رشد تواناییهای متربیان در تدبیر امر معاش و تلاش اقتصادی و حرفهای از قبیل «درک و فهم مسائل اقتصادی» بخشی از حدود و قلمرو ساحت تربیت اقتصادی و حرفهای در مبانی نظری سند تحول بنیادین آموزشوپرورش است.1
بین مفهوم رشد در این سند با مفهوم رشد و کاربرد آن بهعنوان یک شاخص اقتصادی چه ارتباطی وجود دارد؟
به تغییر کمی هر متغیر طی یک دوره معین زمانی «رشد»2 گفته میشود. رشد{اقتصادی}3، افزایش بلندمدت ظرفیت تولید بهمنظور افزایش عرضه کل برای تأمین نیازهای جمعیت است. در واقع، رشد اقتصادی هر کشور بیانگر رشد مداوم تولید است که در اغلب موارد با افزایش جمعیت یا معمولاً با تغییرات زیربنایی همراه است (کفشگر، 1396).
تحلیل نظری و تجربی گسترده رشد اقتصادی، تقریباً بدون توجه به تمرکز کلی آن، سرمایه انسانی4 را بهعنوان یک عنصر مرکزی در نظر میگیرد. آزمایش تجربی بررسی عوامل تعیینکننده تفاوتها در رشد اقتصادی در بین کشورها بهطور جدی در حدود سال 199٠ آغاز شد. از ابتدا توجه بر نقش آموزش و سرمایه انسانی در تعیین رشد متمرکز شد. نویسندگان اولیه، اصطلاح سرمایه انسانی را به موازات سرمایه فیزیکی، برای مطابقت با مهارتهایی که افراد در آن سرمایهگذاری میکردند و از آن ارزش اقتصادی دریافت میکردند، ابداع کردند. همانطور که تجزیهوتحلیل تجربی پیشرفت کرد، این مفهوم غالباً با سالهای تحصیل در مدرسه سنجیده میشد. متعاقباً، سرمایه انسانی در عمل با تحصیلکردگی مترادف شد؛ با وجود اینکه تحقیقات نشان دادند تحصیلکردگی معیاری ناقص از مهارتهای مربوط به بازار کار افراد است (Hanushek,2010).
سؤال اساسی اینجاست که آیا میتوان بین عملکرد نظام جدید آموزشی در حوزه تربیت اقتصادی با خروجی اقتصاد (رشد اقتصادی) نسبت معناداری مشاهده کرد؟ در پاسخ به این سؤال باید دید، در درک مفاهیم کلیدی آموزش تفکر اقتصادی کنشگران5 نظام تعلیم و تربیت تا چه میزان اشتراک وجود دارد. یکی از این مفاهیم، شایستگی اقتصادی6 است.
با توجه به رشد اقتصاد دیجیتال7 و مشارکت دیجیتالزادها8 در زنجیره ارزش آن و پیچیدگی رقابت جهانی، دستیابی به شایستگی اقتصادی در دوره آموزش عمومی و پیش از ورود به بازار کار اهمیت دوچندانی پیدا کرده است.
شایستگی اقتصادی به دانش اقتصادی9، اعتقادات و فعالیتهای عملی افراد اشاره دارد که جامعنگری متقابل آنها را فراهم میکند. تجسم هشیاری اقتصادی10، فعالیت اقتصادی11 و روابط اقتصادی12 در کسب شایستگی اقتصادی نقش کلیدی دارند.
یکی دیگر از مفاهیم در آموزش اقتصاد، مفهوم هشیاری اقتصادی است که معنای وسیعی دارد و در درجه اول به معنای آگاهی فرد13 از جایگاه خود در فرایند تولید اجتماعی است (Farmonovna,2023).
دستیافتن به «هشیاری اقتصادی» و به طریق اولا«شایستگی اقتصادی»، از طریق انتقال دانش و ایجاد نگرش و مهارت اقتصادی، مستلزم نوعی تلفیق بین این حوزه از علوم انسانی با حوزههای دیگر است. در یک بررسی تطبیقی پژوهشگران دریافتند، در میان موضوعات گوناگون درسی، تنها درسی که هر سه کشور (اسکاتلند، چین و استرالیا)، سواد مالی و اقتصادی را در آن تلفیق کردهاند، «مطالعات اجتماعی» است. در نهایت، در زمینه فرصتهای یادگیری، کشورها بر اهمیت استفاده از روشهای فعالیتمحور، کاوشگری، پرسشگری، مناظره همراه با فناوریهای اطلاعات و ارتباطات تأکید دارند.
