شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

قرمزخان و جیکو در جنگل

  فایلهای مرتبط
قرمزخان و جیکو در جنگل

جیکو در جنگل گیسوم زندگی می‌کند. این جنگل یکی از زیباترین جنگل‌های شمال ایران است و آب‌وهوای مطبوع و درختان سر به‌ فلک‌کشیده دارد. ‌یک روز صبح، قرمزخان، قلدرترین گنجشک جنگل، جیکو را مجبور کرده بود دانه‌هایی را که برای خودش جمع کرده بود، به او بدهد. پدربزرگ که متوجّه شد نوه‌اش جیکو خیلی از این اتّفاق ناراحت است، تصمیم گرفت برای او خاطره‌ای تعریف کند:

«یادم می‌آید یک بار پدربزرگم تعریف می‌کرد که وقتی خیلی کوچک بود، جنگل‌ خیلی سرسبزتر از امروز بود و هنوز سرو بزرگ جنگلمان را برای راه‌سازی قطع نکرده بودند، بزرگمردی با دوستان مهربانش مدّتی در دل این جنگل زندگی کرد تا از سرزمینمان مراقبت کند. پدربزرگ می‌گفت یک روز با صدای گلوله و شیهه‌ی اسب از خواب پرید. می‌خواست فرار کند، که از شدّت ترس ناگهان به شاخه‌ی درختی خورد و زخمی شد. دیگر نمی‌توانست پرواز کند و خودش را نجات دهد. میرزا، همان مرد مهربان، در میان جنگ با زورگویان زمانش، از اسب پیاده شد و او را در جیب خود گذاشت. پدربزرگ می‌گفت خیلی ترسیده بود، ولی همانجا فهمیده بود که خدا خیلی دوستش دارد. بعد از اینکه درگیری به‌طور موقّت تمام شد، میرزا بال پدربزرگ را بست و چند روزی از او مراقبت کرد. پدربزرگ در همان چند روز، میرزاکوچک‌خان جنگلی و دوستانش را شناخت.»

جیکو پرسید: «این جنگلی‌خان که می‌گویید، مگر چه کسی است؟»

پدربزرگ خندید و بعد صدایش را صاف کرد و گفت: «منظورت همان میرزاکوچک‌خان جنگلی است؟ از کدام کار خـوبش بگویم؟ همـین‌قدر بدان که او با جرئت زیاد در مقابل زور گویان زمان خودش ایستاد. من مطمئنّم تو هم می‌توانی راه‌حلّی برای دانه‌هایت و قرمزخان پیدا کنی.»

به نظر شما جیکو باید چه‌کار کند؟

 


۷۸
کلیدواژه (keyword): رشد نوآموز، بزرگان نیک، قرمزخان و جیکو در جنگل، رضیه افضل زاده
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.