چهچیزی الهامبخش شما بوده است تا معلم فرهنگ و هنر شوید؟
مادرم هنرمند قابلی بود. شاید علاقهمندیام از او نشئت گرفت. در دوران تحصیلم برای ورود به هنرستان، با مخالفت خانواده روبهرو بودم، اما با سختی زیاد موفق شدم وارد هنرستان شوم. آنجا بود که احساس کردم سرچشمهای از نور را پیدا کردهام. همینطور، زمانی که در رشته هنرهای تجسمی تربیتمعلم فاطمهالزهرای اصفهان درس میخواندم، استادانی مثل دکتر مریم فتحعلیزاده و همینطور طاهره امامی، که آن زمان معاون آن مرکز بودند، تأثیرگذاری زیادی روی من داشتند. دکتر فتحعلیزاده، استاد نقاشی، جرئت را به من آموخت تا بدون ترس کار را شروع کنم.
چگونه از فرصت طرح بوم (برنامه ویژه مدرسه) برای مهارتآموزی به دانشآموزان استفاده کردید؟
بوم کمک میکند معلم فراتر از کتاب درسی، آزاد باشد تا با توجه به ساحتهای تعلیموتربیت و همینطور تخصص خود، مهارتهایی را به دانشآموزان بیاموزد؛ از پخت شیرینی و کیک گرفته تا پرورش گل و گیاه. قبل از اجراییشدن طرح بوم، از آنجا که خودم روحیه کارآفرینی داشتم، در حوزه آموزشمهارت فعالیت میکردم. از جمله، در زمان دانشجویی با کانون فرهنگیتربیتی همکاری داشتم. بعد از گذراندن دوره تربیتمعلم نیز مدیر کانونی فرهنگیتربیتی شدم. آنجا دانشآموز در اوقات فراغت پیش ما میآمد و من فرصت خوبی داشتم تا مهارتهایی چون طراحی لباس، طراحی دوخت و هنرهای تجسمی را آموزش دهم. در آن زمان دانشآموزانی تربیت شدند که اکنون هر کدام کارآفرین هستند. بعد از اینکه طرح ایرانمهارت و طرح بوم آمد و این فرصت فراهم شد، سعی کردم از تجربههایی که داشتم در این زمینه استفاده کنم و این طرح را طبق ساحتها پیش ببرم. هدفم این بود که دانشآموز برای کسب درآمد به سمتوسوی مهارتآموزی حرکت کند. یعنی نهتنها مهارت را یاد بگیرد، بلکه بیاموزد چطور از مهارتش درآمد کسب کند و به اقتصاد خانواده کمک کند.
آموزش در همهجا ارائه میشود، اما ما میخواهیم دانشآموز بهعنوان فروشندهای کوچک خریدوفروش و چانهزنی را یاد بگیرد. برای مثال، در برنامه بوم، گروهی دانشآموز را انتخاب کردم و بهصورت تخصصی طراحی لباس را به آنان آموزش دادم. اگر بهعنوان مشتری وارد مدرسه ما شوید و ایده لباستان را به آنها بدهید، آنچه را در ذهن شماست، روی کاغذ پیاده میکنند و خیاط میتواند آن را بدوزد. در یکی از نمایشگاهها تصمیم گرفتیم در یک غرفه با دمنوش، سردنوش و انواع عرق گیاهی از مهمانان پذیرایی کنیم. قبل از آن، از بچهها خواستم در مورد خواص هر یک از آنها، مثلاً خواص بهارنارنج یا گل محمدی، تحقیق کنند. گروهی مسئولیت ارائه تحقیق را بر عهده داشتند، گروهی کار چاپ و تهیه دفترک ( بروشور) را انجام دادند، گروهی با آموزشهایی که دیده بودند کیک پختند و مسئولیت پذیرایی و فروش محصولاتی چون شربت بهارنارنج، چای زعفران و چای سبز را بر عهده داشتند که مورد استقبال داوران قرار گرفت.
برای ایجاد انگیزه در دانشآموزان و مشارکت آنها در یادگیری از چه روشهایی استفاده میکنید؟
ایجاد انگیزه اولین کاری است که انجام میدهم. برای مثال، برای آموزش ساخت زیورآلات دستساز، یک نمونه کار از دستبند را با خودم به کلاس بردم. از بچهها پرسیدم، فکر میکنید قیمت این دستبند چند است؟ بعد از گرفتن پاسخهای بچهها، به آنها گفتم من این دستبند را خودم درست میکنم و برایم ارزانتر در میآید. من سالهاست این کار را گسترش دادهام و اکنون سفارشهای متعدد و فروش اینترنتی دارم. دلتان میخواهد در این زمینه کار کنید؟ به این صورت بچهها سر شوق میآیند و بینمان ارتباط خوبی برقرار میشود.