یکی دیگر از مفاهیم رایج و پرتکرار در آموزش اقتصاد، مفهوم سواد اقتصادی14 است. سواد اقتصادی به درک مفهوم اساسی اقتصاد و اجرای آن در مورد نحوه رفتار افراد و تصمیمگیری اقتصادی مربوط میشود. در رابطه با قصد کارآفرینی، سواد اقتصادی بهعنوان رفتاری اقتصادی برای دستیابی به رفاه فرد نقش اساسی دارد. سواد اقتصادی برای افراد در کمک به آنها در تصمیمگیری فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینی ضروری است (Suratno,2021).
به نظر میرسد، همچنان که هر کدام از این مفاهیم به پیشبرد برخی از اهداف آموزشی متمرکز بر تربیت اقتصادی کمک میکنند، اما همچنان بین دو رویکرد آموزش و تربیت اقتصادی «تمایز در مفهوم» و «همپوشانی در برنامهریزی» وجود دارد.
«آموزش اقتصادی» یا به تعبیر بهتر «تربیت اقتصادی» بر نوعی از تربیتیافتگی ناظر است که دانشآموز نسبت به مفاهیمی همچون کسبوکار، درآمد، هزینه، پول، پسانداز، قرض، بدهکاری، تجارت، دخلوخرج، لقمه حلال، تعاملات اقتصادی، سود و زیان و سرمایهگذاری، آگاه و توانمند میشود. آگاه یعنی این مفاهیم را میشناسد، میفهمد و میداند مثلاً سودوزیان چگونه محاسبه میشود. توانمند یعنی در گیرودار واقعی زندگی دست به اقداماتی میزند که از ایجاد «هویت اقتصادی» در او نشان دارد. پیداکردن «هویت اقتصادی» یعنی بهدستآوردن شایستگیهای لازم برای زیستن در جامعهای که اقتصاد رکن مهم آن است؛ گرچه با رکنهای دیگر همچون اخلاق، سواد و هنر مرتبط است، اما گاهی آن را رکن اول میدانند، چون لایه اول نیازهای بشر (خوراک، پوشاک و مسکن) به اقتصاد مرتبط است. تفاوت «هویت اقتصادییافتن» با «دانش اقتصادداشتن» در این است که اولی ناظر بر عمل است، یعنی دانستهها را در عمل پیادهکردن، آن هم عملی که بیشتر به توفیق منجر شود نه شکست، اما دومی (دانش اقتصادی) صرفاً به دانستههای این حوزه برای دانشآموزان میپردازد و تاریخمصرف این دانستهها تا روز امتحان است. پس از آن شاهد بروز «رفتار اقتصادی» از او نیستیم (طلایی،1395).
به نظر میرسد، برای پوشش قلمرو ساحت تربیت اقتصادی و حرفهای سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، متناسب با اصل همهجانبهنگری، باید ابتدا روی تعریف مفاهیم دقیقتری از آموزش و تربیت اقتصادی و حرفهای به اشتراک یا توافق رسید که بهطور بهینه دانشآموزان را برای مواجهه با موقعیتهای غیرقابلپیشبینی در زندگی آینده آماده میکنند.
پینوشتها
1. مبانی نظری سند تحول،139٠
2. Growth
3. economic growth
4. Human capital
5. activists
6. economic competence
7. Digital economy
8. GENeration Z
9. Economic knowledge
10. Economic consciousness
11. economic activity
12. economic relations
13. person's awareness
14. economic literacy
منابع
1. قندهاری، آزاده؛ مهرمحمدی، محمود؛ طلایی، ابراهیم؛ دیزجی، سجاد (1397). بررسی تطبیقی تلفیق تربیت اقتصادی در برنامه درسی دوره ابتدایی کشورهای اسکاتلند، چین و استرالیا و ارائه دلالتهایی برای تربیت اقتصادی در ایران. فصلنامه تعلیم و تربیت. شماره 139.
2. کفشگر جلودار، حسین (1396). رشد اقتصادی، دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم.
3. طلایی، الف (1395). اقتصاد آموزش و آموزش اقتصاد. روزنامه شرق.
4. Farmonovna, s. F. (2023, January). The importance of students'economic competences in improving the quality of education. In interdiscipline innovatio
and scientific research conference (vol. 1, No. 5, Pp. 48-50).
5. Hanushek, E. A., & Woessmann, L. (2010). Education and economic growth. Economics of education, 60, 67.
6. Suratno, S. (2021). Korespondensi Family economic education, peer groups and students’ entrepreneurial intention: the mediating role of economic literacy.