26. گرفتار افکار و خیالات خود نشوید. تفکر خوب است، ولی خیال ضمن اینکه میتواند خلاقیتزا باشد، در صورتی که بیش از اندازه رها شود، به وهم میرسد. فکرها میآیند و میروند. فکرهای خود را از اریکه قدرت و حاکمیتی که بر ذهن شما پیدا میکنند، به زیر بکشید. تنها در این صورت است که سررشته امور زندگی و کارهایتان را به دست خواهید گرفت و مدیریتتان را زیباتر خواهید کرد.
27. بسیاری از مدیران مدرسهها منتظرند سمت مدیریتیشان، فرصتهایی بیکم و کاست در اختیار آنها قرار دهد، در حالیکه در واقع مدیریت منتظر آنهاست و آن انجامدادن کاری ساده است. خیلی دنبال کارهای خارقالعاده نباشید، زیبایی و لذت مدیریت در انجامدادن کارهای کوچک اثرگذاری است که انجام میدهید.
28. بیشتر مدیران از کمبود منابع خود شکایت دارند، اما این موضوع در همه جا صدق نمیکند. دلیل اینکه رؤیاهای این مدیران به واقعیت نمیپیوندد، از اینرو نیست که پول کافی ندارند، علتش این
است که برخی جاها تدبیر مدیریتی لازم است.
29. بسیاری از مدیران، دائم در این فکر هستند که از نقطه الف به ب یا پ بروند. از دید آنها لحظات بین الف و ب، و بین ب و پ معنی ندارند. آنها همواره به انتها نظر دارند. اگر میخواهید از مدیریتتان لذت ببرید، خودتان را با شروع و خاتمهها درگیر نکنید. میتوان مسیر تهران تا چالوس را با سرعت در سه ساعت رفت و از آغاز راه در فکر چالوس بود و میتوان ششساعته رفت و از زیباییهای مسیر لذت برد. از زیباییهای مسیر مدیریتی خود لذت ببرید.
30. عمر مدیریتی همه مدیران روزی به انتها میرسد. در نظر داشته باشید، در پایان روزهای مدیریتتان، تنها چیزی که میتواند به کارتان بیاید، تحول و تکاملی است که روحتان در مسیر پیدا کرده است. مهم این است که در فرایند مدیریت به چه کسی تبدیل شدهاید. وقتی خودتان متحول میشوید، نتیجه آن فقط عاید شما نمیشود و به همه کسانی که با آنها کار کردهاید، ساطع میشود.
31. بسیاری از مدیران میگویند: «وقتی به زندگی مدیریتیام نگاه میکنم، میبینم بهترین اتفاقاتی که در دوره مدیریتیام برای من افتادهاند، آنهایی بودند که هرگز نمیتوانستم آنها را برنامهریزی کنم». این نفی برنامهریزی بهعنوان یکی از کارکردهای مدیریت نیست، گوشسپردن و گردننهادن به پیامهای زیبایی است که از عالم هستی و باریتعالی به سویمان سرازیر میشود.
32. مدیران موفق کسانی هستند که بهندرت به تنهایی موفق میشوند. موفقیت افراد معمولاً با حمایت، تشویق، دلگرمی، توصیه و کمکهای دیگران حاصل میشود، به شرط آنکه آنها هم به اندازه کافی به موفقیت دیگران کمک کنند. هر دو از این بدهبستان دوطرفه لذت میبرند.
33. مدیران مثبتاندیش برخلاف منطقیاندیشان محاسبهنگر که بخت و اقبال را خرافهای بیش نمیدانند، به بخت و اقبال اعتقاد دارند و در عمل به این نتیجه رسیدهاند که هرچه بیشتر تلاش کنند، بخت بیشتر با آنها یار میشود.
34. مدیران موفق وقتی روزی را که در پایان آن احساس رضایت کامل دارند، به یاد میآورند، متوجه میشوند آن روز جزو ایامی نبوده است که آن را به بطالت گذراندهاند، بلکه روزی است که هر کاری را که باید میکردند، انجام دادهاند. این اعتمادبهنفس و مدیریت بر زمان، هنری است توأم با لذت فراوان که فقط مدیران موفق معنی آن را درک میکنند.
