شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

این یکی و آن یکی

  فایلهای مرتبط
این یکی و آن یکی

من سینا هستم؛ برادر دوقلوی سارا. امسال ما دو تا باسواد شدیم. به قول مامان، ما پرحرفترین دوقلوهای دنیا هستیم، چون از صبح که چشمهایمان را باز میکنیم، تا شب که وسط حرفزدن خوابمان ببرد، حرف میزنیم.

ما دربارهی همهی چیزها و اتّفاقهای دور و برمان حرف داریم؛ مثلاً اینکه چرا صبحها دانههای شکر توی استکان چایی غیب میشوند یا چرا میوههای گیلاس و آلبالو که بهظاهر شبیه هم هستند، از نظر مزه خیلی فرق دارند، یا چرا شکلِ ابرها توی آسمان تغییر میکند!

امروز مامان برای هر کدام از ما یک دفتر یادداشت خرید و گفت، حالا که باسواد شدهایم، بهتر است به جای حرفزدن، خوب به اطرافمان نگاه کنیم، بیشتر فکر کنیم، نتیجهی فکرهایمان را توی دفتر یادداشت کنیم و از آنها گزارش بسازیم. ما هم نفری یک مداد برداشتیم و به حیاط رفتیم. باید یک گزارش درست و حسابی مینوشتیم و مامان را ذوقزده میکردیم.

اوّلین چیزی که توی حیاط دیدیم، جوجههای کوچولویمان بودند.

آنها را پدربزرگ برایمان خریده بود. اسمشان را گذاشته بودیم «اینیکی»  و «آنیکی» . اینیکی مالِ من بود و آنیکی مالِ سارا. سارا با هیجان گفت: «بیا دربارهی اینیکی و آنیکی گزارش بنویسیم!»

من هم مثل دانشمندها سرم را تکان دادم و گفتم: «باشه!»

چند لحظه با دقّت نگاهشان کردیم. سارا گفت: «بیا بنویسیم چه چیزهایشان شبیه هم است!»

در صفحهی اوّل نوشتیم:

شباهتها: هر دویشان جوجه هستند. پرهای نرم دارند. خیلی نازند و با جیکجیک با هم حرف میزنند.

من گفتم: «حالا فرقهایشان!»

در صفحهی دوّم نوشتیم:تفاوتها: اینیکی حناییرنگ است و آنیکی خاکستری.

اینیکی کمی کوچولوتر از آنیکی است. اینیکی گرمایی است، چون فقط در سایهی درخت راه میرود، امّا آنیکی در آفتاب ورجهوورجه میکند. فکر کنم دیگر وقت غذاخوردنشان شده بود. یک مشت دانه برایشان ریختیم.

مثل اینکه اینیکی گرسنهتر و خوشاخلاقتر از آن‌‌یکی بود، چون بدون بهانه و نازکردن، یکعالمه دانه خورد.

در صفحهی سـوّم نوشتیم: جوجهها چه چیزی میخورند؟ آنها خیلی دانه دوست دارند. در صفـحهی چهارّمِ گزارشمان، یک نقّاشی از اینیکی و آنیکی کشیدیم.

هورا! گزارش جوجهای ما آماده شد!

۲۲۳
کلیدواژه (keyword): رشد کودک، قصه، این یکی و آن یکی، طاهره شاه محمدی
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.