نرگس و بافتنیهای رنگارنگ
۱۴۰۲/۰۲/۰۱
مامان بافتنیهای قدیمی را از کُمد بیرونکشید. تاکرد و گذاشت توی بقچه. نرگس گفت:« مامان میخواهی چهکارشان کنی؟»
مامان گفت:«آنهایی را که هنوز قابل استفادهاند میگذارم بالای کمد تا زمستان. آنهایی را هم که کهنه و پاره شدهاند، میگذارم بیرون.»
نرگس یکی از بافتنیها را برداشت و گفت: «وای این کلاه بچّگیهایم است.»
بعد کلاه را روی سرش گذاشت و صدای بچّه درآورد. مامان کلاه را برداشت و گفت:«بده بگذارمش توی کیسه.این کلاه پارهشده.»
مادربزرگ گفت:«مادر اسراف است بده یکی استفاده میکند»
مامان گفت:«نمیشود اینها خیلی کهنهشدهاند.دیگر قابل استفاده نیستند.»
مادربزرگ آمد سراغ بافتنیها و گفت:«چرا مادر، هنوز قابل استفادهاند. میشود با آنها یکعالمه چیز قشنگ و رنگارنگ درستکرد.»
نرگس گفت:«آخجون. چی مامانبزرگ؟ یک عروسک بافتنی برای من؟»
مامانبزرگ گفت:«اگه در شکافتنشان کمککنی، بله.»
مامان یک پارچهی بزرگ پهنکرد. بافتنیها را رویش گذاشت و گفت:«چقدر خوب!»
نرگس سر کامواها را پیدا میکرد و میکشید. بافتنیها تند و تند باز میشدند. دوباره کاموا میشدند. گلوله میشدند و میرفتند داخل سبد حصیری. تا غروب یک عالمه گلوله کاموای رنگارنگ درست شد. نرگس با ذوق گلولهها را زیر و روکرد و گفت:«همینطوری هم خوب هستند مامانبزرگ.»
مامانبزرگ میلبافتنی و کاموا را برداشت. شروعکرد به بافتن و گفت: «بله همینطوری هم خوب هستند. امّا وقتی باآنها چیزهای قشنگ ببافی بهتر هم میشوند»
نرگس گفت: «ولی من که بافتنی بلد نیستم.»
مامانبزرگ گفت:«بنشین مادر تا منگولهی کاموایی یادت بدهم. میتوانی یک عالمه منگولهی رنگارنگدرست کنی و به اتاقت آویزان کنی.»
چند روز بعد، اتاق نرگس پر از منـگوله و بافتنی های قشنگ شده بود.
- همراهان گرامی رشد نوآموز؛ برای آشنایی با روش درست کردن منگوله به فایل PDF پایین همین صفحه مراجعه فرمایید.
۳۳۵
کلیدواژه (keyword):
رشد نوآموز، بخوان و بساز، نرگس و بافتنی های رنگارنگ، آمنه صادقی