سالهای اول خدمتـم، در یک شهـرستان کمبرخوردار، در نقش دبیـر تخصصی هنـر راهنمـایی تدریس میکردم. مدرسهای بود پرجمعیت و البته پر مسئله!
از آنجایی که مدرک عالی انجمن خوشنویسان را به تازگی گرفته بودم، بخش خوشنویسی را با شوق و هیجان تدریس میکردم. شور و اشتیاق در تدریس، علاقه به درس هنر و کمسن و سال بودنم باعث شده بود دانشآموزان برای کلاس من لحظهشماری کنند و من بتوانم با همکاری آنها کلاسهایی با جمعیت بیشتر از چهل نفر را اداره کنم. آن هم کلاس سختی چون خوشنویسی را.
به تمامی آن روزها و ساعات را به خوبی به یاد دارم. معمولاً 14 خط خوشنویسی را به دانشآموزان تکلیف میکردم تا به درسهای دیگر هم برسند تا اینکه توجهم به تکالیف یکی از دانشآموزان جلب شد و متعجب شدم از اینکه وی حدوداً 3 برابر بقیه خوشنویسی کرده و البته همه را با دقت و در حد خودش خوب اجرا نموده بود. اطلاع داشتم که این دانشآموز وضعیت مالی بسیار ضعیفی دارد و بیشتر درسها را معمولاً تجدید میشود. نکته دیگر در بررسی تکلیف این دانشآموز بوی متفاوت و عجیبی بود که در اثر ورق زدن دفتر وی به مشامم میرسید و مرا میآزرد! البته تمام تلاشم را کردم حتی در چهره کمترین ناراحتی نمایان نشود و در نهایت آن روزها، او را بسیار تشویقش میکردم و از خطش تعریف میکردم و به او 20 میدادم تا راه تشویق و تلاش برای او هموار گردد.
هفتههای دیگر هم بیشتر نوشت. دلم برایش میسوخت که نکند دستش درد بگیرد یا از درسهای دیگر عقب بیفتد. از جهتی نمیتوانستم دلش را بشکنم که چقدر زیاد مینویسی. ایدهای به ذهنم رسید و به نظرم آمد که تنها کسی که میتوانست کمک کند مشاور خوشروی مدرسه بود.
قضیه را با همکار مشاور مطرح کردم و قرار شد به او بگوید معلم هنر در دفتر مدرسه از پشتکار تو خیلی تعریف کرده است و ما میخواهیم کمکت کنیم تا در دروس دیگر هم موفق باشی.
چنـد روز بعد مشـاور مدرسـه با من تماس گرفت و نتیجه تحقیق و مشاوره را چنین گزارش داد. این دخترک بدون مادر است و همراه مادربزرگ و پدربزرگ پیرش گذران زندگی میکرد. متأسفانه پدر وی معتاد به مواد مخدر است و کسی جلودار بیمسئولیتی او نیـست و دخـتر بااستعداد هـم در معرض خطرات بسیـاری قرار دارد. گفت که افراد خلافکار و معتاد در خانه آنها رفتوآمد میکنند و فقـر مـالی دخترک را تحـتفشار روحی و گاهی هم متأسفانه تنبیهات بدنی پدر قرار میدهد!
از آنجا دانـستم که آن بوی نامطبـوع که از ورقـههای دفتـرش به مشام میرسـد بوی مواد مخدر است. دانشآموز بینوا به مشاور گزارش داده بود که اولیـن بـار در کلاس خوشنویسی چنان آرامشی را حس نموده که تاکنون آن را تجربه نکرده بود. دختر کوشای کلاس هنر نزد مشاور اعتراف کرده بود که هر بار قلم را در دست میگیرد در آرامش غرق میشود و حس میکند که دیگر در آن خانه پر از غم قرار ندارد. وی به مشاور میگوید: به همین دلیل است که میخواهم همه درسها را تعطیل کنم و فقط خط بنویسم.
آن سال یکی از سختترین سالهای تدریس من بود. وقتی به آن کلاس میرفتم و چهره مشتاق دخترک را میدیدم از غصه زندگی او بغض میکردم و درس میدادم. مخصوصاً که نباید خودش از آگاهی من بویی میبرد.
روزی وقتی بخش خوشنویسی تمام شد به دخترمان گفتم: به دلیل اینکه تو خیلی به خوشنویسی علاقه داری و من هنر تو را کشف کردهام بیا روی صندلی من بنشین و خط بنویس. خودم هم به تدریس بخشهای دیگر به دانشآموزان پرداختم. این کار تا مدتها ادامه پیدا کرد. واقعاً خطش خوب شده بود و در نتیجه کتاب رسمالخط استاد امیرخانی را که کتابی ارزشمند و آموزشی است به او دادم. از روی آن سرمشق میگرفت و تلاشش بیشتر و بیشتر میشد.
به انتهای سال رسیدیم و او باید به دوره متوسطه میرفت. من هم، بعد از پنج سال متوالی کار در منطقه محروم، با انتقالیام به شهر موافقت شده بود و در دو دلی رفتن به شهر و آینده دانشآموز بااستعداد کلاسم بودم. در ایام امتحانات خرداد بود که یک روز دختر کلاس هنر، بدون مقدمه مرا در آغوش کشید و صمیمانه گفت: خانم! شما مثل خواهر من هستید. به خاطر آرامشی که در کنار شما داشتم متشکرم. سرش را بوسیدم و گفتم: امیدوارم به همه آرزوهایت برسی و همه عمرت شاد باشی.
دختر کلاس ما قوت قلب گرفته بود. اعتمادبهنفسی تازه در او دمیده شده بود. احساس عزت داشت و اگر چه دیگر از او بیخبر ماندم ولی به جرئت میتوانم بگویم که او، همان دختر اول سال نبود و نشاط یادگیری و موفقیت او را فرا گرفته بود.
گاهی همین حس خوب در کلاس هنر برای دانشآموزانی که با مشکلات بزرگ و سخت دست و پنجه نرم میکنند، ضروری است. بارها در سالهای تدریس آرامش و رضایتمندی را هنگام اجرای فعالیتهای هنری در چهره دانشآموزانم دیدهام و این بزرگترین پاداش برای معلم و نـظام آموزشوپرورش است.
داستان دختر عزیزمان نشان دهد که ساعات هنر میتواند علاوه بر سایر کارکردهای زیباشناختی، باعث التیام آسیبها و صدمات روحی در جامعه گردد.
بنابراین بهتر است سیاستگذاران گرامی نسبت به تربیت نیروهای متخصص هنری و به کارگیری آنها برای زنگ هنر در مدارس توجه بیشتری داشته باشند.
۲۳۷۵
کلیدواژه (keyword):
رشد آموزش هنر، تجربه زیسته