شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳

مقالات

مهارت، کیمیای زندگی

  فایلهای مرتبط
مهارت، کیمیای زندگی
باخبر شدیم، دبستان پسرانه‌زرین‌تاج ناصری در منطقه یک آموزش‌وپرورش شهر تهران، برنامه‌های تأثیرگذاری را در راستای مهارت‌آموزی دانش‌آموزان اجرا کرده است. از این رو، با لیلی دستوری، مدیر این دبستان، گفت‌وگو کردیم تا از تجربه‌های ارزشمند این مدرسه بشنویم. دستوری که دوره‌لیسانس را در رشته‌دبیری ادبیات فارسی و دوره‌فوق‌لیسانس را در رشته‌آموزش زبان فارسی گذرانده است، از سال ۱۴٠٠ مدیر این دبستان است. این دبستان ۱۳ کلاسه تقریباً ۴۵٠ دانش‌آموز دارد که شامل پیش‌دبستان تا پایه ششم ابتدایی است. آنچه در ادامه می‌خوانید، خلاصه‌ای از گفت‌وگوی ما با مدیر دبستان زرین‌تاج ناصری درباره‌آموزش مهارت‌های زندگی به پسران این مدرسه است:

چه نیازی حس کردید که در مدرسه‌تان به آموزش‌های مهارت‌های زندگی پرداختید؟

همیشه می‌شنیدم بزرگ‌ترها وقتی می‌بینند بچه‌ها کمترین وظایفشان را هم نمی‌توانند انجام دهند، می‌گویند «پس در مدرسه به شما چی یاد می‌دهند؟» وقتی در مدرسه خم می‌شدم بند کفش بچه‌ها را می‌بستم، یا دکمه‌شان باز بود و لباسشان را مرتب می‌کردم، لازم دانستم آن‌ها این مهارت‌ها را یاد بگیرند. وقتی بچه‌ها بعد از کرونا و آموزش‌های مجازی در مدرسه حضور پیدا کردند، بین بچه‌ها با هم و همین‌طور بین معلم و کارکنان مدرسه با دانش‌آموزان، تنش‌هایی روی می‌داد. بچه‌ها با قوانین مدرسه آشنا نبودند. نمی‌توانستند خشمشان را کنترل کنند. بلد نبودند چطور خواسته‌خود را بیان کنند. نمی‌توانستند خوب به صحبت‌های ما گوش دهند. این موضوع ما را بر آن داشت که تنش بین بچه‌ها و تنش بین معلم و دانش‌آموز را کم کنیم تا با آرامش بیشتری پیش بروند. مهارت‌آموزی را با تمرکز بر کنترل خشم دانش‌آموز و تقویت ارتباط مؤثر و محبت‌آمیز بین هم‌سالان و همچنین بین معلم و دانش‌آموز پیش بردیم.



درباره‌فرایند کارتان در برنامه‌مهارت‌آموزی بفرمایید.

از خدمتگزار مدرسه تا معاونان، معلمان، دانش‌آموزان و اولیا، همه در مهارت‌آموزی نقش بسزایی داشتند. ما ابتدا در جلسه‌شورای معلمان طرح مسئله کردیم كه چگونه می‌توانیم مهارت‌آموزی را در مدرسه اجرایی کنیم. قبل از آن معاونان مدرسه فهرستی از مهارت‌های موردنیاز دانش‌آموزان ابتدایی را آماده کرده بودند که در اختیار معلمان قرار گرفت. معلمان بعضی از این مهارت‌ها را مناسب سن دانش‌آموزانشان ندانستند. از این رو، جدول‌هایی طراحی و به معلمان داده شدند تا با توجه به سن، علاقه و نیازهای دانش‌آموزانشان، مهارت‌هایی را از دل مهارت‌های اصلی انتخاب کنند. اسم طرح را «پویش هر هفته یک مهارت» گذاشتیم، اما لزوماً این‌طور نبود که برای آموزش همه‌مهارت‌ها به یک هفته اکتفا کنیم. ممکن بود معلم با توجه به برنامه‌کلاس خود، در صورت لزوم به بعضی مهارت‌ها وقت بیشتری اختصاص دهد. همچنین با معاونان برنامه‌ریزی کردیم در ساعت مشترک بچه‌ها در زنگ تفریح و ساعت صبحگاه مهارت‌هایی را آموزش دهیم.



