مدیریت مدرسه را شاید بتوان یکی از پیچیدهترین مدیریتها در سازمانها دانست؛ شغلی که در آن باید حداقل به سه رشته تخصصی مستقل یعنی علوم تربیتی، روانشناسی و مدیریت مجهز بود. هر مدیر باید:
ـ رشته علوم تربیتی را برای رسالت اصلی خود که همان تربیت کودکان و نوجوان است، بداند.
ـ از آنجا که با روح و روان دانشآموزان و معلمان در ارتباط است، باید نسبت به موضوعات روانشناسی آگاهی داشته باشد.
ـ باید مدیریت هم بداند، زیرا باید نیروهای انسانی را مدیریت کند که شناخت آن از ملزومات شغل مدیریت مدرسه است.
حتماً همه ما در طول سالها فعالیت با مدیران متعددی مواجه شدهایم که ترکیب نامتوازنی از این سه علم را داشتهاند.
همه ما در ذهنمان مدیران مدرسههایی را میشناسیم که مدرسه را بسیار دقیق و منظم اداره میکنند. در این مدرسهها همه چیز به منظمترین شکل ممکن طراحی شدهاند. ساختار سازمانی مدرسه در تخته اعلانات نصب هست و هر کسی میداند برای انجام کار خود به چه کسی باید مراجعه کند. قواعد و قوانین از قبل ارائه شدهاند و همه فعالیتها مطابق با قوانین انجام میگیرند (مدیرانی با تمرکز بیشتر بر مدیریت).
از طرف دیگر، با مدرسههایی مواجه میشویم که شاید نتوان ساختار مشخصی را برای آنها ترسیم کرد. روابط انسانی بین کارکنان و معلم و فضای دوستانه با دانشآموزان نمود بیشتری دارد. بهسختی میتوان مدیر مدرسه را از بقیه همکاران تشخیص داد. در این نوع مدرسهها تلاش میشود مدرسه شبیه خانه باشد تا در ساعتهایی که دانشآموز از اولیای خود دور است خلأ عاطفی احساس نشود (مدیرانی با تمرکز بیشتر بر روانشناسی).
و از سوی دیگر مدرسههایی را شاهدیم که تلاش میکنند رویکرد تربیتی مشخصی را در قالب برنامههای خود در مدرسه پیاده کنند. آنها بر مبنای منابع و دانش خود مسیر فکری مشخصی را برای سبک زندگی دانشآموزان طراحی میکنند. مدیران این نوع مدرسهها تلاش میکنند قبل از ثبتنام رویکرد خود را برای همه افراد (کارکنان، معلمان، اولیا و دانشآموزان) معرفی کنند (مدیرانی با تمرکز بیشتر بر علوم تربیتی).
احتمالاً همه ما علاقهمندیم به هر سه علم مجهز شویم و در رفتارهایمان نیز احتمالاً مصداقهایی از هر سه رفتار را داریم، اما میتوانیم به کمک همکارانمان متوجه شویم رویکردمان به کدام علم نزدیکتر است.
اما احتمالاً تمایل ما به یک یا دو علم از سه علم مطرحشده بیشتر است.