شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

تقویم

  فایلهای مرتبط
تقویم

6 دی؛ شهادت حضرت فاطمهی زهرا(س)

به مناسبت شهادت بانوی دو عالم، حضرت فاطمهی زهرا(س)، و برای بیان منزلت و مقام ایشان به ذکر نقلی از امام خمینی(ره) دراینباره اکتفا می‌‌کنیم:

«من راجع به حضرت صدیقه(س) خودم را قاصر می‌‌دانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا می‌‌کنم بـه یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبر نقل شده اسـت. حضرت صادق(ع) می‌‌فرماید: فاطمه(س) بعد از پدرش 75 روز زنده بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می‌‌آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عـرض می‌‌کرد و مسائلی از آینده نقل می‌‌کرد. ظاهر روایت این است که در ایـن 75 روز مـراودهای بـوده؛ یعنی رفتوآمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقهی اول از انبیـای عظـام دربارهی کس [دیگری] اینطور وارد شده باشد. در ظرف 75 روز جبرئیل امین [با ایشان] رفتوآمد داشـته ... و آنچـه در آتیه بـه ذریـهی او می‌‌رسیده است، ذکر کرده و حضرت امیر آنها را نوشته است. ... مسئلهی آمدن جبرئیـل برای کسی یک مسئلهی ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هـر کـسی مـیآیـد و امکـان دارد بیاید. [برای این موضوع] یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل [نزد او] می‌‌خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. ... این تناسب [فقط] بین جبرئیل که روح اعظـم اسـت و انبیـای درجهی اول بوده است؛ مثل رسول خدا(ص) و موسی(ع) و عیسی(ع) و ابراهیم(ع) و امثـال اینهـا. بـین همـهکـس نبوده است. در هر صورت، من این شرافت و فـضیلت را از همهی فضایلی که برای حضرت زهرا(س) ذکر کردهاند، با اینکه آنهـا هـم فـضایل بزرگـی اسـت، بالاتر میدانم.  ... این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه(س) است.» (صحیفهی امام، ج 20، ص 6)

 

13 دی؛ سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی

 

شهید قاسم سلیمانی فرزند فاطمه و حسن سلیمانی، در سال ۱۳۳۷، در روستای قنات ملک از توابع شهرستان رابُر کرمان در خانوادهای کشاورز و مذهبی به دنیا آمد. پدر و مادر وی از عشایر طایفهی سلیمانی هستند. اجدادشان از عشایر خمسهای فارس بودند که همزمان با لشکرکشی نادرشاه افشار، به افغانستان و هندوستان، به یاری نادر می‌‌شتابند. در راه برگشت از جنگ در منطقهای که اکنون طایفهی سلیمانی ساکناند، سکنی میگزینند و بین مناطق گرمسیر و سردسیر جنوب و غرب استان کرمان کوچ می‌‌کنند. حسن سلیمانی علیرغم ضعف بنیهی اقتصادی در دوران طاغوت و بعد از آن، هیچگاه لقمهی شبههناک در سفره نگذاشت و غیر از قاسم دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت. شهید حاجقاسم سلیمانی، یا به تعبیر بچهها «عمو قاسم»، بسیار بین مردم ایران محبوب است. تشییع باعظمت و تاریخی پیکر ایشان نشانی از اوج این محبوبیت است.

بهبهانهی شهادت شهید سلیمانی با یکی از کتابهایی که در مورد ایشان و با مخاطب کودک و نوجوان تألیف شده است آشنا می‌‌شویم: نویسندهی کتاب عموقاسم بیست داستان را به‌‌شکل هدفمند انتخاب کرده و کوشیده است با هر داستان، مخاطب را با یک زاویه از شخصیت حاج قاسم آشنا کند.

نگارنده برای نهادینهسازی پیام هر داستان تمرینی را ذیل آن طراحی کرده است تا مخاطب را به تفکر وا دارد و الگوگیری از سردار را در او نهادینه کند. تصویرسازی جداگانه برای هر داستان بر جذابیت کتاب افزوده است. در آخر کتاب نیز پرسشنامهای از همهی کتاب طراحی شده است.

