پنج شنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴

مقالات

از بازار یابی ترسی تا بازاریابی عصبی

  فایلهای مرتبط
از بازار یابی ترسی تا بازاریابی عصبی
محمد گنجی دانش‌آموخته رشته فیزیک و ام‌بی‌اِی است. وی از سال ۶۹ تدریس فیزیک را به‌عنوان دبیر آغاز کرد. گنجی مؤلف‌ کتاب‌های کمک‌آموزشی متعدد فیزیک و مدرس فیزیک در شهر تهران و بسیاری از شهرهای کشور هست. وی در سال ۸۲ نیز به‌عنوان مؤلف برتر کتاب‌های کمک‌آموزشی انتخاب شد. گنجی از سال ۹۰ تاکنون به تدریس و مشاوره در حوزه بازاریابی آموزش مشغول است. ازاین‌رو با اختصاص پرونده ویژه مجله به موضوع بازاریابی آموزش با وی گفت‌وگو کردیم که خلاصه آن در ادامه می‌آید:

بازاریابی آموزش چیست و با چه اهدافی انجام می‌شود؟ا

فکار را عرضه کنیم. وقتی دانش‌آموزان از معلم حرف‌شنوی دارند، یعنی معلم توانسته است بازاریابی کند. معلم توانسته است مخاطب را جذب کند تا به حرفش گوش دهند. همه معلم‌ها به مهارت بازاریابی نیاز دارند. بازاریابی فقط این نیست که تو پول بگیری. وقتی برای ایده و محصولت مشتری پیدا کنی که به آن گوش کند و توجه کند، یعنی بازاریابی کرده‌ای. معلم باید بتواند خود را به مخاطب معرفی کند که من اطلاعاتم خوب است، کتابم خوب است و می‌توانم کمکت کنم. وقتی مخاطبی بتواند او را پیدا کند و معلمی بتواند نیاز او را برطرف کند، این می‌شود بازاریابی. معلمی که بازاریابی بلد است نمی‌گذارد دانش‌آموز از کلاسش بیرون برود.

 

بازاریابی آموزش شامل چه فعالیت‌هایی می‌شود؟م

علم اگر می‌خواهد مخاطب داشته باشد باید بازاریابی کند. بازاریابی آموزش شامل همه فعالیت‌هایی می‌شود که باعث جذب مخاطب می‌شود. مخاطب هر کس فرق می‌کند. بخشی از بازاریابی آموزش جذب دانش‌آموز به کلاس است.

بخشی نیز نگه‌داشتن دانش‌آموزی است که قبلاً جذب شده است. یک وقتی معلم در ثبت‌نام نقشی ندارد. اینجا وظیفه معلم این است که دانش‌آموزان را در کلاس خوش‌حال و راضی نگه دارد. اینجا بازاریابی بر اساس محتواست.

معلمان باید بازاریابی را یاد بگیرند و برای خودشان نمانام (برند) شخصی درست کنند. اینکه شخص معلم را به چه می‌شناسند مهم است. معلم‌ها در وبگاه‌ها، فضاهای مجازی و پیام‌رسان‌ها مجرای ارتباطی برای خود ایجاد کنند و پیام و محصولی به‌درد‌بخور داشته باشند؛ به‌درد‌بخور از دید دانش‌آموز، نه از دید من معلم. من باید محتوایی با کیفیت ارائه دهم و علاوه بر کیفیت باید دانش‌آموز آن را بخواهد. کلاسی که ضعیف است، همه مطالب کتاب به دردش نمی‌خورند. دانش‌آموز وقتی احساس شکست کند کلاس را ادامه نمی‌دهد. محصولی ندهیم که قدرت خرید نداشته باشد.