اگر در سطح شهر نمایشگاهی برگزار شود، با دانشآموزانم در آن حضور پیدا میکنیم و اگر غیرحضوری باشد پیوند آن را برای بچهها میفرستم. اگر دانشآموزی در ساخت جاشمعی موفق است، نمونههای متعدد را در فضای مجازی برای او میفرستم. گاهی خودم به بچهها سفارش کار میدهم؛ حتی اگر خودم از آن استفاده نکنم. به این ترتیب، سایر بچهها هم پشت سرم میآیند و به آن دانشآموز سفارش کار میدهند. در مدرسه ما جو خوبی برقرار است و معلمهای مدرسه هم به بچهها سفارش کار میدهند. از فرصت فضای مجازی هم استفاده میکنیم.
برای آموزش دوخت به بچهها، ابتدا آنها را به گروههای پنجنفره تقسیم میکنم. هر گروه از نزدیک میبیند که من چطور با سوزن و نخ کار میکنم. در ادامه، در گروههای مجازیام نیز فیلم و عکسهای دوختم برای بچهها میفرستم. بچههای هر گروه برای خود نیز گروه مجازی تشکیل میدهند. در هر گروه بچهها کاملکننده هم هستند و رقابت سالم دارند. اینطور نیست که کارها تکراری باشند و بچهها نگران فروش باشند. مثلاً در زیورآلات، بچهها در بخشهای رزین، ملزومات حجاب و بند عینک کار کردند. وقتی ایدههایشان اجرایی میشود، لذت میبرند. قرارگرفتن دانشآموز هنرمند در کنار سایر بچهها، واگیری هنری به وجود میآورد. آنها از هم ایدههای خوب میگیرند و پیشرفت میکنند. کلاسم در مدرسه ثابت است. بچهها حتی زنگ تفریح هم اجازه نمیدهند از کلاس خارج شوم. کارهایشان را میآورند که رفع اشکال کنند. وقتی دانشآموزان اینطور سر ذوق میآیند، خستگی از تنم میرود.
مدیریت زمان در کار جمعی از عوامل مهم تأثیرگذار در پیشبرد اهدافم در طرح بوم بود. آموزش باید از یک جایی شروع شود و به نتیجه برسد. حواسمان باشد، دانشآموز وسط راه نماند و علاقهاش کم نشود یا برنگردد. یعنی در یک سال تحصیلی بتوانی دانشآموز را طوری هدایت کنی که وسط راه جا نزند. اینکه به برگزاری نمایشگاه و جشنواره برسد، مهم است.
چگونه آموزشهایتان را با نیازهای جامعه متناسب میکنید؟
من بهعنوان کارآفرین نمایشگاه برگزار میکنم. در نمایشگاهها و جشنوارهها با دانشآموزانم شرکت میکنم و در بازار فعالیت میکنم. میدانم مشتریان چه میخواهند. از طرف دیگر، خودم با 400 دانشآموز از نسل جدید در ارتباطم و با علاقهمندیها و نیازهایشان آشنا هستم. بنابراین، از این تجربهها در نیازسنجی بهره میبرم و بعد از آن برنامه را میچینم.
فعالیتهایی که در راستای مهارتآموزی انجام دادید تا چه میزان با ساحتهای ششگانه تعلیموتربیت در ارتباط هستند؟
مدرسه تمرین وارد جامعه شدن است. ما در این اجتماع کوچک فرصت فراهم میکنیم تا بچهها تعامل با همدیگر را تجربه کنند. در راستای ساحت اقتصادی و حرفهای، به درک و فهم اقتصادی برسند. تدبیر امر معاش داشته باشند. بچهها برای تبلیغات و بازاریابی کارت ویزیت طراحی میکنند و پوستر میسازند. در گروه تبلیغاتی مجازی کارشان را برای فروش ارائه میدهند. برای مثال، دانشآموز برای کار بافتنی از دوستانش سفارش میگیرد و با قلاب لیف حمام و دستکش بدون انگشت میبافد. کار آکریلیک روی چوب و نمابندی (دکوپاژ) روی جعبههای چوبی را انجام میدهند که در نمایشگاه فروش زیادی دارد. برای خودشان پاپوش نمدی میدوزند.
بچهها در همه فعالیتها از قدرت تخیل و خلاقیتشان استفاده میکنند که با ساحت زیباییشناختی و هنری مرتبط است. با توجه به ساحت علمی و فناوری، هر دانشآموز در مورد هر رشتهای که کار میکند، پژوهش نیز انجام میدهد. در راستای تربیت زیستی، بچهها با فعالیتهایی مثل نقاشی روی سنگهای رودخانه، به طبیعت علاقهمند میشوند. برای اینکه از نایلون استفاده نشود، کیسههای مخصوص سبزی و نان را با پارچه میدوزند. به آموزههای اخلاقی هم توجه داریم. بچهها داوطلبانه بخشی از سودشان را به مؤسسههای خیریه یا دانشآموزان کمتوان مالی مدرسهها اختصاص میدهند. این کار را در ابتدا خودم انجام میدهم و بچهها پشت سرم ادامه میدهند.