35. مدیرانی که با اطمینان میگویند نمیتوان کاری صورت داد، معمولاً افرادی هستند که کاری صورت ندادهاند. از این قبیل مدیران، در جلسات و نشستهای مدیران دوری کنید و با آنها همراه و همکلام نشوید که زایلکننده شادیهای شما در موفقیتهایتان و کارهایی است که انجام میدهید. آنها نه هنرمندند و نه تحمل دیدن زیباییهای کار مدیران موفق را دارند.
36. میگویند: «اگر تصور کنید که میتوانید، میتوانید و اگر تصور کنید که نمیتوانید، نمیتوانید!» مدیران هنرمند از تجسم خلاق، مثبت و پویا بهره میبرند. همواره عبارتهای تأکیدی مثبت را به کار میبرند. خواستههای خود را بهوضوح در ذهنشان به تصویر میکشند و به آنچه نمیخواهند، کاری ندارند. آنها افکارشان را عوض کردهاند که دنیایشان تغییر کند و از مدیریت لذت ببرند.
37. مدیران زیبابین در مکالمات خود از کلمات مهرآمیز کوتاه استفاده میکنند، کلمات کوتاهی که طنین رسایی دارند. آنها از تکرار رفتارهای مثبت ابا ندارند، لبخند را فراموش نمیکنند و تلاششان بر این است که ناراحتیهای خود را به تیم مدیریتی مدرسه و کارکنان منتقل نکنند.
38. مدیران موفق از کلمه منفی «مشکل» استفاده نمیکنند. آنها میدانند، اگر به خودشان بگویند مشکل دارند، نگرانی وجودشان را فرا خواهد گرفت. از دید آنها هر «مشکل» یک «موقعیت» یا «چالش» است که باید به شکل «مسئله» تغییر یابد تا حلشدنی شود. طبیعی است همانند دانشآموزی که وقتی مسئلهای را حل میکند، لذتی تمامنشدنی وجود او را میگیرد، حل مسئله هم مدیران را خشنود میکند.
39. مرگ زودهنگام، عزل، برکناری، بازنشستگی قانونی یا اجباری، فقر، بیماری ناخواسته، پیری، مورد بیاعتنایی قرار گرفتن، محرومیت از مهر و عشق، اشتباهات، موفقنشدن، مضحکهشدن و ترس از صحبتکردن در جلسات مدیران هراسهایی هستند که ممکن است به سراغ هر فردی از جمله مدیر مدرسهای بیاید. مدیران زیبابین قابلیت مدیریت بر هراس را دارند و کارهایی را که از انجامدادن آنها هراس دارند، زودتر از بقیه انجام میدهند.
40. میگویند: «مردم درباره کتاب از روی جلدش قضاوت میکنند». مدیران هم روی جلد دارند که همان جذبه نخستین مدیریت و شامل سه چیز است:
ـ متانت: چطور رفتار میکنند؟
ـ ارتباط: چطور صحبت میکنند؟
ـ ظاهر مناسب: چطور به نظر میرسند؟
اگر این ویژگیها را نداشته باشید، هیچگاه نخواهید توانست با کارکنان خود ارتباط برقرار کنید. حس خوب از همان برخوردهای اول ایجاد میشود یا از بین میرود.
41. سرشت انسان بر فطرتگرایی توحیدی مبتنی است و دریافت حس زیبایی هم از فطرت انسانها سرچشمه میگیرد. منبع الهام مدیران مدرسه برای تجلی عشق، هنر و زیبایی، ابتدا دانشآموزان اند که منبعی ارزشمند و سرشار از محبت و زیبایی و پاکیاند و آنگاه انسانهایی زلال به نام معلم که میتوانند در همافزایی با مدیر، عشق و محبت را به فرایندهای کاری تزریق کنند. به فطرتتان توجه کنید، زیبایی و حس عاشقبودن در کار به دنبال آن خواهد آمد.
