• سیاه چادر/ زهرا شفیعی ینگابادی
اطراف دشت اشترانکوه
ما مردمی چادرنشینیم
باید برای خانهسازی
موهای بزها را بچینیم
آن وقت با آنها
ببافیم
یک چادر خوشرنگ
و زیبا
این خانه راحت میشود
جمع
وقت سفر با دست بابا
• تبریک کفشدوزک/ زهرا عراقی
در روز کودک
همراه مامان
رفتم به یک پارک
خوشحال
و خندان
روی گلی بود
یک کفشدوزک
با دیدنم گفت
روزت مبارک
• بزغاله و دفتر من/ سمیره بروانیا
باز هم بزغاله خان
دفترم
را برده است
عکس جلدش سیب بود
حتماً آن را خورده است
لابهلای
خوشهها
دفترم جامانده بود
کاش او اسم مرا
روی دفتر خوانده بود
• روز کودک/ خاتون حسنی
هر روز من خوبم ولی
امروز خیلی بهترم
خوشحالم
و لیلی کنان
بالا و پایین میپرم
یا با عروسکهای
خود
مشغول بازی میشوم
یا کیک و شربت میخورم
دنبال مادر میدوم
امروز کارم تا غروب
تفریح و بازیکردن
است
چون روز کودک آمده
روزی که مخصوص من است