«ویژند» شما چیست؟
۱۴۰۳/۱۰/۰۱
«ویژند» واژهای است که پیشترها فرهنگستان زبان برای فارسیسازی واژه «برند» پیشنهاد کرد و بعد از آن اصطلاح «نمانام» پیشنهاد شد. ما معمولاً عادت کردهایم واژه برند را همیشه همراه با کالاهای صنعتی یا شرکتها و مؤسسههای تولیدی بشنویم و حتی برتری و ماندگاری یک کالا بر کالای دیگر را با ویژند اختصاصی آن به یاد بیاوریم. برای مثال، در مقابل درخواست دوستی که به ما میگوید کاش یخچال یخزن (فریزر) تولیدی فلان شرکت را میخریدی، میگوییم، من سالهاست از محصولات همین شرکتی که یخچال خریدهام، استفاده میکنم. از دید من این نمانام (برند) ماندگارتر و باکیفیتتر است.
حال ممکن است بگویید ویژند در واحد آموزشی چه محلی از اعراب دارد؟ در پاسخ باید گفت، علاوه بر نام و جایگاه مدرسه که به واسطه کیفیت خدمات آموزشیتربیتیاش به نمانامی در میان مدرسهها تبدیل میشود، خود اشخاص شاغل در مدرسه، از جمله مدیران هم، میتوانند ویژند داشته باشند.
برای تبیین موضوع چند مثال شخصی میزنم. من در سال 1360 وقتی معلم علوم شدم، به مدیرمان گفتم، من با روپوش سفید در محوطه مدرسه و کلاسها حضور خواهم داشت. بعد از مدتی، به این ویژند، یک مورد دیگر هم اضافه کردم. بالاتابی (اورهدی) در آزمایشگاه مدرسه موجود بود که کسی از آن استفاده نمیکرد و سرتاپایش را خاک گرفته بود. با کمک خدمتگزار مدرسه، این بالاتاب و چرخ دستی حمل آن را تمیز کردم و با نوشتن پاسخ صحیح تمرینها و کشیدن شکلهای گوناگون روی ورقههای شفافی که بالاتاب روی دیوار بازتاب میداد، در آن منطقه محروم توانستم در وقت صرفهجویی و تدریس را جذابتر کنم. از آن به بعد یک ویژند دیگر به برندهای معلمی من اضافه شد: معلمی که روپوش سفید میپوشد و همیشه با یک چرخ دستی که روی آن بالاتاب قرار دارد و در طبقه پایینش هم وسایل آزمایشگاهی مربوط به همان روز تدریس چیده شده است، در کلاس حاضر میشود.
گفتیم که ویژند یعنی کیفیت و ماندگاری، اکنون بعد از گذشت قریب چهل سال، وقتی دانشآموزی از آن سالها را که اکنون به عاقلهمردی تبدیل شده است، میبینم، بلادرنگ به روپوش و بالاتاب اشاره میکند.
با دو مثال دیگر، به جمعبندی و درخواست خودم از مدیران مدرسهای میرسم.
اوایل آبانماه امسال، در یکی از فضاهای مجازی، یکی از دانشآموزانم با شک و دودلی از اینکه او را خواهم شناخت یا نه، خودش را معرفی و درخواست کرده بود مرا ببیند.
وقتی پیام او را دیدم، شماره دو کلاس اول و دوم راهنماییاش و کلاس سومی را که من دیگر معاون مدرسه بودم، یادآور شدم. از او پرسیدم آن بافت سفیدرنگی را که دو خط آبی جلویش داشت، هنوز دارد یا نه؟ در گفتوگوی مجازی تعجب خود را با انواع و اقسام چسبانقش (استیکر)ها نشان داد و بعد که با ردوبدلکردن شماره تلفن، به گفتوگو و دیدار این مرد 5۲ ساله نایل شدم، علاوه بر لذتی که نصیبم شده بود، وی گفت: «آقا! (هنوز به سیاق همان سالها مرا آقا صدا میزد) بچهها از حافظه شما حیرت میکردند.»
و بعد به اول آبانی اشاره کرد که من در مقام معاون مدرسه در مقابل 560 دانشآموز ایستاده و به آنها گفته بودم که یک ماه گذشت و من اکنون نام و نام خانوادگی و نام پدر و شغل پدر همه شما را میشناسم، بنابراین کاری نکنید که مثلاً من شما را نمیشناسم و کلاهمان توی هم برود. او میگفت، یکی از بچهها که خواست شما را امتحان کند و اسم و فامیل خود را طلب کرد، شما چنان با جزئیات از او سخن گفتید که تعجب همگان را در بر داشت. البته حافظه خوب یک نعمت خدادادی است، ولی میتوان چنان استفادهای از آن کرد که بعد از 42 سال ویژند شما شود.
و اما مثال آخر. بسیاری خبر دارند که سابقه دوستی و همکاری من و دکتر حیدر تورانی بیش از سی سال است. وقتی برخی از دوستان مشترک که سالهاست دکتر تورانی را ندیدهاند، مرا میبینند، میپرسند: دکتر هنوز اذان میگوید؟
این اذانگفتن به وقت نماز، عملی بود که تورانی در جلسههای رؤسای مناطق آموزشوپرورش تهران و دیگر جلسهها انجام میداد و وقت فرارسیدن ظهر و عصر، با تذکر به مدیر جلسه، بانگ زیبای اذان سرمیداد؛ بهطوری که، این عمل بیشتر از دهها پژوهش و تألیف علمی وی، بهمثابه یک ویژند در یادها مانده است.
شما که مدیر مدرسه هستید، چه نمانامی دارید؟ سخنوری خوب، تسلط به شعرهای شاعران ایرانی و ضربالمثلها، ایجاد ارتباط صمیمی با همکاران و دانشآموزان و اولیا، آشنایی با تیمهای ورزشی و نتیجه آنها برای ایجاد ارتباط با دانشآموزان، بهویژه پسرها، قدرت لطیفهگویی بجا، آشنایی با ادبیات روز ایران و جهان و....
مطمئن باشید سالها بعد، همکاران، دانشآموزان و اولیای مدرسههایی که در آنها مدیریت داشتید، شما را با این ویژندها به یاد خواهند آورد، نه شیوه مدیریتتان.
نمونههایی از ویژندهای خود را برای درج در رشد مدیریت مدرسه برایمان ارسال کنید.
۱۳
کلیدواژه (keyword):
رشد مدیریت مدرسه، یادداشت به جای سردبیر، ویژند، دکتر مرتضی مجدفر