42. مدیریت خوب از عشق به کار و عشق به دانشآموزان، همکاران و اولیا آغاز میشود:
عشق شادی است، عشق آزادی است
عشق آغاز آدمیزادی است
مدیریت بخشی از زندگی است و زندگی بدون عشق معنی ندارد.
زندگی چیست، عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق میورزد
دل و جانش به عشق میارزد (هـ. ا. سایه)
مدیر خوب به دانشآموزانش مثل فرزندانش، به همکارانش مثل برادران و خواهران و به اولیا مانند پدر و مادرش عشق میورزد.
43. مدیران بزرگ باید بدانند، اگر آنها هدفهای بزرگی دارند، دانشآموزان، معلمان و اولیا آرزوهای بزرگی دارند. برای آنکه آرزوهای آنها را به هدفهای خودتان تبدیل کنید، باید به انحای گوناگون به آنها احترام بگذارید و با بازبودن دلهایشان آنها را با خود یکی کنید.
44. مدیران هنرمند باید بدانند در دنیا هیچ عاملی جای مداومت را نمیگیرد. اگر استعداد داشته باشید، نمیتوانید بدون مداومت به جایی برسید. دنیا پر از مدیرانی است که بااستعداد بودهاند، ولی شکست خوردهاند. نابغهبودن هم به کار نمیآید. اگر مداومت نداشته باشید، تحصیلات عالی هم جای مداومت را نمیگیرد. نام تحصیلکردههای ناموفق فراوانی را میتوان فهرست کرد که عمر مدیریتشان بسیار کوتاه بوده است. مداومت، پشتکار و عزم راسخ عامل موفقیت مدیران است، به شرط آنکه لذتبردن، زیبابینی و هنرمندی در کارها و عشق به فعالیتها هم چاشنی آن شده باشند.
45. اگر میخواهید دانشآموزان و کارکنان مدرسهتان شما را مدیری هنرمند و زیبابین به شمار آورند، سریعتر حرف بزنید و سریعتر راه بروید. موقع راهرفتن حالت خمیده به خود نگیرید، لبخند بزنید، ولی آن را به قهقهههای مستانه تبدیل نکنید. موقع راهرفتن بازوانتان را تاب دهید، دستتان را در جیبتان نگذارید، شل حرف نزنید، خسته شدید نفس عمیق بکشید، وقتی کسی با شما صحبت میکند، نشان دهید که شنونده هستید و به هنگام صحبت تلفنی، صدایتان را بالا و پایین ببرید.
46. مدیرانی به دل دانشآموزان، کارکنان و اولیای مدرسه خود راه پیدا میکنند که به دیدن افراد (هرکس که میخواهد باشد) علاقه نشان دهند. برای مثال، با کسانی که از روی اجبار یا بر اساس کاری که پیش آمده است، دیدار میکنید، بگویید: «از دیدن شما خوشحال شدم». «از اینکه تشریف آوردید، ممنونم». «از اینکه زنگ زدید، خوشحالم» و ... اینها کارهای بیهزینهای هستند که شما را محبوب دلها میکنند.
47. بسیاری از شکستهای مدیران موقعی اتفاق میافتد که خیال میکنند ناراحتیِ تغییرکردن یا دستبهکارشدن از صورتندادن کاری بیشتر است. این تفکر باید تغییر یابد. مدیران مثبتاندیش و زیبابین باید در ذهنشان مجسم کنند که اگر تغییر نکنند، چه اتفاقهایی میافتد. آنها باید این صحنه را بهطور جدی ببینند و نتیجه را چنان هولناک تصویر کنند که به سوی تغییر هُل داده شوند.