بچه‌های نسل زد با بقیه فرق دارند و بچه‌های خاصی هستند. ما قبلاً در جذب دانش‌آموز به او می‌گفتیم مشکلت چیست، چرا درس نخواندی و کجا مشکل داری، اما الان اگر این سؤال را از دانش‌آموز بپرسیم، جواب بدی می‌گیریم. می‌گوید به تو چه. تو کاری را که من می‌خواهم برایم انجام بده. ذهنیت مخاطبمان عوض شده و ما هم باید در این فضا تغییر کنیم. قبلاً از روش بازاریابی‌ترسی استفاده می‌شد. دانش‌آموز را از عواقب درس‌نخواندن می‌ترساندند. اما بچه‌های الان ترس ازدست‌دادن ندارند. بیشتر آن‌ها خیلی راحت می‌گویند: خب قبول نشوم! این روش روی آن‌ها اثر نمی‌گذارد. همچنین، قبلاً بخشی از بازاریابی الگوسازی بود. مثلاً دانش‌آموزان موفق از تجربه‌های خود می‌گفتند. اما الان الگوسازی جواب نمی‌دهد. بچه‌ها می‌گویند به این دانش‌آموز پول داده‌ای که این‌طور بگوید یا مجبورش کرده‌ای. لازم است بازاریابی را با مدل روز آن یاد بگیریم و به‌روز حرکت کنیم. اگر این کار را نکنیم، مجبوریم یک مشاور تبلیغاتی داشته باشیم که هزینه زیادی دارد.

 

در مورد بازاریابی محتوا بیشتر برایمان بگویید.

اگر محتوایی را که مخاطب می‌خواهد (نه محتوایی را که خودم دلم می‌خواهد) به او بدهیم، محتوا می‌شود پادشاه. اینکه صلاح دانش‌آموز را ما تعیین کنیم، باعث می‌شود از بازارمان دور شویم. بازاریابی محتوا چند روش دارد که یکی از آن‌ها به‌اشتراک‌گذاشته‌شدن محتوای شما در فضای برخط است. وقتی مخاطب جست‌وجو می‌کند و وبگاه شما اول دیده می‌شود، یعنی بازاریابی کرده‌اید. ما کارهایی را که در فضای واقعی می‌خواهیم انجام دهیم اما نمی‌توانیم، در فضای برخط انجام می‌دهیم. در این فضا وقتی می‌توانیم جذب کنیم، که محتوایی بدهیم که خاص هر مخاطب باشد. بهترین، ارزان‌ترین و ماندگارترین نوع بازاریابی، بازاریابی براساس محتواست.

الان معلم‌ها از بازاریابی عصبی1 خیلی می‌توانند استفاده کنند. بازاریابی عصبی یعنی شوری در ذهن مخاطب ایجاد کنیم که به انجام کاری ترغیب شود. یعنی عملی انجام ‌دهیم تا عکس‌العملی را که دلمان می‌خواهد از مخاطبمان بگیریم. بر اساس بازاریابی عصبی، ما اول باید روی روان دانش‌آموز اثر بگذاریم تا بتوانیم او را جذب درس یا کلاس کنیم. وقتی حال خوب در خودم و مخاطبم ایجاد می‌شود که کار خوب انجام دهم، کار را برای مخاطبم راحت‌تر کنم، خودم لذت ببرم، به خودم سود برسد و به دیگران هم سود و لذت برسد. رسالت معلم فقط این نیست که درس بدهد. معلم باید مدل فکرکردن را به بچه‌ها یاد بدهد. اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم، در بازاریابی‌مان هم می‌توانیم موفق‌تر باشیم. اگر بازاریابی درست انجام شود، من معلم که بلد نیستم درس بدهم، جایی در مدرسه ندارم و یکی جای من را می‌گیرد.

 

