حس و کلام
کودکان در هفت سال اول زندگی با دو توان مهم حس و کلام با دنیای اطراف ارتباط برقرار میکنند. همین دو خصلت شخصیت آنها را شکل خواهند داد. کودکی که در مورد آنچه حس میکند تفکر میکند و تفکر او در محیطی پاک شکل میگیرد، بروزات کلامی او هم طیب خواهند بود.
خصلتهای ریشهای
یادگرفتههایی که کاربردی نیستند یا زودهنگام اتفاق میافتند و یا بدون تفکر پذیرفته میشوند، در سطح باقی میمانند. اطلاعاتی که در کتابهای درسی پیش از دبستان وجود دارند، بهطور عمومی از همین نوع اطلاعات سطحی هستند و کودک بدون اینکه عمق مطالب را بفهمد، فقط اطلاعات بدون کاربرد را انباشته میکند. در مقام مثال، بسان چشمهای که باریکه کوچکی را در مسیر ایجاد میکند، اما عمق ندارد و با تابش آفتاب سریع هم خشک میشود و با گذر زمان شکل خود را از دست میدهد و نتیجهای حاصل نمیکند و به جایی وصل نمیشود. اما مهارتهایی که با تمرین و تکرار به دست میآیند ماندگاری بیشتری خواهند داشت.
براساس فرمایشات مقام معظم رهبری باید در کودکان خصلتهای ریشهای بهوجود آورد. این سخن بدین معناست که این خصلتها آموختنی صرف نیستند، بلکه ایجادکردنی هستند و بالطبع زمانبر است و به دورهای دوساله ختم نمیشود. مواردی که مقام عظمای ولایت مطرح کردند، برای شکلگیری شخصیت، لزوماً دینی نیست، اما انسانپرور است. البته بهزعم حقیر، اگر کودک با قرارگرفتن در کنار یک مربی متدین و آگاه و شاد این مسیر را بپیماید، فرمایشات مقام معظم رهبری از نظر دینی هم شکل میگیرد و مسلمانی با ابعاد وجودی مطلوب تولید خواهد شد. البته نه در طول یک سال، بلکه با برنامهریزی و پیوسته بودن مطالب آموزشی از پیش دبستان و در امتداد آن دبستان تا دانشگاه مد نظر قرار میگیرند. این خصلتها عبارتاند از:
1. خردورزی؛
2. خودباوری؛
3. بردباری؛
4. روحیه همکاری؛
5. عادت به مطالعه؛
6. همت بلند (میزان انسانیت انسان به اندازه همت اوست)؛
7. امید به آینده؛
8. شوق به یادگیری؛
9. تن به کاردادن.
در اینجا پیشنهادهایی را برای به اجرا رساندن منویات رهبری مطرح میکنیم:
1. استفاده از قصه
قصهها و مثلها ابعادی دارند که تفکر کودک را فعال میکنند و اگر پایان آنها باز گذاشته شود، یا موقعیتهای عینی روی صفحه ذهن کودک به چالش کشیده شوند، او حکمتهای درون داستان را میفهمد. این همان خردورزی است. کودک از طریق همذاتپنداری و پیداکردن جواب، حلاوت تفکر را میچشد و شوق او به شنیدن داستان و مطالعه زیاد خواهد شد. همچنین، نیروی تفکر و تعقل پرورش خواهد یافت. البته یکی از راههای پرورش تعقل، شنیدن و فهمیدن حکمتهای داستان و عوامل دیگری چون بازی و تجربه بازیهای دیگر است. کودک از طریق قصه حتی ادبورزی را هم یاد میگیرد. در زمان ابنسینا مکتبهای ادب و قرآن وجود داشتند که کودکان تا دهسالگی در آنها تحصیل میکردند و روشهای ادبآموزی را از طریق قصه میآموختند و تلفیق آزادبودن در طبیعت با شنیدن حکمتها و همراهی قرآن، دانشمندی چون ابن سینا را بار میآورد. البته قصههای کهن و فاخر مملو از اطلاعات طبیعی و ادبی هستند و برای پرورش ابعاد فکری کودک بسیار مؤثرند.
2. شناخت احساسات
کودک احساساتی لطیف و ساده دارد؛ احساساتی که بهراحتی بروز میدهد، اما از علت و چگونگی آنها اطلاع ندارد. کودکی که بشناسد چرا شاد است یا چرا غمگین، یا چگونه از موقعیت عصبانیت دوری کند و بداند با ناکامیهایش چگونه برخورد کند، روحیه بردباری و حل مسئله در او ایجاد میشود. به این منظور کودک باید در موقعیتهای چالش برانگیز قرار گیرد تا بتواند احساسات منفی خود را کنترل و برای آنها راه حل پیدا کند؛ چه بسا در بازیهای کودکانه جمعی چنین موقعیتهایی پیش میآیند. در اینجا مربی ایفای نقش میکند و از شرایط پیشآمده برای نیل به هدف که شناخت احساسات و نحوه مواجهه با آن است، بهره میبرد. البته بهشرطی که خود مربی روحیه حل بحران داشته باشد.
