شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

تبریز گردی

  فایلهای مرتبط
تبریز گردی

من آیسان هستم. در یکی از روستاهای شهر تبریز زندگی می‌‌‌‌کنم. ما در تعطیلات عید نوروز و فصل تابستان، بخشی از خانه‌مان را به مسافران اجاره می‌دهیم. هفته‌ی گذشته، خانواده‌ای مهمانمان بودند که دختری هم‌سن و سال من داشتند. ما باهم بازی می‌کردیم و چون دوستم به دیدنی‌های تبریز علاقه داشت، من ساعت‌ها با او درباره‌ی جاهای گوناگون تبریز صحبت می‌کردم. من برای او از ایل‌گلی که باغ زیبایی است، گفتم. از مسجد کبود با کاشی‌‌‌های بی‌نظیر آبی‌رنگش، از مقبره‌الشعرای تبریز و خانه‌‌ی پروین اعتصامی، از ارگ علیشاه و از جنگل‌‌‌های ارسباران که روستای ما نزدیک آن قرار دارد.

امروز او را به کارگاه قالی‌بافی‌مان بردم. یادم رفت بگویم، من بعد از مدرسه و انجام تکالیفم به کارگاه قالی‌‌بافی پدرم می‌روم و به او کمک می‌کنم. دوستم از دیدن نقش و نگارهای زیبای قالی تعجّب کرده بود. به او گفتم که قالی‌‌‌‌بافی از سال‌های دور در شهر تبریز بوده و شغل خانواده‌ی من، یعنی پدرِ پدرم و پدرِپدربزرگم و اجداد دیگرم قالی‌‌‌بافی و کشیدن نقشه‌های قالی بوده است. ما در کارگاهمان قالی ابریشمی هم می‌‌بافیم و دوستم که تابه‌حال از نزدیک قالی ابریشمی ندیده بود، از زیبایی و لطافت و ظرافت آن حیرت‌زده شده بود. بافت قالی از کشیدن نقشه و آماده‌کردن نخ‌ها تا نشستن قالی‌بافان پشت دار قالی و رج‌زدن قالی، برایش بسیار جالب و دیدنی بود.

دوستم و خانواده‌‌اش بعد از دیدن روستای کندوان و خانه‌ی استاد شهریار راهی شهرشان شدند.

 


۶۰۷
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز، من کشورم را دوست دارم،تبریز،جنگل های ارسباران،فرش تبریز،روستای کندوان،خانه شهریار،تبریز گردی، رضیه افضل زاده
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.