آسان یا سخت؟
تربیت چیست؟ حتی اگر بگوییم پاسخ این سؤال سخت است، ولی واقعیتهای عینی نشان میدهند که تصور سادهانگارانهای از آن داریم. بیشتر ما مدعی تربیت هستیم، بدون آنکه تعریف مشخصی از تربیت داشته باشیم! در تربیت غیررسمی و تربیت رسمی باید اذعان کرد، معنای تربیت بسیار مبهم و مخدوش است. یک نشانه آشکار سادهانگاری معنای تربیت، تمرکز بر مفهوم «استعداد» است. تعبیر «شکوفاسازی استعدادها» بهانهای برای خیلیهاست تا سادهترین معنا از تربیت را ارائه دهند و خیال خود را آسوده کنند!
دوباره میپرسم: تربیت چیست؟ اولاً پاسخ اصلاً آسان نیست و ثانیاً نوع پاسخی که میدهیم تعیینکننده است.
مرور معنای تربیت
اندیشمندان تربیت در خصوص معنای تربیت بسیار بحث کردهاند. از منظر تاریخی هم معنای تربیت در طول چند قرن اخیر، مانند همه مسائل انسانی و فرهنگی، تغییرات شگرفی داشته است. خود ما به نسبت سیچهل سال پیش احساس میکنیم کارکردها و روشهای تربیت تغییر کردهاند و درک امروز ما از تربیت به نسبت چند دهه پیش متفاوت است؛ حتی اگر به جزئیات و دلایل عمقی آن چندان نیندیشیده باشیم، بهعنوان نمونهای کوچک و در بازه محدود 100 ساله، معنای تربیت را مرور میکنیم.
شکوهی (1385) اصطلاح تربیت را به تأثیر ارادی بزرگسال بر خردسال، بهمنظور سوقدادن او بهسوی حالت بزرگسالی تعبیر میکند (ص 23). اشاره او به تحول معنای تربیت در قرن اخیر روشنیبخش است. شکوهی توضیح میدهد، کلمه تربیت در حال حاضر در چهار معنا به کار میرود: «مؤسسه یا نهاد، عمل یا تأثیر، محتوا و نتیجه یا محصول.» وی در تبیین تربیت به معنای عمل میگوید، از سال 1921 میلادی به تعریفی از تربیت برمیخوریم که فرایند تربیتی را آهنگی تازه میبخشد: تربیت عبارت است از تسهیل رشدِ هرچه کاملتر استعدادهای هر شخص، هم بهعنوان فرد و هم بهعنوان عضو جامعهای که با تعاون اداره میشود (ص 26). شاید همین چرخش در معنای تربیت موجب شده است که حتی امروز هم خیلیها برای معنای تربیت بر مفهوم استعداد تمرکز میکنند.
شعارینژاد (1388) در کتاب «فلسفه جدید تربیت» بحث به نسبت مفصلی درباره معنای تربیت دارد. ابتدا به نظر دکتر صناعی اشاره میکند که تربیت را به معنای وسیع «ایجاد تغییرات مطلوب در افراد» میداند و میگوید: «... زیرا تربیت تنها آموختن خواندن و نوشتن به افراد نیست و تربیت جز راهنمایی افراد برای یافتن راههای استفاده از استعدادهای گوناگون آنها نیست» (ص 230). شعارینژاد سپس تعریف خود را ارائه میدهد: «تربیت عمل آمادگی فرد برای سازگاری مثبت با محیط است. یعنی تربیت وقتی انجام میگیرد که رفتار موجود فرد در نتیجه تجربه و یادگیری تغییر یابد که اگر این تغییر به نفع فرد و جامعه باشد، آن را تربیت سودمند یا تربیت مثبت گویند و در صورتی که فرد را از جامعه دور کند یا سازگاری مطلوب او را با محیط دشوار سازد، یعنی او از زندگی اجتماعی لذت نبرد و جامعه نیز از وجود او استفاده نکند، گوییم تربیت وی تربیت منفی بوده است» (ص 232).
در این بین، تعریفهایی هم داریم که تربیت اسلامی را مبنا قرار میدهند. دکتر خسرو باقری (1384) میگوید: «آنچه را بهاصطلاح تربیت اسلامی گفته میشود میتوان چنین تعریف کرد: شناخت خدا بهعنوان رب یگانه انسان و جهان و برگزیدن او بهعنوان رب خویش و تندادن به ربوبیت او و تنزدن از ربوبیت غیر» (ص 44).
