تدارک تربیت
مهمترین وظیفه مربی تدارک تربیت، یعنی ایجاد ارتباط صحیح میان ارکان سهگانه تربیت (یادگیرنده-یاددهنده-موقعیت یادگیری) است و این تدارک بیشک در شکلدهی صحیح به محیط تربیتی (محیطی که امکان و فرصت یادگیری نافع را برای متربی فراهم آورد) تجــلی مییابد.
بنابراین، بزرگترین توانایی مربی، مدیریت این محیط است و هرچه مربی بر محیط تربیتی اشراف بیشتری داشته باشد، تواناتر است و مربی واقعی کسی است که مهیاکننده یا تغییردهنده محیط تربیتی و نه مقهور آن باشد؛ زیرا در آن صورت دیگر مربی قلمداد نمیشود.
اساساً نقش مربی ایجاد امکان و فرصتی است که در آن متربی در ابتدا نیاز به تربیتشدن را در خود احساس کند و سپس با تلاش خودش به اهداف تربیت دست یابد. در این تعبیر، مربی مهمترین رکن تربیت است، زیرا علاوه بر اینکه باید متربی را در جایگاه تربیت بنشاند و نیاز به آموختن را در وی ایجاد کند، محیط تربیت را نیز باید خود او بسازد.
محیط تربیتی
محیط تربیتی محیطی است که مربی به قصد تربیت آن را شکل میدهد یا هدایت میکند. تفاوت این تعبیر خاص از محیط با اصطلاح عام آن، در بزرگی و کوچکی یا سطوح و گستره آن نیست، بلکه در هدایتپذیرتربودن و نیز اندیشیده و غرضمندبودن آن است. بر این اساس، محیطی که بهمنظور تربیت ایجاد میشود، با سایر محیطها در دو ویژگی اساسی تفاوت دارد؛ یکی ازپیشاندیشیدهبودن و دیگری کنترلپذیری.
قاعدتاً شاخصترین و رسمیترین محیط آموزشی، مدرسه و کلاس درس است که قابلکنترلترین محیط تربیتی نیز محسوب میشود. از مربیان همواره انتظار میرود با دستکاری اندیشیده پارامترهای موجود در کلاس و مدرسه، آن را به بهترین محیط تربیتی برای بچهها بدل کنند. برای مثال، شاید شما نتوانید بهراحتی محله خود را برای تربیت فرزندتان تغییر شکل بدهید، اما معلم با اندیشه و انگیزه میتواند محیط کلاس خود را، چه به لحاظ فیزیکی و چه به لحاظ روانی، بهگونهای دلخواه تغییر دهد.
موقعیت تربیتی
کلاس و مدرسه را میتوان اجتماع کوچکی دانست که با شکل و محتوایی ازپیشاندیشیده توسط مربیان اداره میشود. این محیط به دلیل شکل و محتوای خاص خود صریحترین کارکردهای تربیتی را بر عهده دارد. به همین جهت مدرسه را نمیتوان صرفاً بهعنوان یک رکن تربیت (محیط تربیت) تلقی کرد، بلکه آن را باید امکانی، نه ضرورتاً مکانی!، برای تلاقی و تعامل تمامی ارکان سهگانه تربیت بدانیم. بهواقع مدرسه میتواند فرصتی برای تدارک تربیت (یعنی تلاش برای تلاقی مناسب و صحیح ارکان تربیت) تلقی شود. تعبیر مدرسه و کلاس درس به فرصت تربیتی یا موقعیت تربیتی میتواند معنای تدارک تربیت را به شرایطی بسیار متنوع بسط دهد که منجر به ایجاد امکان تربیت میشود. این تعبیر حتی فضاهای آموزشی مجازی را نیز در خود جای میدهد. ایجاد امکانی مناسب برای آنکه مربی بهگونهای غرضمند، آزادانه، بااراده و با تکیه بر اندیشه، شرایطی را فراهم آورد تا متربی با خواست و کوشش خود، یاد بگیرد.
