارند. کلاسهای خانهی هلال، همیشگی هستند و روز به روز تعدادشان بیشتر و بیشتر میشود تا همه با هر سنی که دارند، بتوانند از آموزشهای آن، استفاده کنند. مطالب کلاسهای دانشآموزان 8 تا 12 ساله، اصلاً خسته کننده نیستند چون با شعر، داستان، بازی و... آموزش داده میشوند. در این کلاسها میتوان دربارهی سیل، زلزله، مسمومیتها، خانوادهی آماده، درخواست کمک، سوختگی و حریق، جراحت و خفگی، مطالب کاربردی و خوبی را آموخت.
میخواهم پرستار شوم
طاها اسماعیلی، از روستای شرق آباد، استان فارس
وقتی کلاسهای امداد و کمکهای اوّلیه را در محل زندگی ما برگزار کردند، با علاقه و شوق زیادی به کلاس رفتم. قبل از برگزاری این کلاس، اصلاً دربارهی بانداژ، پانسمان و آتل چیزی نمیدانستم. با شرکت در کلاسهای خانهی هلال، چیزهای زیادی یاد گرفتم و الان میتوانم پانسمان، باندپیچی و آتلبندی برای شکستگی را انجام بدهم. اینکه میتوانم مواردی را که یاد گرفتهام به دیگران هم یاد بدهم، حس خوبی برایم دارد. فعلاً به مادرم و یکی از دوستان صمیمیام به نام علی، برخی موارد را یاد دادم. اگر خدای ناکرده زلزله بیاید، دقیقاً میدانم که در کجا پناه بگیرم. حتّی در کلاسها یاد گرفتیم که اگر در مدرسه باشیم، چطور پناه بگیریم. به نظرم همهی بچههای هم سن و سالم باید این آموزشها را یاد بگیرند، چون خیلی کاربردی هستند. من قبلاً با امدادگران هلال احمر تا حدودی آشنایی داشتم، ولی بعد از شرکت در کلاسها، علاقهام به پرستاری بیشتر شده است و دلم میخواهد در آینده پرستار بشوم.
کنار پنجرهها نروید
ملیکا علاقی، از روستای خواجه نفس در گمیشان، استان گلستان
قبل از اینکه به کلاسهای خانهی هلال بروم، مادرم در این کلاسها شرکت کرده بود. وقتی کلاس برای گروه سنی من هم گذاشتند، خیلی خوشحال شدم و در کلاسها شرکت کردم. به نظرم چیزهایی که یاد ما دادند، خیلی جالب بود. بهخصوص که کلاسها شاد برگزار میشد. قبل از برگزاری این کلاسها در منطقهی ما سیل آمد و در آن مدت امدادگران زیادی را دیدم. خیلی وقتها با بالگرد هلال احمر برای کمک به ما میآمدند که من همیشه بالگردها را تماشا میکردم. همینها باعث شد که برای یادگیری، خیلی مشتاق شوم. البته از قبل، انجام دادن کار خیر و کمک کردن به دیگران را دوست داشتم و دلم میخواهد کلاسها را ادامه بدهم و امدادگر هلال احمر شوم. الان خیلی بیشتر از قبل آگاه شدهام، قبلاً که در منطقهی ما سیل آمد، خیلی چیزها را نمیدانستم، ولی الان میدانم که وقتی سیل بیاید، باید خودم را به یک جای بلند برسانم، مثلاً به جایی مرتفع در روستا بروم. در مورد زلزله هم نکات مهمی را میدانم و پناهگیری را بلدم. میخواهم یکی از مواردی را که یاد گرفتم، به بچههای دیگر هم بگویم، در زمان زلزله هیچ وقت نزدیک پنجره و جایی که شیشه وجود دارد، قرار نگیرند. هم اینکه در موقع زلزله، هیچ وقت نزدیک پنجره و جایی که شیشه وجود دارد، قرار نگیرند.