در این قسمت، تعریف آخر را از دکتر علیاکبر سیف (1401) میآورم: «بنا به تعریف، پرورش (تربیت) به جریان یا فرایندی منظم و مستمر گفته میشود که هدف آن هدایتِ رشد جسمانی و روانی، یا بهطور کلی هدایتِ رشد همهجانبه شخصیتِ پرورشیابندگان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای موردپذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفاشدن استعدادهای آنان است» (ص 37). در مورد این تعریف زیاد میتوان بحث کرد، اما فعلاً توجه به این کلیدواژهها کافی است: هدفهای تربیت، جهتهای تربیت و فرایند تربیت (که بر مبنای هدایت است).
تربیت در سند تحول
طبعاً از تعریف سند تحول بنیادین آموزشوپرورش هم باید یاد کنیم: «تربیت عبارت است از فرآیند تعاملی زمینهساز تکوین و تعالی پیوسته هویت متربیان، به صورتی یکپارچه و مبتنی بر نظام معیار اسلامی، بهمنظور هدایت ایشان در مسیر آماده شدن جهت تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همه ابعاد (139:1391).
بازخوانی چندباره این تعریف نشان میدهد:
- تعریف چندلایه و بهنسبت پیچیده است.
- ایدئالگراست و معنویتگرایی آن با جریان واقعی زندگی فاصله دارد.
- مفاهیم دنبال همردیف شدهاند، بدون آنکه امکان تحقق آنها مدنظر قرار گیرد.
- با وجود بهکاربردن واژگان جامع و گسترده، هدف تربیت در این تعریف جامع و چندبعدی نیست.
چرا روی تعریف سند تحول بنیادین بیشتر تمرکز کردم؟ چون قرار بود این سند و به تبع آن تعریف ارائهشده از تربیت، مبنای نظام تربیتی کشور قرار گیرد؛ در حالی که چنین نشد. بحث فعلی من سند تحول نیست، بلکه با تعریف تربیت در سند کار دارم. این تعریف در مجامع علمی و تربیتی مورد توجه قرار نگرفت و پذیرفته نشد. حتی معلمان، مدیران و مدرسهها هم نتوانستند با این تعریف ارتباط برقرار کنند و بهاصطلاح تعریف عمومیت و مقبولیت پیدا نکرد. از طرف دیگر، تعریف سند تحول از تربیت چندان واقعگرا نیست و نتوانسته است خود را با نیازهای نسل امروز و تغییرات جهانی سازگار کند.
تمرین
با مرور تعریفهای اشاره شده:
- تاکنون تا چه اندازه به جزئیات معنای تربیت دقت کردهاید؟ آیا لازم میدانید در درک خود از معنای تربیت تغییری ایجاد کنید؟
- به نظر شما کدام تعریف از انسجام و جامعیت بیشتری برخوردار است؟
- تعریف موردنظر چگونه میتواند مبنای اقدامات و فعالیتهای مدرسه قرار گیرد؟
- آیا تعریف تربیت را همچنان به شکوفاسازی استعدادها محدود میکنید؟ اگر بله یا نه، چرا؟
- آیا تربیت امروز به اصول جدیدی نیاز دارد؟
نتیجهگیری
هر حوزهای از دانش و هر شغل و حرفهای بر مبنای مفاهیمی مشخص شکل میگیرد و معنا مییابد. ما که مدعی تربیت، چه بهعنوان حوزهای دانشی و چه بهعنوان یک شغل هستیم، با مفاهیم مشخصی کار داریم که بهطور حتم اولین آنها خود واژه «تربیت» است. پس باید از خود بپرسیم: تربیت چیست؟ و همیشه آمادگی داشته باشیم معنای مدنظر و مقبول را بیان کنیم و اگر لازم شد به تشریح و تحلیل آن بپردازیم.
منابع
1. باقری، خسرو (138٤). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. انتشارات مدرسه. تهران.
2. مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران. وزارت آموزشوپرورش.1391.
3. سیف، علیاکبر (1٤01). روانشناسی پرورشی نوین. دوران. چاپ 2٤. تهران.
4. شکوهی، غلامحسین (138٥). مبانی و اصول آموزشوپرورش. بهنشر. چ 27. مشهد.
5. شعارینژاد، علیاکبر (1388). فلسفه جدید تربیت یا فلسفه جدید در آموزشوپرورش. اطلاعات. تهران.