48. مدیران صرفاً منفینگر از دردها گریزان هستند و مدیران صرفاً مثبتاندیش فقط به دنبال لذت هستند. ولی مدیران متعادل درد و لذت را با هم میخواهند. اگر دردی رخ ندهد، لذتی حاصل نخواهد شد. یک مثال ساده، این مفهوم را مشخصتر میکند: میخواهید برای شروع سال تحصیلی جدید یک محوطه ورزشی جدید در مدرسه آماده کنید. دو روز به اول سال باقی مانده است و شما و چند نفر از نیروهایتان باید تا نیمههای شب کار فیزیکی سفت و سخت و دردآوری را انجام دهید. آنها که از درد گریزاناند، عطای محوطه ورزشی را به لقایش میبخشند و مدیران زیبااندیش لذتآفرین، درد را تحمل میکنند تا شادی و ذوقزدگی بچهها را با مشاهده فضای ورزشی جدید ناظر باشند.
49. مدیران موفق جزئینگرند. منظور از جزئینگری، دقیقبودن است، نه ملانقطی بودن. لازم نیست به همهچیز گیر بدهید. فقط کافی است جزئیات از نگاهتان دور نیفتد. جزئینگری عیبجویی نیست، مشاهده دقیق به منظور رفع عیوب است.
گروهی از کارشناسان برای ارزیابی مدرسه 170 شاخص درست کرده بودند. یکی از ارزیابان میگفت: من قبل از اینکه این 170 شاخص را بررسی کنم، کافی است در همان مدرسه یک استکان چای بخورم. لک و پیس اطراف استکان چای و تمیزی و خوب ارائهشدن آن نشانه این است که مدیر این مدرسه جزئینگر است یا نه؟ جزئینگری باعث میشود مدیران همه زیباییها را ببینند.
50. مدیران زیبابین و هنرمند همیشه خودشان را اسیر برنامههای روزانه پیشبینیشده نمیکنند. درست است که روی تقویم اجرایی مدرسهها و پیشبینی برنامهها و اقدامات مدیران مدرسهها خیلی تأکید میشود، ولی تأکید بیش از اندازه روی برنامههای پیشبینیشده، مدیران را به جای انسانهای زیبابین و هنرمند، به روباتهای برنامهریزیشدهای تبدیل خواهد کرد که فقط صدایشان مثل آدم آهنی نیست.
51. برخی وقتها قالبشکنی کنید. چه اشکالی دارد مدیری از قالب یک جلسه رسمی بیرون بیاید و با کیکی در دست وارد جلسه شود و تولد همکاری را که از شرکتکنندگان است، تبریک بگوید. مطمئن باشید اینطوری آسمان به زمین نخواهد آمد.
52. اگر به دنبال لذتبردن خود و بچهها از محیط تربیتی مدرسه هستید، محرکهای بالنده و شوقهای سازنده را جایگزین رقابتهای فرساینده کنید. آزمونها و مسابقههای علمی مکرر، بهشدت از حس تعلق خاطر بچهها به همدیگر، به معلمانشان و به مدرسه کم میکند. آزمون خوب و لازم است، ولی در حد اعتدال و متناسب با زمان تدریس.
53. مدیرانی که به دنبال لذتبخشی به همکاران، دانشآموزان و اولیای خود هستند، روزانه برای خود سهمیهای مشخص از انگیزهبخشی به دیگران را کنار میگذارند. از سادهترین موفقیتها و نمودهای خوب کاری و برخوردهای مناسب همکاران، دانشآموزان و اولیای خود تعریف کنید. به آنها انگیزه بدهید و بگذارید از اینکه میتوانند با شما کار کنند، لذت ببرند.
منابع
1. حاج محمداسماعیل دولابی (1398). طوبای محبت. انتشارات محبت و مؤسسه فرهنگی طوبای محبت. تهران.
2. کیوت بلاکسون (1397). شما بیهمتایید! ترجمه مهدی قراچهداغی. نسل نواندیش. تهران.
3. ویلیام اچ. مک ریون (1٤00). تختخوابت را مرتب کن! ترجمه حسین گازر. کولهپشتی (چاپ چهل و چهارم). تهران.
٤. ریچارد دنی (139٥). موفقیت از آن شماست. ترجمه مهدی قراچهداغی. لیوسا (چاپ ششم). تهران.
٥. نیل لوندز (1398). چگونه مردم را به خود جذب کنیم؟ ترجمه مریم تقدیسی. جیحون (چاپ دهم). تهران