مثل پیامبر (ص)/ مریم اسلامی
میخواستم مثل تو باشم
گلدان گل را ناز کردم
مادربزرگم بیرمق بود
سجّادهاش را باز کردم
در جادّه اسبی تشنه دیدم
بردم برایش کاسهای آب
ساکت نشستم توی ماشین
تا نپّرد مامانم از خواب
رفتم کمک کردم به بابا
وقتی خودم بیکار بودم
داداش، کیفش را به من داد
خیلی امانتدار بودم
میخواستم مثل تو باشم
دیدم که باید مهربان بود
از مهربان بودن چه بهتر؟
این کشفِ رازی از جهان بود*
* پیامبر (ص):
هر کس در برطرف کردن نیاز مسلمانی به خاطر خدا کوشش کند، خداوند بزرگ برای او هزار هزار حسنه مینویسد.
منبع: کافی، ج 2
بوی برف/ محبوبه صمصام شریعت
وعده داد آسمان که میبارد
بر تن خشک شاخهها امشب
با تمام وجود حس کردم
بوی دلچسب برف را امشب
چای لبریز و داغ میچسبد
توی ایوان به زیر بارش برف
آسمان را ببین چه پربار است
پر از احساس و شعر و جمله و حرف
خرمن او پر از بلور قشنگ
دامنش هم سپید و رویایی
اصلاً اینها همه به خاطر توست
ای زمستان چقدر زیبایی
پف پفی/ فاطمه غلامی
گاهی شبیه یک کلاغی
گاهی شبیه بادبادک
گاهی بزرگی مثل یک فیل
گاهی شبیه موش، کوچک
دست تو در دستان باد است
سر میزنی با او به هر سو
گاهی سیاهی مثل یک زاغ
گاهی سفیدی مثل یک قو
هم با درخت و گل رفیقی
هم دوستی با کوه و دریا
از بس که خوب و مهربانی
هی میشوی مانند آنها
فرقی ندارد رنگ و شکلت
من دوستت دارم فراوان
ابری قشنگ و پفپفی که
با تو میآید برف و باران
مثل دریا/ نسرین شهبازی
مثل دریا سادهای
مثل دریا بیکران
روشن و بخشندهای
پر خروش و مهربان
آسمان پیدا شده
در نگاه روشنت
موج شادی میرسد
لحظهی خندیدنت
مثل رودی جاریام
تا تو دریای منی
غرق در آرامشم
چون تو بابای منی
ناخدای مهربان/ عبدالرضا صمدی
ناخدا با کشتیاش
روی اقیانوس بود
چشمهای گرم او
رو به یک فانوس بود
ناخدای مهربان
تا طلوع آفتاب
راند کشتی را جلو
از سرِ امواج آب
روی ساحل پا گذاشت
ناخدا از این سفر
چشمهای دختری
پر شد از عکس پدر