 

گزیدهای از متن کتاب عموقاسم:

«وقتی سردار سلیمانی شهید شد. همه از دست آمریکا عصبانی شدند. بزرگترها گفتند: ما همه قاسم سلیمانی هستیم.کوچکترها هم آرزو کردند که روزی سردار سلیمانی بشوند.

 اما یک سؤال! سردارسلیمانیشدن یعنی چه؟ به نظرتان اگر همه بخواهند مثل حاج قاسم، افسر نظامی بشوند و بروند با دشمن بجنگند، تکلیف زندگیمان چه می‌‌شود؟ چه کسی باید به دانشآموزان درس بدهد؟

چه کسی باید بیماران را درمان کند؟ چه کسی باید کشاورزی کند؟ چه کسی باید برایمان خانه بسازد؟ چه کسی باید رانندهی تاکسی شود؟

برای سردارسلیمانیشدن نیازی نیست حتماً نظامی شویم. برای اینکه مثل قاسم سلیمانی بشویم، باید اخلاقها و رفتارهای او را یاد بگیریم و سعی کنیم همیشه مثل او رفتار کنیم.» (جابری، 1399)

 

20 دی؛ شهادت امیرکبیر به دستور ناصرالدین شاه

امیرکبیر در سال 1186 در اراک متولد شد. نام اصلی او میرزا تقیخان فراهانی و نام پدرش کربلایی قربان است. خانوادهی پدری و مادری میرزا تقیخان از طبقهی پیشهور بودند. پدر او از آشپزهای دربار قائممقام اول، خاندان بزرگ قریهی مهرآباد، بود و مادر او که فاطمه‌‌سلطان نام داشت، دختر استاد شاه‌‌محمد بنا از اهالی فراهان بود.

پدر امیرکبیر، بهاقتضای شغلش، در خانهی قائممقام اول زندگی میکرد. ازاینرو میرزاتقیخان بین خانوادهی قائممقام تربیت شد. امیرکبیر از همان کودکی و نوجوانیاش بهگونهای رفتار میکرد که نشان از هوش بسیار او داشت. بنابراین در جوانی قائممقام فراهانی به او سمت منشیگری خود را داد.

او در دورهی ناصرالدین شاه صدراعظم ایران شد و از آنجا لقب «امیرکبیر» به او داده شد. همچنین در آن دوره با عزتالدوله، خواهر ناصرالدین شاه، ازدواج کرد.

امیرکبیر چند روز بعد از انتصاب صدراعظمی، فعالیتهای خود را آغاز کرد و بهمدت سه سال و سه ماه صدراعظم دربار ناصرالدین شاه بود که در این دوره فعالیتهای فراوانی در زمینهی سیاسی و اجتماعی برای حکومت انجام داد. او مدرسهی دارالفنون را تأسیس کرد و همچنین پایهگذار روزنامهی وقایع اتفاقیه بود.

اقدامات مهم دیگری که امیرکبیر در دورهی خود انجام داد، عبارت بودند از:

- برقراری نظم در حکومت؛

- ازبینبردن رشوهخواری در حکومت؛

- براندازی رسم قمهکشی؛

- تأسیس ادارهی آگاهی؛

- تأسیس بیمارستان و مایهکوبی اجباری آبله؛

- تـأسیس کارخـانههای پارچهبافی، شکرریزی، چینی و بلورسازی، کاغذسازی و چدنریزی؛

- سروساماندادن به خزانهی مملکت و قطع حقوق بسیاری از درباریان و وابستگان آنها؛

- فرستادن صنعتگر به روسیه و مقابلهی صنعتی با روسیه توسط دست توانای استادکاران اصفهانی؛

- براندازی رسم شکنجه و واگذاری محاکم شرع به علمای صالح؛

- راهاندازی میدان توپخانه و عمارت آن و همچنین سبزهمیدان تهران؛

- فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران؛

- استخدام استادان خارجی و تصمیم به جایگزینی آنها با ایرانیان؛

- پایهگذاری چاپارخانه برای مرسولات پستی؛

- کوتاهکردن دست خارجیها در امور کشور؛

- توسعهی تجارت داخلی و خارجی؛

- اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه؛

- ترویج ترجمه و انتشار کتابهای علمی؛

- ترویج سادهنویسی و لغو القاب؛

- مرمت ابنیهی تاریخی؛

- بسط کشاورزی و آبیاری.