«موقعیت تربیتی» معنایی وسیعتر از کلاس و مدرسه را در بر دارد. هر وضعیتی که در آن رابطه تربیتی برقرار و یادگیری نافع امکانپذیر شود، موقعیت تربیتی به شمار میآید. بر این اساس، چهبسا کلاسها و مدرسههایی که موقعیت تربیتی مناسبی تلقی نمیشوند و هر چیزی هستند جز یک مرکز تربیتی! و بهعکس، چهبسا یک برنامه تلویزیونی خوب بتواند یک موقعیت تربیتی عالی تلقی شود.
سه اصل اساسی
محیط تربیتی مناسب، محیط فیزیکی و روانی خوشایند و دلپذیری است که در آن شادی و نشاط، که خود زاینده زیبایی است، حرف اول را بزند.
مربی بزرگ روسی سوخوملینسکی میگوید: «بااهمیتترین چیزی که معلم باید به خاطر بسپارد، این است که مدرسه باید همواره برای کودکان و نوجوانان محل شور و شادی باشد.»
وقتی مدرسه مکانی شادیبخش و نشاطآفرین باشد، قلب دانشآموز مالامال از عشق به یادگیری میشود و او از بودن در چنین فضایی احساس لذت میکند. به همین جهت بود که سوخوملینسکی مدرسه خود را مدرسه شادی مینامید. او بچههای ششساله را مانند سایر دانشآموزان به کلاس نمیبرد، بلکه آنها را به باغ و فضای باز هدایت میکرد و بچهها را چنین خطاب میکرد: «مدرسه ما فردا در فضای باز، زیر آسمان آبی، روی چمنها، زیر سایه این درخت گلابی، در تاکستان یا در چمنزار سرسبز تشکیل میشود.»
او با لحنی موقر اعلام میکرد: «مدرسه ما اینجا شروع میشود. ما از اینجا به آسمان آبی، به باغ، به دهکده و به آفتاب نگاه میکنیم.»
او معتقد بود مادامی که کودک طعم کلمات را نچشیده است، آموزش خواندن و نوشتن به او موردی ندارد. شاگردان مدرسه شادی به چمنزار روشنِ از پرتوِ آفتاب خیره میشدند، به وزوز پشهها و سروصدای جیرجیرکها گوش میسپردند و آنگاه زیر نقاشیهای خود مینوشتند: چمنزار!1
به عقیده من دومین و سومین اصل و شرط تشکیل محیط تربیتی مناسب، برقراری انضباط و وجود ادب و احترام متقابل (بهویژه ادب گفتوگو و آداب معاشرت) است. در محیطی نشاطآور و در عین حال منضبط و پر از ادب و احترام است که امکان پروردن و پروردهشدن فراهم میآید. انضباط که خود زاینده نظم است، باعث میشود نشاط محیط تربیت نیز پابرجا بماند و بهرهمندی عادلانه و برابر همگان از اقدام تربیتی مربی میسر شود.
ادب و احترام متقابل روح همدلی، نوعدوستی و صمیمیت را تقویت و جو اطمینان را بر محیط تربیت حاکم میکند. آنگاه اگر معلم از مهربانی، لطف و بخشندگیِ خدا صحبت میکند، دانشآموز آن را با تمام وجود خود حس میکند؛ زیرا طعم مهربانی، لطف و بخشندگی را در سایه احترام و ادب متقابل چشیده است. در واقع، حالت عاطفی صرفاً عاملی مکمل برای سایر جنبههای اساسی آموزش یا یک قلم از فهرست عوامل ضروری برای درسخواندن نیست، بلکه عاملی برای ایجاد علاقه و یگانه راه برای پرورش ذهن کودک و حفظ جادوی کودکی در حین آموزش است.
مربی نمیتواند به قلمرو دل کودکان راه یابد، مگر اینکه هم رضای روانی مؤثری را به لحاظ عاطفی ایجاد کند و هم خود محبوبیت و مقبولیت داشته باشد و هم در میان شاگردانش چنین جوی را به وجود آورد.
