داستان
اولین قالبی که میخواهیم دربـارهی آن صحبـت کنـیـم «داستان» است. همهی ما با داستان و جذابیت آن آشنا هستیم؛ اما چطور میشود داستان را به یک قالب جذاب برای طراحی برنامهی درسی مسئلهمحور تبدیل کرد؟ شاید بهتر باشد کمی به عقب برگردیم و بوم طراحی برنامهی درسی و سطحهای آن را مرور کنیم.
در سطح یک و دو، مربی مسئله را انتخاب و موقعیت را طراحی میکرد و دانشآموزان متناسب با فرایندی که مربی از پیش مشخص کرده بود یا روش حل مسئله را پیدا میکردند که سطح یک مسئلهمحوری بود یا خودشان راهحلی ارائه میدادند که سطح دو بود. مسئلهای که معلم متناسب با آن بوم را طراحی میکرد، ممکن بود یک مسئلهی آموزشی یا تربیتی یا هر دوی اینها باشد. حالا اگر در سطحهای یک و دو و برای دانشآموز اوایل دورهی ابتدایی که خیالآمیزی یکی از بهترین راههای انتقال مفاهیم پیچیده به اوست، قصه در خدمت طراحی برنامهی درسی قرار بگیرد، میتواند یک شیوهی درگیرکردن مؤثر رقم بزند.
در شمارهی آبانماه یک نمونهی دقیق و کامل طرحدرس مسئلهمحور بر اساس داستان، به نام «سیرین جیرین» منتشر شده است.
برای استفاده از این روش، طراحی شخصیت (کاراکتر) جذاب برای دانشآموزان و موضوعی که با آن ارتباط بگیرند اهمیت زیادی دارد؛ مثلاً در داستان سیرینجیرین که برای دانشآموزان پسر پایهی دوم ابتدایی طراحی شده بود، زمینهی کلی داستان بر محوریت کمک به نجات یک سرزمین از دست غولغولکها چیده شده است. بزرگ این سرزمین که پیرین نام دارد به معلم نامه مینویسد و برای مقابله با غولغولکها از بچههای کلاس کمک میخواهد. این داستان حدوداً یک سال در جریان است و هرچند هفته یکبار یک نامه به کلاس میرسد. معلم گاهی برای رفع اشکال درسی دانشآموزان چالشی طراحی میکند تا بچهها حین درگیرشدن برای کمک به پیرین، مشکلات درسیشان هم حل شود. گاهی برای شروع آموزش یک مفهوم از نامههای پیرین استفاده میکند یا گاهی مسائل تربیتی و اخلاقی کلاس را بهواسطهی مسئلهای که پیرین فرستاده است، حل میکند.
نکتهی مهم این است که داستان حول یک موضوع ارزشمند یعنی کمک به پیرین برای نجات سرزمینشان شکل گرفته است. محتوای آموزشی و تربیتی روی این زمینه سوار میشود و کمککننده به پیشبرد آن است. این باعث میشود دانشآموز با موضوع ارتباط قلبی پیدا کند. علاوه بر آن برای درگیرکردن او با موضوع هر بار نیاز به طراحی یک محرک نیست. البته هر داستان میتواند یک موضوع مستقل داشته باشد و لزوماً مانند سیرینجیرین پیوسته نباشد؛ اما چون قالب داستان معمولاً برای سنین پایین استفاده میشود، ادامهداربودن آن برای دانشآموزان جذابتر است. آنها سرنوشت شخصیتها را از مربی پیگیری میکنند.
در نمونهی اجراشدهای در کلاس اول یک مدرسهی ابتدایی، معلمان این پایه برای آموزش الفبا یک داستان دنبالهدار به نام «شهر دوستی» طراحی کردهاند که با استفاده از چند شخصیت و تلاششان برای پیداکردن نشانههای (حروف الفبا) گمشده، هر بار درگیر یک داستان و چالش جدید میشوند و در حین پیداکردن نشانهها، مسائلشان را حل میکنند و هم الفبا را میآموزند. برای تثبیت این آموزش شخصیت پیرزنی مهربان به نام «خانجون» طراحی شده است که دانشآموزان به جای انجام تکلیفهای ساده و بستهی همیشگی، بهمنظور کمک به خانجون برای نوشتن نامه به فرزندانش، خریدن هدیه و سوغات برای نوهها و حساب و کتاب خریدهایش، فارسی، ریاضی و بقیهی درسها را تکرار و رفع اشکال میکنند.