چگونه می‌توان از فناوری برای پیشبرد بازاریابی آموزش استفاده کرد؟

در بازاریابی، کتاب که می‌نویسی، شش ماه دیگر باید تجدید شود. چون فناوری پیشرفت می‌کند و ابزارهایی می‌آیند که کار ما را راحت‌تر می‌کنند. من در گذشته برای بازاریابی مؤسسه‌ام، خودم روی تیر چراغ برق اعلامیه می‌چسباندم. بعدها در روزنامه‌ها آگهی می‌دادم. بعدها به سمت تبلیغات ویدئویی و آگهی‌نما (بیلبورد) آمدیم. بعد از آن هم به سمت شبکه‌های اجتماعی آمدیم. وبگاه همیشه قدرت داشته و الان قدرتش خیلی زیادتر شده است. وبگاه کار را راحت‌تر و ارزان‌تر می‌کند. الان اعلامیه‌ای که به دانش‌آموز می‌دهید برای او جذابیت ندارد. بلکه پیامی که در فضای مجازی می‌بیند او را جذب می‌‌کند. اکنون دانش‌آموزان محتوای آموزشی را بیشتر در شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌کنند. در شبکه‌های اجتماعی محتوای سرگرمی جذبشان می‌کند. در بازاریابی باید با علم روز و تغییرات حرکت کنیم. اینکه سه سال قبل یکی در شبکه‌های اجتماعی با پویش تبلیغاتی جواب گرفت، به این معنا نیست که شما هم الان با تکرار آن جواب می‌گیرید.

کرونا آموزش و فناوری را با سرعت به سمت جلو هل داد. اما اشکال (باگ)‌هایی این وسط ماندند. تقاضا زیاد بود، یک مجموعه جذب شدند. منِ معلم حس می‌کنم چون بازاریابی بلد بودم، آن‌ها جذب شدند، درصورتی‌که تقاضا زیاد بود. جنس کالابرگی بوده که همه ریخته بودند بخرند، ما نفروختیم.

 

چگونه می‌توان از بازاریابی آموزش برای ترویج عدالت آموزشی بهره برد؟

عدالت آموزشی را تا جایی که عوام‌فریبی نباشد دوست دارم. عدالت آموزشی را طوری تعریف کردیم که حس می‌شود همه باید امکانات آموزشی مساوی داشته باشند. نه. عدالت مساوی‌بودن نیست. هر کسی در خورد لیاقتش باید دریافت کند. الان عدالت آموزشی همه‌جا هست. من وقتی در شهر خاش درس می‌دادم، آن‌ها کتاب‌های آموزشی و دسترسی به اینترنت هم داشتند، اما ممکن است مشکل مالی داشته باشند. عدالت اقتصادی مهم‌تر است تا عدالت آموزشی. الان فضای دیجیتال و برخط عدالت آموزشی ایجاد می‌کند. همه‌چیز در دسترس همگان هست، به شرطی که بخواهند. اگر کسی پول ندارد، می‌تواند در فضاهای مجازی محتواهای آموزشی را ببیند. در گذشته من معلم پروازی بودم و برای تدریس به شهرهایی که معلم نداشتند می‌رفتم. الان این‌طور نیست. دانش‌آموز با جست‌وجو در اینترنت می‌تواند از محتواهای آموزشی مناسب بهره ببرد. عدالت آموزشی بیشتر در نحوه قبول‌شدن، سهمیه‌ها و غیره خود را نشان می‌دهد که موضوع بحث ما نیست.

 

در آخر بفرمایید اخلاق در بازاریابی آموزش چه نقشی دارد؟

قسمتی از اخلاق بازاریابی این است که من برای خودم هویت درست کنم. اخلاق می‌تواند نمانام شخصی مرا بسازد. هویت شخصی مرا بسازد. من با توجه به اعتقاداتم تصمیم‌ می‌گیرم کاری را انجام بدهم یا نه. اینکه من معلم را به چه می‌شناسند مهم است. یک قسمتی از اخلاق بازاریابی هم این است که در جامعه‌ساز ناکوک (فالش) نزنم. نخواهم جدا از جامعه حرکت کنم. جامعه‌ای که من دارم در آن زندگی می‌کنم، خوب یا بد، همین است. قوانین و اصولی دارد که باید رعایت کنم.

 

 

پی‌نوشت

1. Neuromarketing

 


۶۰
کلیدواژه (keyword): رشد فناوری آموزشی،گفت وگو،پرونده ویژه، بازاریابی آموزش،بازاریابی عصبی،بازاریابی محتوا،بازاریابی دیجیتال،بازاریابی،مارکتینگ،محمد گنجی، از بازار یابی ترسی تا بازاریابی عصبی، ام لیلا صمدی
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.