 

برکناری امیرکبیر از مقام صدراعظمی

از آنجایی که اقدامات و فعالیتهای امیرکبیر منفعت برخی از درباریان را به خطر می‌‌انداخت، بسیاری از درباریان با او و اقداماتش مخالف بودند. این افراد تعدادی از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا، مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری بودند. بنابراین به منظور برکناری او دست به توطئه زدند و برای او دسیسهچینی کردند. آنها تهمت زدند که امیرکبیر داعیهی سلطنت دارد. تحریکهای مادر شاه و اطرافیان باعث ترس و وهم شاه شد. ازاینرو، ناصرالدین شاه، در روز 19محرم1267 هجریقمری، امیرکبیر را از مقام صدراعظمی برکنار و به کاشان تبعید کرد. چهار روز بعد، میرزا آقاخان نوری به مقام صدراعظمی منصوب شد.

زمانی که امیرکبیر به کاشان تبعید شد، باز هم درباریان میترسیدند ناصرالدین شاه او را ببخشد و امیرکبیر دوباره به قدرت برسد. در این صورت باز هم منافع آنها در حکومت و دربار به خطر می‌‌افتاد. این موضوع باعث نگرانی آنها شده بود. ازاینرو، تلاشهای فراوان کردند تا حکم قتل امیرکبیر را از ناصرالدین شاه گرفتند و سرانجام امیرکبیر در روز 20دی1230 در حمام فین کاشان با بریده شدن رگ دستهایش به شهادت رسید. کالبد امیرکبیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا محمدجعفرخان، حقایقنگار خورموجی، در کتاب مشهور حقایق الاخبار ناصری، روز بعد از شهادت، جسدش را در گورستان «پشت مشهد» کاشان به خاک سپردند. چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزتالدوله کالبد امیرکبیر را به کربلا حمل کردند و در اتاقی که در آن بهسوی صحن امام حسین(ع) باز میشود به خاک سپردند.

 

23دی؛ ولادت حضرت فاطمهی زهرا(س) و روز مادر

«مادر شهید سلیمانی بیمار شده بود و او را به بیمارستان برده بودند. سردار شب برای دیدن مادرش به بیمارستان رفت. بعد به اطرافیان گفت: همه بروید خانه. امشب خودم کنار مادرم می‌‌مانم. سردار آن شب تا صبح کنار مادرش ماند. ... او پشت سر هم پاهای مادرش را می‌‌بوسید و به چشمهایش می‌‌کشید. فردا هم که می‌‌خواست به سوریه برود، مقداری پول به رانندهاش داد و گفت: من باید به سوریه بروم و با دشمنها بجنگم. خواهش می‌‌کنم از امروز تا وقتی مادرم اینجاست بهجای من روزی سه بار آب میوهی تازه بگیر و برایش ببر.» (جابری، 1399)

 

اگر فلاطن و سقراط بودهاند بزرگ

بزرگ بوده پرستار خردی ایشان

به گاهوارهی مادر به کودکی بس خفت

سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان

چه پهلوان و چه سالک چه زاهد و چه فقیه

شدند یکسره شاگرد این دبیرستان

حدیث مهر کجا خواند طفل بیمادر

نظام و امن کجا یافت ملک بیسلطان

همیشه دختر امروز مادر فرداست

ز مادرست میسر بزرگی پسران

پروین اعتصامی

 

منابع

1.  امام خمینی(ره)، روحالله، صحیفهی امام، جلد20، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

2.جابری، محمدعلی،(1399)، عمو قاسم، چاپ اول، قم، کتابک.

۳۰۴
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش ابتدایی، تقویم، مهدی رضایی
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.