وقتی هوا تاریک میشود شما چه کار میکنید؟ جایی که هیچ خبری از نور و روشنایی نباشد؟ معمولاً اولین واکنش آدمها در تاریکی نگرانی و اضطراب است. چون جایی معلوم نیست و راه از چاه پیدا نیست. نمیداند چطور حرکت کند که به چیزی برخورد نکند! نمیداند روبهرویش چیست؟ مبادا خطری باشد!
در این مواقع باید به دنبال راهنما یا نشانه بگردید؛ نشانهای که بتوانید بقیه اجسام و مسیر و شاید خطرات دور و بر را نسبت به آن درک کنید و بشناسید و محیط را برای شما روشن کند. مثلاً وارد یک انباری تاریک شدهاید. میدانید تخته چوبها را کنار جعبهابزار گذاشتهاید. میدانید زمین انباری کنار جعبهابزار چاله دارد. همین که جعبهابزار را پیدا کنید، خودبهخود تختهچوبها و چالهکنار جعبهابزار را هم درک خواهید کرد. این یک نشانه است. از طریق نشانهها میشود مسیر را شناخت و راه را از بیراهه پیدا کرد.
به نظرتان فرقی میکند تاریکی از جنس نبودن نور باشد یا از جنس نداشتن علم و دانش؟ یا مثلاً بیقانونی و ظلم تاریکی نیستند؟ گرفتاری مردم تاریکی نیست؟ فرقى میکند این تاریکى در کدام نقطه از دنیا باشد؟ همه اینها نوعی تاریکی است که راه بیرونرفتن از آن همان است که اول گفتم؛ راهنمایى گرفتن از نشانهها. به کمک نشانهها میتوان بر تاریکیها غلبه کرد، از نگرانى و اضطراب نجات یافت و قدمبهقدم همراه آنها راه درست را طىکرد. هر کس که علم و دانش یاد میگیرد و یاد میدهد، یا از آن بالاتر، از طریق علمش به مردمش خدمت میکند و برای کشورش اقتدار درست میکند، نشانه بزرگی است مثل شهید محسن فخریزاده. هر کس جلوی ظلم و بیقانونی مستکبران و اجنبیها بایستد، نشانه است؛ مثل میرزا کوچک خان و شهید مدرس. هر کس به مردم خدمت کند و گرفتاری مردم را حل و فصل کند، نشانه است؛ مثل شهید تند گویان. آنهایی که در مقابل ظلم و جنایت صهیونیستها میایستند هم نشانهاند؛ مثل مجاهدان فلسطینی.
قدیمیترها میگفتند شب و تاریکی وقتی به اوج میرسد و طولانی میشود، ناگهان صبح میشود و خورشید همهجا را روشن میکند. نور با نشانهاش - خورشید- بر تاریکی پیروز میشود؛ همان مناسبتی که ما هر سال آن را جشن میگیریم، شب یلدا.
از من بپرسید، میگویم خود یلدا هم نشانه است؛ نشانهای از طلوع خورشید موعود و پیروزی نور حق بر همه تاریکیها.
من هم یک سؤال بپرسم؟
من و شما هم میتوانیم مثل این نشانهها برای دیگران نشانه شویم؟