برای آموزش مهارت‌ها به دانش‌آموزان خود از چه روش‌هایی استفاده می‌کنید؟

برای مثال، برای تقویت مهارت گوش‌دادن، معاون پرورشی سر صف برای بچه‌ها قصه می‌خواند. بعد از آن بچه‌ها باید بازخورد بدهند. از بچه‌های دوره‌اول می‌خواستیم قصه را به‌صورت شفاهی تعریف کنند یا نقاشی قصه را بکشند. از بچه‌های دوره‌دوم می‌خواستیم خلاصه‌نویسی قصه را انجام دهند. در روزهای اول، برای بچه‌ها سخت بود که خوب گوش بدهند و قصه را به خاطر بسپارند، اما وقتی از تشویق، کارت امتیاز و جایزه استفاده کردیم، آن‌ها کم‌کم تلاش کردند در گوش‌دادن تمرکز و دقت بیشتری داشته باشند تا بتوانند به ما بازخورد دهند و امتیاز کسب کنند. این کار، علاوه بر تقویت مهارت گوش‌دادن، اعتمادبه‌نفس بچه‌هایی را که قصه تعریف می‌کردند هم بالا می‌برد. به دانش‌آموزانی که خلاصه‌قصه را می‌نوشتند، بابت زیبانویسی امتیاز می‌دادیم تا علاوه بر تقویت مهارت نوشتن، در زیبانویسی نیز تقویت شوند. ارائه‌تکالیف مهارت‌محور هم از برنامه‌های ما در راستای مهارت‌آموزی بود که اولیا از آن استقبال کردند.

از آنجا که کار با سفال می‌تواند در مدیریت و مهار خشم در بچه‌ها بسیار مؤثر باشد، در مدرسه یک اتاق را به شکل کارگاه سفال تجهیز کردیم. سپس بچه‌هایی را که مشکل‌ساز بودند و با پرخاشگری سایر بچه‌ها را اذیت می‌کردند، گروه‌بندی کردیم تا با همراهی معاون، حداقل دو سه جلسه در هفته زنگ‌های تفریح خود را در کارگاه سفال بگذرانند. کارگاه را زیبا طراحی کردیم تا بچه‌ها از حضور در آن لذت ببرند. وقتی بچه‌ها با دستشان چیزی را می‌ساختند، اعتمادبه‌نفسشان بالا می‌رفت، با دیگران بهتر ارتباط برقرار می‌کردند و آرامش خاطری در آن‌ها به وجود می‌آمد. کار با سفال و گل‌بازی حال بچه‌ها را خوب می‌کرد و در کنترل خشم مؤثر بود. به این ترتیب برنامه‌های صبحگاه و ساعت تفریح بچه‌ها هدفمند شدند.

همچنین از استادان و مشاوران سرای محله و همین‌طور اولیای توانمندی که در حوزه‌روان‌شناسی تخصص داشتند، برای برگزاری کارگاه و کلاس‌هایی آموزشی با موضوعاتی چون مهارت کنترل خشم و مهارت نه‌گفتن استفاده کردیم. دوره‌آموزشی ارتباط بدون خشونت را برای معلمان و سایر همکاران مدرسه نیز برگزار کردیم.

اردوها، بازی‌ها و مسابقه‌های مهارت‌محور داشتیم که واقعاً بچه‌ها را خوش‌حال می‌کرد. در اردوی پدر و پسری که در مدرسه برگزار کردیم، هر گروه از بچه‌ها با پدرانشان بازی‌های تمرکزی و تعادلی اجرا کردند و روز خوشی را کنار پدرانشان سپری کردند. این جریان برای پدران هم بسیار خوشایند بود.

در مدرسه بازارچه‌خیریه برگزار کردیم و در آن بچه‌ها حاصل مهارت پخت‌وپز خود را به این بازارچه آوردند و درگیر کسب‌وکار، خریدوفروش و دادن یا گرفتن تخفیف شدند. همین‌طور خواستیم بچه‌ها از مراحل انجام پخت‌وپز در منزل فیلم بگیرند تا اطمینان حاصل کنیم این مهارت را تمرین کرده‌اند.

با مشارکت نهادهایی برون‌سازمانی چون آتش‌نشانی و اداره‌گاز، کارگاه اطفای حریق و رزمایش زلزله برگزار کردیم تا بچه‌ها مهارت‌هایی را که کمک می‌کنند خود و خانواده‌شان در امنیت بیشتر باشند، بیاموزند.

برای ایجاد انگیزه در بچه‌ها، برایشان جایزه‌هایی را انتخاب می‌کنیم که مهارت را تقویت کنند و دقت و تمرکز آن‌ها را بالا ببرند. بی‌هدف به آن‌ها جایزه نمی‌دهیم. قبل از اینکه به بچه جایزه بدهیم، چند نمونه از آن را در زنگ تفریح برای بازی در اختیارشان قرار می‌دهیم تا انگیزه پیدا کنند که به آن برسند.



اثربخشـی آموزش‌هایتـان را در رشـد شخصیت چندساحتی دانش‌آموزان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تربیت دانش‌آموزان در مدرسه‌ما تمام‌ساحتی است. وقتی در مدرسه مهارت خواندن قرآن را به بچه‌ها آموزش می‌دهیم و مسابقه‌قرآنی برگزار می‌کنیم، یعنی حتماً به رشد شخصیت بچه‌ها در ساحت اعتقادی و عبادی پرداخته‌ایم. وقتی بچه‌ها در مورد آنچه به محیط‌زیست آسیب می‌زند تحقیق می‌کنند، نهال می‌کارند و حیوانی را از مرگ نجات می‌دهند، یعنی در ساحت زیستی و بدنی رشد کرده‌اند. سایر برنامه‌هایی را که در مورد آن‌ها صحبت کردیم نیز در راستای رشد شخصیت چندساحتی دانش‌آموزانمان طراحی کرده‌ایم.


