از دوران نوجوانی همیشه شاهد ابرقهرمانان متفاوتی بودهام. ابرقهرمانانی که توسط شرکتهای فیلمسازی و نویسندگان داستانهای تصویری (کمیک استریپ) مثل سوپرمن، بتمن، مردعنکبوتی، آرنولد و ... به نوجوانان جهان معرفی شدهاند. ابرقهرمان شخصیتی است که دارای نیروی ابرانسانی و بیشتر از مردم معمولی است و ظاهراً از نیروهای خود برای بهترکردن جهان یا دفاع از دیگران استفاده میکند.
البته در باطن شاید هدف آنها از معرفی چنان قهرمانانی چیز دیگری باشد؛ مثل ترساندن مردم دنیا از قدرت ماوراییشان. بعضی از ابرقهرمانان تواناییهایشان بر پایه حرکات رزمی و جَمورزی (ژیمناستیک) و دستهای دیگر توانایی اصلیشان پروازکردن است. تعدادی از آنها نقاب بر چهره دارند، لباسهای عجیب و غریب به تن میکنند، سرعت بالا دارند و از قدرت و زور ابرانسانی برخوردارند. این قهرمانان هیچگاه واقعی نبودهاند و از فکر و تخیل نویسندگان و کارشناسان بهوجود آمدهاند.
کمکم که بزرگتر شدم، در دوران دفاع مقدس، با شخصیتهای ویژهای آشنا شدم. شخصیتهایی که با تمام وجودشان از ارزشهای انسانی و دینی، از وطن و دینشان، و از مردمشان جانانه دفاع میکردند. در نظرم آنها قهرمانان واقعی و حقیقی بودند. یکی از آن قهرمانان، شهید سردار حاج قاسم سلیمانی است.
نوجوانان دهههای هشتاد و نود خیلی خوششانس بودهاند که در دوران نوجوانیشان یکی از ابرقهرمانان واقعی را با چشمان خود دیدند و درکش کردند. قهرمانی که لباس و نقاب و عجییب و غریبی نداشت. لباسش به رنگ خاک بود و همیشه به جای نقاب، لبخند و معصومیت سادهای بر لبانش نقش بسته بود. او از مردم بود و کودکیاش را در روستا و نوجوانیاش را با کار و درس در هم آمیخته بود. هشت سال جانفشانی او در دفاع مقدس و سالها دفاع از حرم ائمه اطهار (س) فراموش نشدنی است. به گفته بسیاری از مردم، سردار سلیمانی ابرقهرمان واقعی دلهای آنهاست.