مثال اوّل
آیا شنیدهاید کسی دو سر داشته باشد؟ اعضای بدن چنین کسی حرف کدام سر را گوش میدهند؟ یکی از سرها میگوید برو. سر دیگر میگوید بنشین. سر اوّل میگوید حرف بزن. سر دوّم میگوید ساکت باش. یکی از سرها پیام میدهد کتاب بخوان. دیگری پیام میفرستد بخواب. یکی از سرها فرمان حرکت به راست میدهد و سر دیگر فرمان حرکت به چپ میدهد. وای چه خبر میشود؟! چیزی نیست فقط یک هیکل گندهی دو سر، مثل کتلت پخش زمین میشود. چرا؟ برای اینکه هر سر فرمان جداگانهای میدهد و هر عضو بدن مجبور است به سمتی حرکت کند.
مثال دوّم
شاید کمی خشن به نظر برسد، امّا مثال خوبی است؛ در جنگهای قدیمی گاهی بعضی سربازان سر خود را از دست میدادند. بدن بیسر آنها تا چند لحظه حرکت میکرد و بعد مانند مثال قبلی، پخشِ زمین میشد.
مثال سوّم
همهی انسانها یک سر دارند و یک مغز به آنها فرمان میدهد. حرکت اعضای بدن به وسیلهی مغز تنظیم میشود و اینگونه، زندگی انسان طبق روال پیش میرود.
مثلاً وقتی چیزی به طرف انسان پرت شود، چشم از طریق عصب بینایی به مغز پیام میدهد.
مغز در کمتر از ثانیهای به اعضای بدن فرمان میدهد و بدن به سرعت، با جاخالیدادن یا حرکات دیگر از خودش دفاع میکند.
حالا خوب به آن سه ماجرا فکر کنید. تیم «دوکلّه میلان» همان بدنی است که در مثال اوّل گفتیم. هر کدام از دو مربّی دستوری میدهد و باعث گیجشدن و در نهایت شکست تیم میشود. پس پاسخ چرای اوّل معلوم شد.
ماجرای دوّم هم درست شبیه مثال دوّم است. آن گروه که به مسافرت رفتند مسئول نداشتند.
یعنی سر نداشتند. کمی حرکت کردند و تمام. گروهشان از هم پاشید و از سفر لذّت نبردند.
این هم پاسخ چرای دوّم.
در ماجرای سوّم، گروه سه دانشآموزی که در هر کاری موفّق میشدند، فقط یک نفر
(که در آن کار دانش و مهارت داشت)، مسئول میشد. شبیه مثال سوّم که یک بدن، فقط یک سر (تصمیمگیرنده) دارد. نتیجهی پیروی از یک تصمیم چه میشود؟
موفّقیّت. این هم پاسخ چرای سوّم.
امّا احتمالاً یک «چرا»ی بزرگ دیگر برای شما ایجاد شد. اینکه چرا این مطلب را گفتیم؟
برای پاسخدادن به این «چرا» شمارهی آذرماه مجلّه را بخوانید.