شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

موجود گُنده!

  فایلهای مرتبط
موجود گُنده!

نورا نگاهی به وسایل خواهرش کرد و گفت:

«همه‌ی این‌ وسایل لازم‌اند؟»

حلما با ذرّه‌بینش او را نگاه کرد و گفت:

«دانشمندها بدون وسایلشان که جایی نمی‌روند!»

نورا خندید و هر دو راه افتادند.

وقتی به رودخانه رسیدند، همه‌چیز مثل همیشه به نظر می‌رسید.

حلما که انگار در زندگی‌اش سنگ ندیده بود، آن‌ها را برمی‌‌داشت و خوب نگاه می‌کرد و درمورد اندازه‌، شکل و رنگشان توی دفترچه‌اش چیزی یادداشت می‌کرد.

نورا که فقط دنبال بوته‌های تمشک می‌گشت، یکهو جیغ کشید و نشست: «خرس گنده! خرس گنده!»

- چرا جیغ کشیدی؟ حتما صدای جیغت را شنیده!

امّا خرس گنده از جایش تکان نخورد که نخورد!

حلما سرش را خاراند و گفت: «اصلا اینجا خرس کجا بود؟»

نورا با ترس و لرز گفت:«خیلی از خانه دور شدیم!»

حلما با دوربینش نگاه کرد و با خنده گفت:

«عجب خرس گنده‌ای! چقدر هم ترسناک است!»

و از شدّت خنده روی زمین افتاد. نورا هم با دوربین او نگاه کرد و گفت: « خُب حالا!»

حلما هنوز داشت می‌خندید. نورا دست او را گرفت و با هم پیش موجود گنده رفتند. حلما ذرّه‌بین به‌دست گفت: «چرا قبلاً این را ندیده بودیم؟»

نورا خنـدید و گفـت: «این سنـگ‌پـای غول‌هاست! حتماً آمده‌اند کنار رودخانه و حمّام کـرده و رفتـه‌اند. و مـوقـع رفتـن، آن را جـا گذاشته‌اند.»

حلما هم خندید و گفت: «شاید هم مال یک تمدّن باستانی ناشناخته بوده. نگاه کن! این خط‌ها را ببین.»

نورا با دقّت به سنگ نگاه کرد، آن را لمس کرد و گفت: «این‌ شبیه چیزهایی که آدم‌ها می‌سازند نیست. لابد کار آدم‌فضایی‌هاست!»

حلما گفت: «شاید هم با سیل ماه قبل به اینجا آمده.»

نورا شانه بالا انداخت و گفت: «شاید! باید از بابابزرگ بپرسیم.»

- آفرین! او خیلی از طبیعت سر درمی‌آورد!

دخترها تندی به سمت خانه‌ی بابابزرگ دویدند و او را پیش آن سنگ آوردند. بابابزرگ که آمد، دستی به ریش‌های سفید خود کشید و گفت:

«عجب فسیلی!»

نورا پرسید: «از کجا فهمیدید؟»

بابابزرگ گفت: « با اینکه روی آن نقش کامل بدن حیوان نیفتاده ولی نگاه کنید. به نظرتان این‌ها شبیه چی هستند؟»

حلما جلو دوید و با ذرّه‌بینش نگاه کرد. نورا گفت:

«پنجه؟»

بابابزرگ لبخندی زد. نورا گفت: «حالا چه‌کارش کنیم؟»

- اگر گفتی بهترین جا برایش کجاست؟

- پیش دانشمندها!

- آفرین! پس پیش به سوی پیشرفت علم!

و همگی رفتند تا دانشمندان را خبر کنند.

 


۱۹۶
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز، قصه، موجود گنده،‌ الهام جمشیدی فر
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.