هنگام آموزش مهارت‌ها به دانش‌آموزان با چه چالش‌هایی روبه‌رو بوده‌اید و برای مواجهه با آن‌ها چه راهکارهایی را به کار گرفته‌اید؟

ما در ابتدا نگران بودیم با بازخورد منفی معلمان یا اولیا مواجه شویم. خوش‌بختانه با آموزش‌هایی که برای معلمان و اولیا گذاشتیم، توانستیم همکاری آن‌ها را داشته باشیم. اگر از سمت خانواده‌ها حمایت نمی‌شدیم، نمی‌توانستیم کارمان را به نحو احسن انجام دهیم. در جلسات آموزش خانواده با محوریت مهارت‌آموزی، خانواده‌ها را توجیه کردیم که کنار اهمیت درس ریاضی و فارسی، اینکه دانش‌آموز به شهروندی تبدیل شود که به قوانین احترام بگذارد، به بزرگ‌ترها احترام بگذارد و مهارت پخت‌وپز و تمیزکردن اتاقش را بلد باشد هم مهم است. معلمان نیز برای اینکه هم مهارت را آموزش دهند و هم از تدریسشان جا نمانند، تدریس درس‌ها را با مهارت‌ها تلفیق کردند.

چالش دیگر جمعیت زیاد بچه‌ها بود. ما دلمان می‌خواهد خیلی کارها را درجه‌یک انجام دهیم، اما در مدرسه‌های دولتی، به خاطر جمعیت زیاد بچه‌ها در کلاس‌های درس و حیاط مدرسه، با چالش مواجهیم. با تقسیم کار بین کارکنان اجرایی و برنامه‌ریزی و دسته‌بندی بچه‌ها، سعی کردیم با این چالش مواجه شویم.

اگر می‌خواستم برای کلاس‌های آموزشی‌مان به مشاور یا استاد هزینه پرداخت کنیم، با چالش زیادی مواجه بودیم. اما با ارتباطی که با سرای محله برقرار کردیم و بابت اینکه من در جلسات آن‌ها شرکت می‌کردم، به رایگان به ما استادی دادند که خوش‌بختانه بسیار توانمند بود. تهیه‌جایزه‌های هدفمند برای ایجاد انگیزه در بچه‌ها نیز هزینه‌بر بود. با توجه به اینکه مدرسه‌ما تازه‌تأسیس است و به تجهیزات نیاز دارد، تهیه‌جایزه ما را به دردسر می‌انداخت. خوش‌بختانه با فروشنده‌فهیمی مواجه شدیم که با ما کنار آمد و توانستیم هزینه‌جایزه‌ها را در چند مرحله پرداخت کنیم.


موفقیت برنامه‌هایتان در حوزه‌مهارت‌آموزی را چگونه می‌سنجید؟ از دانش‌آموزان و اولیا چه بازخوردی دریافت کردید؟

شاهد بودیم که حال بچه‌ها خوب شد. بچه‌ها نسبت به ابتدای سال هدفمندتر شدند. حال همکارانمان هم بهتر شد. اولیا به ما بازخورد می‌دادند که امسال پسرم به حضور در مدرسه علاقه‌مند شده است. اگر تعطیلی پیش می‌آمد، بچه‌ها ناراحت بودند. نمایشگاهی که از کار بچه‌ها گذاشتیم، گواه موفقیت برنامه‌هایمان بود. دانش‌آموزی داشتیم که با اختلال «درخودماندگی» (اوتیسم) وارد مدرسه شد و با بچه‌ها ارتباط برقرار نمی‌کرد. اما بعد از مدتی تا اندازه‌ای مهارت ارتباط با هم سن و سال‌هایش را کسب کرد. مهم‌تر اینکه بچه‌های کلاس متوجه تفاوت دوستشان با خودشان شدند و به این تفاوت احترام گذاشتند. نه‌تنها دوستشان را مسخره نمی‌کردند، بلکه مراقبش بودند. بچه‌ها یاد گرفتند به تفاوت‌ها احترام بگذارند.



در آخر بفرمایید به معلمانی که به آموزش مهارت‌ها علاقه‌مند هستند چه توصیه‌ای دارید؟

برای اینکه‌ بچه‌ها به شهروندانی مطلوب تبدیل شوند و زندگی سالم‌تری داشته باشند، در کنار ارتقای علمی دانش‌آموزان، آن‌ها را به مهارت‌های زندگی مجهز کنیم. این کار حال بچه‌ها را خوب می‌کند. ناامیدی و نبود انگیزه اتفاق‌های بدی را برای بچه‌های ما رقم می‌زند. ما معلمان بیشتر از همه چیز باید به بچه‌ها درس امید بدهیم. دعا می‌کنم همکارانم همیشه خنده‌شان از ته دل و گریه‌شان از سر شوق باشد.



۱۷۸
کلیدواژه (keyword): رشد معلم، تحلیل فعالیت های مدرسه ای، مهارت، کیمیای زندگی،لیلی دستوری،دبستان زرین‌ تاج ناصری،آموزش مهارت‌های زندگی به پسران،ام لیلا صمدی
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.