شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

عقرب بیابانی و لاک پشت دانا

  فایلهای مرتبط
عقرب بیابانی و لاک پشت دانا

 

عقربی در بیابان زندگی میکرد که دلش میخواست دنیا را بگردد. روزی، تصمیم گرفت برای جهانگردی از بیابان محل زندگیاش برود. عقرب به راه افتاد و پس از چند روز، به رودخانهای رسید.

عقرب بیابانی در این فکر بود که چطور از رودخانه عبور کند. چشمش به یک لاکپشت افتاد. از لاکپشت درخواست او را به آنطرف رودخانه برساند. او به لاکپشت قول داد اگر قبول کند، در راه برایش توضیح بدهد که انسانها چطور با کارهایشان بیابانها را زیاد میکنند.

لاکپشت که خیلی به بحثهای علمی علاقه داشت، پیشنهاد عقرب را قبول کرد. او را روی پشتش سوار کرد و داخل رودخانه شد. عقرب هم به قولش عمل کرد و شروع کرد به حرفزدن و توضیح دادن. او گفـت که آدمها با استفـاده‌‌ی زیاد از کـود و سـمهای شیـمیایی، ساختـمانسـازی در طبیـعت و تخـریب جنگلها، بیابانهای کرهی زمین را بیشتر کردهاند.

لاکپشت گفت: «ولی من معتقدم آدمها موجودات باهوشی هستند، چون چندین بار شنیدهام که در قصّههایشان همیشه از لاکپشتها به عنوان موجوداتی دانا یاد میکنند!»

عقرب خندید و گفت: «اگر باهوش بودند، فکری به حال جلوگیری از این افزایش مساحت بیابانهای روی زمین میکردند که برای آدمها دردسر زیادی ایجاد میکند.»

لاکپشت درحالیکه همچنان شنا میکرد تا عقرب بیابانی را به آنطرف رودخانه برساند، گفت: «من از زبان برخی حیوانات که با آدمها از نزدیک برخورد داشتند، شنیدم که آنها کارهایی برای جلوگیری از گسترش بیابانها یا به اصطلاح، بیابانزدایی، انجام دادهاند. مثلاً برای جلوگیری از گسترش بیابان گیاه میکارند.آنها از کندن چاههای غیرمجاز برای برداشت بیرویهی آبهای جمع شده در زیر زمین جلوگیری میکنند. آنها از چرای بیش از حدّ حیواناتی مثل گاو و گوسفند در مرتعها هم جلوگیری میکنند، چون این کار، پوشش گیاهی زمینها را از بین میبرد و به مرور آنها را به بیابان تبدیل میکند.»

عقرب گفت: «ولی با وجود همهی این اطّلاعاتی که از حیوانات جمعآوری کردی، به نظرم هنوز هم یکی از خنگترین موجودات روی زمین هستی!»

لاکپشت پرسید: «چرا؟»

عقرب گفت: «چون هنوز نمیدانی که عقربها به نیشزدن موجودات دیگر عادت دارند و اگر مرا سوار پشتت کنی، به محض اینکه به آنطرف رودخانه برسیم، تو را نیشمی زنم!»

لاکپشت گفت: «البتّه که میدانستم، ولی تو فراموش کردی که لاکِ ما لاکپشتها چقدر محکم است و نیش تو به آن اثری ندارد. حالا با تشکر از اینکه به کولهبار دانایی من اضافه کردی، مجبورم همینجا تو را در آب بیندازم تا بقيهی راه را شنا کرده و به این فکر کنی که جواب خوبیهای موجودات دیگر، نیشزدن آنها نیست!»

لاکپشت دانا عقرب را در آب انداخت و به راهش ادامه داد.

امّا بشنوید از عقرب بیابانی که به هر زحمتی بود توانست خودش را از غرق شدن در رودخانه نجات بدهد. او تصمیم گرفت به همان بیابانی که در آن زندگی میکرد، برگردد و صبر کند ببیند آدمها میتوانند گسترش بیابانها را کمتر کنند یا بیابانها آنقدر زیاد میشوند که روزی او میتواند در همان بیابانهای گسترش یافته، از همه جای دنیا بازدیدکند!

 

۵۵۶
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز، طبیعت قشنگ، عقرب بیابانی و لاک پشت دانا، علی زراندوز
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.