3. طبیعت و فطرت
اگر کودک با طبیعت ارتباط مؤثر داشته باشد و هر پدیده جالبی را عمیق در اندازه فهم خود بشکافد، از شوق یادگیری لبریز میشود. متأسفانه کودکان امروز از طبیعت فقط پارک را میشناسند و از سایر پدیدهها همان اطلاعات سطحی درون کتابها را میدانند. اگر کودک یاد بگیرد هر آنچه در طبیعت وجود خودش و در اطرافش هست، چه کارکردی دارد و بهصورت ملموس آن را درک کند، بر قدرت تفکر و تحلیل او افزوده می شود و از خالق هستی سپاسگزار میشود.
4. حل مسئله
باید برای کودک بنبستهای کوچک و موقعیتهای چالشبرانگیز مصنوعی ایجاد کرد تا بتواند آنها را حل کند. با حل مسئله روحیه امید به آینده در او به وجود میآید، چرا که میتواند بفهمد هر گرهی به تلاش و کوشش بازشدنی است.
5. طراحی ساختوساز
درست کردن کاردستی تنها بخشی از ساخت عملی است. میشود کارهایی تعریف کرد که ساخت آنها گروهی باشد و چه بسا اتمام آنها یک یا چند هفته طول بکشد. این یعنی تقویت صبر و بردباری عملی و کارکشیدن از بدن. بدنی که به کارکردن عادت کند، تنبلی به خود راه نمیدهد و بهمحض بیکاری، کاری برای خود خلق میکند. ساختن همراه همبازی یکی از لذتبخشترین کارهای کودکی است. کودکان در ساخت و ساز، مدیریت مواد، زمان و همبازیهایشان را یاد میگیرند و با دیدن نتیجه تلاش جمعی، شوقی وصفناپذیر را تجربه میکنند.
همه موارد پیشنهادی برای تقویت حس و تجربههای مفید و عملی، بهمنظور تقویت حس و کلام و تفکر پشت کلام است که خودبهخود مسئولیتپذیری را نیز در کودکان تقویت میکند.
در واقع، صرفاً نباید به آموزش کلاسی و کتابی بسنده کرد و همه اطلاعات کودک را با کتابها و تصویرهای به هم وصل کن، ببر و یا رنگ کن، سنجید.
بحث آخر
پیش از این گفته شد، اگر مربی متدین و آگاه همراه کودک باشد، از هر فرصتی استفاده میکند تا جنبه دینی و خدایی به اعمال کودک بدهد. اما گاهی اطلاعاتی بیش از حد نیاز کودک به او داده میشود که نه تنها مفید نیستند، بلکه زائدند. در موضوع دین نباید پیش افتاد و نباید عقب افتاد؛ به خصوص در مورد کودک قطعاً باید تدریج را رعایت کرد و از کودک بیش از حد توان و فهم او انتظار نداشت. طبق فرمایش ائمه، تربیت دینی به عهده خانواده است و خانواده نقش اصلی را دارد. کودک در خانه و در مشکلات، میبیند پدر و مادر به خدا توسل میکنند و توکلشان به معبود است. یا نماز اول وقت و سایر شئونات اسلامی را رعایت میکنند یا نه.
مربی نقش مکمل را دارد. اگر مربی بهعنوان مکمل تربیتی و الگوی بیرون از خانه، با بلندشدن صدای اذان، صحنه بازی و فعالیت را ترک کند و خود را برای نماز مهیا کند، و اگر این سنت هر روزه مربی باشد، بهصورت ناخودآگاه آموزش هم داده است؛ طوری که کودک اذان را آموخته، ارکان نماز را یاد گرفته و فرایند وضو را دیده است. یا اگر در بازیها، به جای شمارش، از آیات سورههای کوچک قرآن استفاده شود، بدون اینکه کتابی برای قرائت باشد، انس با قرآن اتفاق افتاده است. اگر به مناسبت ولادت هر یک از ائمه، کارگاه جشن و شناختی برگزار شود که قسمت عمده آن بازی و شادی و شنیدن یک قصه از زندگی مولود آن روز و گرفتن هدیه باشد، با این کار به صورت غیرمستقیم حب اهل بیت در دل کودک ایجاد میشود. آینده معنوی او تحتتأثیر قرار میگیرد و خاطرات خوب روز عید همیشه برای او لذتبخش خواهد بود (هل الدین الا حب).
وقتی حب ایجاد شد، انگیزه برای یادگیری سایر مفاهیم دینی رشد میکند و یا اگر مطلبی دینی عرضه شد، با جان و دل پذیرا میشود. مرحوم آیتالله حائری شیرازی در تمثیلات خود فرمودهاند: «حرفی که به کسی یا فرزندت میزنی، دانه است و فکر او زمین. ببین در این زمین چقدر بذر میتوان پاشید؟» اگر در یکمتر زمین یک کیلو گندم پاشیدی، همه دانهها سبز نمیشوند؛ تازه اگر هم دربیایند، همدیگر را خفه میکنند. موعظه زیاد باعث میشود حرفها همدیگر را لِه کنند و بپوشانند.»
باید گفت، پنجوشش سالگی فقط یک سال از زندگی کودک است. سالهای یادگیری طولانی هستند، اما اگر همهچیز بهصورت تدریجی و نرم، در مغز کودک با آگاهی عملی انباشته شود و اندک باشد، بهتر از اطلاعات وسیع از همهچیز اما بیخاصیت است. یادگیری زیر سن هفتسال باید پویا و با زندگی فکری و عملی کودک عجین باشد و سواد کودک با تجربه توأم شود. حتی در سنین بالاتر هم باید چنین باشد.
پینوشتها
1. بیانات مقام معظم رهبری 20/7/ 91