شاید در نگاه اول این پرسش چندان دشوار به نظر نیاید! الان امکانات کم در حد تکهای چوب 50 سانتیمتری و حدود 7 تا 8 مترمربع پارچه، نمیتواند کار خاصی انجام دهد، چه برسد به اینکه مشتری را راضی نگه دارد، محصول خوب ارائه کند و در فروش هم موفق شود!
اگر به برخی صحنههای نمایشی سری بزنید، متوجه میشوید هنر ایرانی با همین دو قلم ابزار ساده چه دلبریهایی از مشتریانش میکند! چقدر همه را به وجد میآورد، و چه محصول جذابی ارائه میدهد. وقتی مرشد بالای صحنه میرود، پرده نقالی را باز میکنند و او با صدای گرم و گیرایش مجلس را گرم میکند.
هنر نقالی در واقع میراث هنر اصیل ایرانی است. صحنه نمایش پردهخوانی یا همان نقالی پر از ظرافتهایی است که کمبودن ابزار و امکانات در آن اصلاً به چشم نمیآید. اما چطور ممکن است؟ آیا میتوانیم از این هنر برای بهترکردن اوضاع کسبوکار خودمان بهره ببریم؟
پرده نقالی تکهپارچهای بیشتر از جنس متقال است با عرض یکو نیم تا دو متر و طول حدود چهار متر. روی آن نقشهایی از روایت قصه بهصورت تودرتو و با استفاده از همه قسمتهای پارچه دیده میشود. مثل نگارگری ایرانی، باز هم از همهجای پارچه استفاده شده و در آن هیچ قسمت خالی وجود ندارد. از همه ظرفیتهای پارچه، بدون اینکه قسمتی از آن هدر برود، استفادهشده است. وقتی نقال شروع به روایت قصه میکند، هر بار به قسمتی از این پارچه اشاره میکند که نقاشیهای مربوط به آن قسمت داستان در آن کشیده شدهاند. حتی اگر به جنس پارچه هم دقت کنید، میبینید در انتخاب متقال کاملاً فکر شده است. ازهر پرده نقالی بارها و بارها استفاده قرار میشود و با چوبدست نقال روی آن کشیده میشود. حتی ممکن است بارها آب و گرما بخورد، و باز و بسته شود. پس باید جنس محکمی داشته باشد. اینکه نقال یا مرشدی بگوید میخواهم پرده نقالیام را از جنس ابریشم بزنم، نهتنها فایدهای ندارد، بلکه بعد از چند بار استفاده از بین خواهد رفت.
چوب نقالی یا مطرق یک چوبدستی است که عصای دست نقال است. بهظاهر ساده اما همزمان چندین نقش را بازی میکند. گاهی به شمشیر و نیزه تبدیل میشود و گاه به گرز یا اشارهگر روی پرده. مرشد از همین چوب ساده بیشترین استفاده را میبرد و شما را چنان مجذوب میکند که فراموش کنید این شمشیر آخته یا گرز سنگین در دست مرشد فقط یک چوب ساده است؛ بهترین استفاده از سادهترین وسایل و امکانات موجود.
و اما مهمترین بخش این هنر خود نقال است. نقالهایی که سالها در این هنر موی سپید کردهاند را مرشد میگویند. مرشد کسی است که از امکاناتش بیشترین بهره را میبرد. از همان چوب و پارچه. در واقع این مرشد یک مدیر تمامعیار است. با صدای گیرا و گرمش و با لحن پهلوانانه و حماسیاش، مخاطب را مجذوب این کار میکند. چنان شعرهای زیادی را که حفظ است میخواند و به قصه سنجاق میکند که شما خودتان را کنار همان تصویرهای تودرتوی پرده حس کنید. او میداند چطور مشتریانش را راضی نگه دارد. وقتی قصه میگوید، حواسش جمع است تا ارتباط شنوندگانش با قصه قطع نشود. با چشم با آنها سخن میگوید. با حرکت دستش و با تصویرسازیهای خیالیاش از میدان جنگ، داستان را در ذهن و جان مخاطب مینشاند. در واقع هنر اوست که شما چوب را شمشیر و نیزه تصور میکنید و نقشهای روی پرده را زنده. او باید از همه امکاناتش برای این کیمیاگری بهره ببرد. باید به همه جزئیات توجه کند. صدا و لحن، حرکتهای دست، حرکتکردن در صحنه نمایش و تصویرسازی میدان، کلمات درست و اشعار دقیق و حتی لباس مناسب.
وقتي به صحنه نمایش پردهخوانی میروید، میبینید که چقدر همه از این محصول فرهنگی راضی هستند. چقدر مرشد یا مدیر موفق عمل کرده است. به این دلیل که به همه جزییات توجه کرده و از همه امکاناتش بیشترین استفاده را برده و هیچچیز را هدر نداده است. بهرهوری مرشد در هنر پردهخوانی خیلی بالاست. از کمترین ورودیها (چوب و پارچه) بیشترین خروجیها (رضایت مشتری، کیفیت بالای نمایش و محصول فرهنگی، جذبکردن افراد به کار و...) را میگیرد. این کار برای هر کسبوکاری شدنی است. یعنی اجازه هدررفتن هیچ ظرفیتی را ندهید. به جزئیات توجه کنید و برای آن فکر و برنامه داشته باشید. دقیق باشید، با فکر هزینه کنید و نگذارید چیزی اسراف شود. بهترین خودتان را ارائه دهید.
هنر نقالی از قدیمیترین هنرهای نمایشی ایرانی است که مثل آن را در هیچ کجای دنیا پیدا نمیکنید.
این همه زیبایی و کیفیت و ظرافت فقط نزد ایرانیان است و بس.