پروژه
قالب بعدی یعنی «پروژه» تقریباً برای همهی معـلمها آشناست. طرحدرس پـروژهمحور یعنی درس را بهطور غیرمستقیم و با استفاده از انجام یک فعالیت ارائهکردن.
نکتهای که باعث میشود ما مجدداً پروژه را بهعنوان یک قالب بررسی کنیم، فوت کوزهگری مسئلهمحوری است. به زبان ساده بخواهیم بگوییم؛ یعنی پروژهی مسئلهمحور باید جواب ضمنی این سؤال را بدهد: «خب که چی؟» یعنی اگر کل پروژهی ما انجام نمیشد، چه اتفاقی میافتاد؟
فکر میکنم با تعریف یک خاطره این موضوع روشنتر میشود. زمانی در یک مدرسه در حال آموزش طراحی برنامهی درسی مسئلهمحور بودیم. یکی از معلمان باسابقه تعریف کردند که برای گرامیداشت یک مناسبت ملی، دانشآموزان یک ماه درگیر تزیین نمازخانه با انواع عناصر و نمونکها (ماکتها) بودند و سرانجام کار شکیلی آماده شد و بچهها در حین انجام کار رنگآمیزی و احجام و... را هم بهخوبی یاد گرفتند. سؤالی که ما از معلم محترم داشتیم این بود که جواب سؤال ذهنی بچههای مدرسه به سؤال: «خب که چی؟» چه چیزی بود؟
خلاصهی کلام این است که کل پروژه میتواند بسیار ارزشمند و شکیل باشد؛ اما انجام آن برای دانشآموز مسئلهی درونی نشده باشد؛ یعنی دانشآموز آن فعالیت را انجام میدهد، چون روال مدرسه است، چون معلم میخواهد و... . ما در بوم هم توضیح دادیم که مسئلهی معلم باید به مسئلهی دانشآموز تبدیل شود تا روند مسئلهشناسی در او ایجاد و تقویت شود. طراحی پروژه وقتی بر اساس مسئلهی دانشآموز باشد، سیر دیگری ممکن است طی کند و حتی موارد معمولتری حذف یا موارد خلاقانهتری اضافه شود. مثلاً به دانشآموزان در ابتدای سال اعلام شود مسئولیت برگزاری مناسبتهای ملی و... بر عهدهی پایههاست و حتی مشخص شود چه مناسبتی با کدام کلاس است. معلم برای درگیرکردن دانشآموزان ممکن است چندین هفته زودتر این مناسبت را در ذهن بچهها پررنگ و ارزشمند بکند، طوری که همه بخواهند برای گرامیداشت آن وظیفهای به عهده بگیرند. ممکن است سرآخر یک نمایش ساده و کوچک کلاسی طراحی و اجرا کنند، ولی مهم این است که این موضوع از درون خود آنها جوشیده و فقط یک خواستهی بیرونی نبوده است.
اردو
«اردو» قالب بعدی و بسیار جذابی است که البته مدتها قبل و مدتها بعد از برگزاری آن شما درگیر آن میمانید. اینکه چرا بچهها را به این اردو میبرید، مهمترین سؤال طراحی اردوست. وقتی به جواب این سؤال رسیدید، طراحی آن بهسادگی اتفاق میافتد. شما میدانید چه میخواهید و چه نیازی دارید و چه مواردی حاشیه و غیرضروریاند. مثلاً میخواهیم برای آموزش یکی از زیرفصلهای درس اجتماعی مانند «تشکیل شورا و مجلس قانونگذاری» بچهها را به اردو ببریم. شاید خیلی ارتباطی دیده نشود، اما صبر کنید. اگر لازم است دانشآموز اهمیت شورا را بداند، باید نبود شورا را متوجه شود و اینکه اصلاً چرا تشکیل میشود. پس برای نشاندادن اهمیت قانون این اردو طراحی شد و سازوکاری که طی آن رقم میخورد، میتواند بچهها را با اثرات نبود قانون آشنا کند. سپس بچهها باید با تسهیلگری مربی به سمت قانونگذاری و تشکیل شورای کلاسی هدایت و خودشان با روند ایجاد نهادهای اجتماعی و اثرات آن آشنا شوند.