ساحت تربیت عبادی و اخلاقی را در کارهایم سرلوحه قرار دادهام. آفریدن و خلقکردن کار قشنگی است و بچهها از آن لذت میبرند. ما با بچهها خلق میکنیم، اما خالق بزرگ ما خداوند متعال است و ما سرسوزنی از آفریدههای خداوند را بازآفرینی میکنیم. بچهها در بوم، ساخت جانمازهای زیبای تاشوی مسافرتی با پارچههای گلدار زیبا و ساخت گیره حجاب را در قسمت زیورآلات دستساز یاد گرفتند. آنها یاد گرفتند با مهره و گِل رس تسبیح درست کند. مهر هم درست کردند که برایشان دوستداشتنی بود.
بعد از کرونا، با دانشآموزانی مواجه بودم که حاضر نبودند ماسک را از روی صورتشان بردارند. خودشان را قبول نداشتند و اعتمادبهنفس نداشتند. مرتبط با ساحت تربیت اجتماعی، در طرح بوم نمایشدرمانی را اجرا کردم. بچههای پایههای هفتم، هشتم و نهم را به 120 گروه سه و پنجنفره تقسیم کردم. هر کدام از بچهها به فراخور استعدادش، در گروه نقشهایی چون کارگردان، بازیگر، طراح صحنه و راوی را پذیرفت. دانشآموز با اجرای این نمایش، برای نشاندادن زبان بدن، ماسک از روی صورتش برداشت. نظر داد، نقد کرد و داور شد. این کار به دستیابی به اعتمادبهنفس ازدسترفته آنها کمک کرد. این کار گروهی حس مسئولیتپذیری را در دانشآموز تقویت کرد، چرا که اگر بد بازی میکرد، کارگروه خراب میشد. این نمایشها که مضمونهای اخلاقی داشتند، در مناسبتهای گوناگون در مدرسه اجرا شدند.
حین آموزشهایتان با چه چالشهایی روبهرو هستید؟ راهکارتان را در این خصوص بفرمایید؟
مهمترین چالش ما همکارینکردن بعضی از خانوادههاست. طرح بوم موفق نمیشود، مگر اینکه اولیا پشتوانه این طرح باشند. اگر مواد اولیه را خانواده برای دانشآموز تهیه نکند و اجازه کار فراتر از درس را ندهد، من در کارم موفق نمیشوم. یکی از اولیا میگفت شما باعث شدید دخترم به هنرستان علاقهمند شود. او از این بابت ناراضی بود. ولی دیگری هم میگفت دخترم قبلاً از هنر سر در نمیآورد، اما خوشحالم که اکنون کار هنری انجام میدهد. گرانبودن ابزار و وسایل کار هم از چالشهای خانوادهها برای همکاری است.
من تلاش کردم با اولیا تعامل خوبی داشته باشم. مدیر مدرسه ما اولیا را به مدرسه دعوت کرد تا با آنها جلسه توجیهی داشته باشیم و این کار به ما کمک کرد. اگر مدیر خوبی نداشتم، نمیتوانستم در این کار موفق شوم. او دستم را باز گذاشت. ملیحه صحرانورد، مدیر مدرسهمان، یک چرخخیاطی، اتو، تاوَن (فر)، کیکپز و یک جعبه پر از رنگ، کاغذ و غیره در مدرسه برای ما آماده کرد. او هنر را مثل ریاضی میبیند.
وقتی اولیا در جشنواره و نمایشگاه کارهای فرزندانشان را میدیدند، سر شوق میآمدند. عدهای همچنان مقاومت داشتند که فرزندمان فقط باید درس بخواند، اما گروه بیشتری همکاری خوبی داشتند و راضی بودند از اینکه فرزندشان اعتمادبهنفس خوبی پیدا کرده است و میتواند از کارش دفاع کند.
در آخر هر نکتهای را که ذکر آن را لازم میدانید، بفرمایید.
درس فرهنگ و هنر که من آن را تدریس میکنم، آزمون کتبی ندارد و این به من آزادی عمل میدهد. اما معلمان سایر درسها، چون حجم کتابشان زیاد است، فرصت کمتری برای پرداختن به طرح بوم دارند. طرح بوم دست معلمان و مسئولان مدرسه را برای آموزش انواع مهارتها به بچهها باز گذاشته است و کمک میکند بچهها استعدادهایشان را بشناسند. این شرایط راه را برای هدایت تحصیلی بچهها باز میکند. اما به ایجاد انگیزه برای معلمان و تخصص آنان نیاز دارد. بوم اختصاص وقت زیادی را میطلبد. آوردن مربی از بیرون مدرسه، مستلزم صرف هزینه است. پس چه بهتر که به معلمان انگیزه و همینطور آموزش دهیم تا مدرسه نخواهد بیشتر هزینه کند. بوم نگاه پررنگتری را میطلبد تا این طرح برای بچهها بماند. اگر بوم پشتوانه مدیریتی محکم داشته باشد، منسجمتر خواهد بود.