چرا هنرستان را انتخاب کردید؟
ما در جنوب استان کرمان و منطقه جازموریان زندگی میکنیم. در این منطقه دو کار اصلی وجود دارد: کشاورزی و دامداری. من از کودکی بیشترِ این کارها را مشاهده کردهام و گرایش و علاقهام به همین دو کار است. زمانی که میخواستم رشته زراعی و کشاورزی را انتخاب کنم، خانوادهام با من موافق نبودند. آنها میخواستند من یکی از رشتههای دبیرستانی را انتخاب کنم، اما من به آن رشتهها علاقهمند نبودم. در حال حاضر هم خیلی از رشتهام راضیام و مطمئنم اگر باز هم قرار باشد انتخاب کنم، همین رشته را ترجیح میدهم.
برخورد خانواده و اطرافیان با انتخاب شما چگونه بود؟
نمیدانم چرا برخی از افراد به اندازه کافی از اهمیت هنرستان و رشتههای هنرستانی آگاه نیستند. این رشتهها به ما کمک میکنند که اگر در آینده نتوانستیم کار دولتی و ثابت پیدا کنیم، خودمان دستبهکار شویم و کار انجام دهیم. آموختههای این رشتهها را میتوان بدون نیاز به فرد دیگر به نتیجه رساند و در آنها فعال شد.
درسهای هنرستان چه کمکی به شما کرد؟
درسها در حدود 60 درصد به بهترشدن کیفیت محصول کمک کردند. من و پدرم قبلاً هم کشاورزی میکردیم، اما نمیدانستیم برای بهبود کیفیت محصول و صرفهجویی در هزینهها باید چه کار کنیم!
در منطقه ما گندم، جو، علوفه، گوجه و... کاشته میشود و این نشان میدهد زمین خوب و قابل کاشتی داریم. ما هم آب داریم، هم زمین و هم خاک مناسب. اما مشکلمان این است که کشاورزی خودکار (مکانیزه) نداریم و نمیتوانیم از داشتههایمان بهدرستی استفاده کنیم. آب در کشاورزی سنتی به نحو صحیح استفاده نمیشود و هدر میرود. ما به جای روش غرقابیکردن زمین، باید از روش آبیاری قطرهای استفاده کنیم. یا مثلاً برای شروع بذرپاشی و کاشت، ابتدا باید به زمین آب اولیهای داده شود و با شخمزدن زمین وارو شود تا تخم علف هرز کمتر در بیاید. اما متأسفانه این کارها انجام نمیشوند. به این ترتیب، هم آبوخاک هدر میروند و هم کیفیت محصول پایین میآید.
قبل از تولید این محصول سابقه و تجربهای در تولید داشتهاید؟
بله. پدر من کشاورز و دامدار است. تا قبل از اینکه من بهطور جدی وارد کار شوم، با کار پدرم آشنا بودم و چه در مراحل کشاورزی و چه دامداری و بردن علوفه برای دامها، به او کمک میکردم. اما حالا دیگر من و پدرم در مزرعه فقط پدر و پسر نیستیم، همکار هستیم. ما با هم کار میکنیم و شریکیم؛ چه در ضرر چه در سود.
یک روز پدرم از من پرسید در هنرستان چه چیزهایی یاد گرفتم؟ من برای او بسیاری از چیزهایی را که یاد گرفته بودم گفتم. موضوعاتی مثل یکسانکردن جنس خاک در مزرعه و دادن کود مناسب در زمین. ما این کارها را اجرا کردیم و واقعاً نتیجه گرفتیم.
محصولی که در مدرسه تولید کردید، چه مقدار بود؟ نیاز به کمک داشتید؟
ربع هکتار. مقدار زیادی نبود. برای همین نیازی به حمایت نداشتیم و بودجه و امکانات مدرسه کافی بود. از نظر نیروی انسانی هم این کار با مشارکت اکثر هنرجویان رشتههای زراعی و ماشینآلات کشاورزی انجام شد. هنرآموزان هم در کشیدن لوله آبرسانی و خرید بذر به ما کمک کردند.
این محصول تولید انبوه داشت؟
بله. محصول در بازار پخش شد. ما بذر را از خدمات کشاورزی خریداری کنیم و آنها مسئولیت خرید عمده را به عهده گرفتند.
در فرایند تولید محصول با چه چالشهایی مواجه بودید؟
پیداکردن و خریدن بذر مناسب کمی مشکل بود و وقت و انرژی زیادی برد. علاوه بر این، خریدن لولههای آبیاری هم کار آسانی نبود. بعد از اینها، بیتجربه یا کمتجربهبودن هنرجویان گاهی اوقات باعث ایجاد سختیهایی میشد.
اگر هنرجویان بخواهند محصولی مثل گندم، همین محصولی که شما کاشتهاید، بکارند، باید چه کارهایی بکنند؟
برای کاشت محصول باید دقت کنیم مقدار پیسی آب و خاک مناسب باشد. کم یا زیاد نباشد. اگر تولید انبوه است، ابزارآلات موردنیاز برای کاشت، داشت و برداشت باید کامل باشند. اما اگر مقدار محصول کم است، تمام ابزارها نیاز نیستند یا اگر هم لازم شدند، میتوان آنها را اجازه کرد. در منطقههایی که گندم کاشته میشوند، غالباً بادهای بسیار شدیدی میوزند و داشتن بادشکن ضروری است.
فرایند کاشت محصول شما چگونه بود؟
مرحله اول کاشت بذر بود که ده روز طول کشید تا ریشه زد. بیست روز زمان لازم بود برای جوانهزنی. چهار ماه آبیاری مداوم و کندن علفهای هرز و سمپاشی طول کشید. یک ماه آخر هم باید آب زمین را میگرفتیم تا خوشههای گندم خشک شوند. در مجموع فرایند تولید شش ماه طول کشید.
توصیهای برای هنرجویان کشاورزی دارید؟
بله. متأسفانه کشاورزی ما در حال حاضر علممحور نیست. ما باید بتوانیم کشاورزی صنعتی و علمی داشته باشیم. ما باید از دانش روز کشاورزی استفاده کنیم و در مرحلههای تولید محصول از مشاوره مهندسان کشاورزی استفاده کنیم تا کارمان بیکیفیت نشود.