باور نگارنده این است که مهمترین ویژگی اخلاقی معلم، احترام به انسان است. احترام شاهکلید تمامی رفتارهای پسندیده با شاگردان و فرزندان و بهطور کلی سرمنشأ تمام تعاملهای صحیح با جوانترهاست. این خصیصه بیشتر از آنکه خُلق یا خو تلقی شود، یک دیدگاه و نگرش است. روح حاکم بر اندیشه و افکار و نگرشی خاص نسبت به انسانهاست. پس باید گفت، بیش از هر چیز نوعی تلقی انسانشناسانه و حتی هستیشناسانه است. بدین ترتیب، اگر معلم به نوع انسان احترام بگذارد، بیشک معلمی نمونه خواهد بود. یعنی احترام به انسان، تمامی رفتارهای پسندیده یک معلم را در بر میگیرد و معنادار میکند. این نگرش (احترام به انسان) را بهطور مشخص میتوان در حفظ حُرمت (کرامت) و حُــریت (آزادی) انسان مشاهده کرد. حفظ حرمت و حریت انسان مهمترین اصل تربیتی است که باید در اندیشه و رفتار معلم مشاهده شود.
برای خلق محیط تربیتی مناسب...
اگر مربی (پدر، مادر یا معلم) در تلاش برای ایجاد محیط تربیتی مناسب (اعم از کلاس، مدرسه یا حتی خانه) است، باید اولاً با عشق و محبت به شاگردان، ثانیاً با تفکر و اندیشه، شرایط و محیطی را ایجاد کند که در آن نشاط، انضباط و ادب موج بزند. زیرا فقط در سایه این سه است که میتوان به شکلگیری محیطی امن برای تربیت امیدوار بود. جالب این است که هر سه اینها محصول عشق واقعی و علاقه خالص مربی به متربی است؛ چیزی که از خلال رفتارهای مربی (پدر، مادر و علم) برای متربی (فرزند یا شاگرد) آشکار میشود. مربی میتواند به جای برانگیختن مستقیم استعدادهای فکری بچهها، ذهن شاگردان خود را با ایجاد واکنشهای عاطفی تکامل بخشد؛ چیزی که در مدرسه شادی بهعنوان روش پیداکردن عاطفه در ذهن از آن یاد میشد.
بد نیست ما مربیان، چه در خانه چه در مدرسه، با یکدیگر عهد ببندیم تا سه اصل اساسی نشاط، انضباط و ادب را سرلوحه کار تربیتی خود قرار دهیم و از این طریق برای ایجاد محیط تربیتی مناسب برای حفظ، ایجاد یا توسعه بصیرت بکوشیم.
بهسوی آموزش سازندهگرا...
اما اینها همه مقدمه و زمینه تلقی میشوند. معلم در محیطی تربیتی که ایجاد میکند، تدریس میکند، و برای تدریس خود کلاسداری میکند و پیش از این دو، به طراحی فعالیتهای یادگیری میپردازد. آنچه در نهایت اختصار در اینجا باید گفت، این است که هر سه این اقدامات اساسی نیازمند اتکا بر رویکردی هستند که چونان نخ تسبیح پیونددهنده عناصر فعالیت و اقدامات تربیتی معلم باشند. آنچه رویکرد سازندهگرایی نامیده میشود.
این شماره از مجله رشد مدرسه فردا به معرفی این رویکرد و اثر آن در شکلگیری فعالیتهای یادگیری لذتبخش، تدریس اثربخش و کلاسداری فرحبخش بر مبنای رویکرد سازندگرایی اختصاص دارد.
پینوشت
1. این مطالب از مقدمه زیبای سیمون سولوویچیک بر کتاب «تعلیموتربیت علمی برای همگان» نوشته سوخوملینسکی (ترجمه رضی خدادادی (هیرمندی) از انتشارات آروین) نقل شده است. به خواننده محترم توصیه میشود این کتاب را مطالعه کند. مطالب آن میتواند برای مربی بسیار دلچسب و آموزنده باشد.