دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

مقالات

آیات جاری

  فایلهای مرتبط
آیات جاری

جهان عبرتگاه چشم‌داران و ژرف‌نگران است. هر روز و همه‌گاه، عبرت‌ها پشت پلک‌ها درمی‌زنند تا کدام چشم‌ به تماشا گشوده شود! هزارهزار آیینه برای تماشا، برای درنگ در خویش فرارویمان نهاده‌اند و کجایند چشم‌هایی که از سفر تماشا با تحفه‌هایی از عبرت بازگردند. سخن درست همان است که علی(ع) فرمود: ما اکثر العبر و اقل الاعتبار.

صائب تبریزی را باور این است که حلقه‌ دام چشم برای شکار عبرت است:‌

حلقه دام چشم از بهر شکار عبرت است

وای بر آن کس کزین عبرت‌سرا غافل گذشت

تا در این گلزار صائب، راست کردم قد خویش

چون صنوبر عمر من در زیر بار دل گذشت

زمستان و بهار، تابستان و خزان، گذر روزان و شبان، طلوع و غروب‌ها، مرگ‌ها و زادن‌ها، افتادن‌ها و برخاستن‌ها، تلخ و شیرین‌ها، کام‌ها و ناکامی‌ها همه و همه تلنگر‌هایی برای چشم گشودن، راه‌یافتن، خود را تصحیح کردن و کژ‌ی‌ها و کاستی‌ها را از خود زدودن است.

همین امروز در آیینه صبح، من و تو را چه نمودند که ندیدیم و گذشتیم. وقتی ناداشته‌های دیگران را می‌بینیم و داشته‌های خویش را، در ما کدام عبرت می‌جوشد و جان ما کدام لباس درنگ و تأمل می‌پوشد:

دیدار تیره‌روزی نابینا

عبرت بس است مردم بینا را

ای دوست تا که دسترسی داری

حاجت برآر اهل تمنا را

پروین، تیره‌روزی‌ها را آیینه می‌بیند و چه شگفت و زیبا! یعنی تنها آیینه‌های صاف و صیقل‌داده، ما را به ما نشان نمی‌دهند، آیینه‌های تار نیز فرصت تماشایند. شکست و ناکامی‌ها، دیدار بدفرجامان و به تعبیر سعدی «بی‌ادبان» برای هر آنکه حکمت‌ورزی و خردپیشگی لقمان دارد، چراغ راه و مرکب رستگاری و نیک‌فرجامی است. و باز به قول صائب تبریزی:

مبین به چشم حقارت شکسته‌بالان را

که در گرفتن عبرت هزار شهبازند

درست است که وحی و بارش آیات الهی با رحلت آخرین پیامبر خدا (ص) پایان یافت، اما هر روز آیه‌های فراوان بر ما نازل می‌شود که تنها تماشاگران بصیر و بینا درمی‌یابند.

خداوند شب و روز را، آمدن و رفتن فصل‌ها را، شکفتن‌ها و پژمردن‌ها را «آیه» می‌خواند و این آیات، آیات جاری زیستن مایند.

همین فصل زمستان پر از آیه است؛ ابر آیت سخاوت است، باران آیت «همگان‌نوازی» است که تنها باغ را سیراب نمی‌کند که «شوره‌زار» را هم بهره‌مند می‌سازد؛ برف‌ها، این «سپید جامگان» نشسته بر کاکل کوه‌ها و گستره دشت‌ها، زمزمه نرمی در گوش جوانه‌هایند و دانه‌های نهفته در خاک که برخیزید، بهار منتظر است!

بادهای وزان، پیک باروری‌اند و تازیانه‌های ایقاظ و بیداری، نهیب مهیب به هر که و هر چیز که شتاب عمر و گذران بی‌امان زمان را دریابید.

زمستان پر از عبرت‌های شگرف و شگفت است. حق با مردم هوشمند سرزمینمان بود و هست که شکفتن انقلاب اسلامی را «بهار در زمستان» خواندند و فهماندند که می‌توان در زمستان بهار آفرید. بهمن ماه، عبرتگاهی برای همه جهان و همه زمان‌ها بوده و هست که هر گاه «اراده» و عزم و همت و ایمان، همدست و همراه باشند، پیروزی قطعی و تردیدناپذیر است.

در بدایت زمستان 1398، شهادت سرباز غیور و رشید، شهید ارباً اربای قساوت استکبار، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، عبرتی بلیغ برای همگان بود که ستیز با «تن‌خوبان»، تکثیر آنان در جان و جهان دیگر است. این شهادت نشان داد که «حذف تن» پاکان و پاکبازان، آغاز استمرار و استقرار آنان در قلب‌ها و ژرفای وجود جامعه است و همین است که مردم ایران هوشمندانه و زیرکانه شهید حاج قاسم را «سردار دل‌ها» نامیدند.

آنچه گفتیم یکی از هزاران است، نفس‌نفس و لحظه‌لحظه جهان تراوای «عبرت» است و تماشاگه راز ... سخن پایانی همان است که هاتف گفته و سروده است.

چشم دل باز کن که جان بینی

آنچه نادیدنی است آن بینی...

۱
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش زبان و ادب فارسی، سرمقاله، آیات جاری، محمدرضا سنگری
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.