برای شما هم مهم است که چطور به نظر میآیید، درست میگویم؟ مثلاً اینکه اگر فلان لباس را بپوشم، دیگران چه میگویند یا اینکه اگر موهایم را شکل خاصی اصلاح کنم، نظر دیگران در مورد من چگونه خواهد بود یا حتی طرز راه رفتنم از دید دیگران چطور به نظر میآید. نه اینکه بخواهم خیلی کلیشهای صحبت کنم و بگویم که اینها اصلاً و ابداً مهم نیستند، بالاخره مهم است که آدم به حد معقولی مرتب باشد و شأن و شخصیت خودش را حتی در ظاهرش هم حفظ کند، اما یک خبر بد دارم؛ تا زمانی میتوانید تمام توجهتان را به ظاهرتان جلب کنید و تمام هوش و حواستان آنجا باشد که نخواهید از زبانتان استفاده کنید؛ یعنی هرکس به محض اینکه زبان به سخن باز کند، عیب و هنر واقعیاش همان موقع مشخص میشود. آن موقع است که زیباییهای درونیتان باید شکوفا شود و روی زبان بچرخد؛ اینکه چقدر عمیق هستید یا ظاهربین، اینکه چقدر اطلاعات مفید در ذهنتان جمع شده یا اطلاعات غیرمفید مغزتان را پر کرده است، اصلاً اینکه برای شما چه چیزهایی ارزش دارد و چه چیزهایی بیارزش است. از آنجایی که بنا بر تجربه شخصی همه ما، زبان پرکاربردترین عضو بدن است، پس مهم است که به درونمان خیلی بیشتر از قبل رسیدگی کنیم. اینجا همان جایی است که یک معلم نقشآفرینی میکند.
معلم شخصیت و درون ما را صیقل میدهد و زیبا میکند. این هنر معلم است. اوست که میتواند شیرینی عدالت را به وجودمان بچشاند و در ذهنمان نهادینه سازد تا همیشه به دنبالش باشیم. از فرهنگ و هنر بگوید و در جان ما شیرینش کند یا اینکه نشان دهد چقدر مبارزه با ظلم باارزش است و ما را به این نوع مبارزه ترغیب کند. مثل همان هنرجوی لبنانی که زمانی مدیر مدرسهاش، یعنی شهید چمران، دوربین را به دستش داد و سیمخاردارهای رژیم صهیونیستی را به او نشان داد که تا همیشه جلوی آنها بایستد یا این همه مبارز فلسطینی و یمنی که جلوی مهمترین جلوه ظلم تاریخ ما ایستادهاند. بیراه نیست اگر بگوییم دم معلمهایشان گرم!