دهه شصت منطقه یک تعدادی ضدانقلاب، چند سال مردودی، مدیریت منطقه عهد بسته بود همه اینها را بفرستند مدرسه حاجآقا جورابچی.
مجبور بودند. کسی را غیر از من نداشتند. میدانید! کسی نمیتوانست همزمان قاطعیت شدید و همدلی و مرام به خرج دهد.
خانه خوابیده بودم. ساعت نه شب بود. بچههای سپاه آمده بودند دنبالم. من هم خوابیده بودم. گفتند بیا سرپل تجریش، اراذل و سلطنتطلبها زنجیرکشیدهاند و تابلوهای مغازه را پایین آوردهاند، ما نتوانستیم از پسشان بر بیاییم. در عرض سه دقیقه آماده شدم و رفتیم سر پل. با زنجیرهای فلزی بلند وسط میدان بودند. با خودم گفتم چکار کنیم؟ پشت بلندگو گفتم این کیه؟ بومیهای آنجا صدای مرا میشناختند. مثل اینکه وبا آمده باشد، همه پراکنده شدند. به خدا به آن صورت دستبزن هم نداشتم. ده دقیقه بعد به سپاه گفتم من بروم؟ گفتند شما را میرسانیم. یعنی به دلیل چندین سال مواجهه با شرورترین جوانهای شمیران، خیلیها از من حساب میبردند.
بحث این شماره مجله مدرسه فردا آسیبهای اجتماعی است؛ مثل: دزدی، مواد مخدر، مسائل جنس مخالف، سیگار، طلاق. شما بر اساس تجربه زیستهای که داشتید، در مواجهه با این مسائل، چگونه دانشآموزان را اداره میکردید؟
نکتهای را ابتدا از مدیریت باید بگویم. اگر شیفته کارتان نباشید، من تا فردا هم اینجا صحبت کنم، فایدهای ندارد. قبل از اینکه به دانشآموز رسیدگی شود، باید به مدیر و معلمها رسیدگی کرد و اصلاحشان کرد. چرا همه توجهها سمت دانشآموز است؟ اول مدیر، معاون و دبیران را اصلاح کنیم، لِم مدیریت و لِم آموزش را به آنها آموزش بدهیم و طرف واقعاً دبیر شود، وقتی دبیر شد، مشکلات کلاس را خودش حل میکند.
مدیر مدرسه در زمینه آسیبهای اجتماعی چه دانشهایی باید داشته باشد؟
صمیمیت اصل است. اولاً بچهها را با اسم کوچک صدا بزنید. حتی دانشآموزان بد را. لطفاً به آنها نگویید بد هستند. من در رشته انسانی دانشآموز داشتم هیولا. به همان هیولاها هم عشق میورزیدم. بهطور مثال، دیدم رنگ بچه روزبهروز زردتر میشود. نامهای نوشتم از خانم لطفی دربیمارستان شهدای تجریش، خواستم از این بچه آزمایش بگیرند تا بفهمیم مشکل او چیست؟ جواب آزمایش نشان داد این بچه از ناحیه مجاری ادراری عفونت دارد.
مادر بچه را خواستم، گفتم روزی چندمرتبه این بچه را بوس میکنی؟ گفت هیچوقت. گفتم، من هر روز چهره بچههای شما را که ششصد نفر هستند بررسی میکنم که مشکلی برایشان پیش نیاید. بچه شما در اثر بیتوجهی شما مشکلش تا مرز عفونت کلیه پیش رفته است. طرف به دلیل عاطفی، گرفتاری شدید جنسی پیدا کرده بود.
این موارد هم جزو آسیبهای اجتماعی محسوب میشوند. معلم باید حوصله کند. شما باید تا هر وقت که لازم است در مدرسه بنشینید. اگر نمیتوانید، این مسئولیت را قبول نکنید. به بچههایی که مشکل دارند بگویید بعد از وقت اداری از این ساعت تا این ساعت من در دفتر هستم. حالا شاید همان روز دانشآموز را تنبیه کرده باشم، ولی پس از آن مینشینم، با او حرف میزنم، علاقهام به او را ثابت میکنم و برای رفع مشکل فکر میکنم.
در قضیه بیماریهای خاص از کجا اطلاعات کسب میکردید؟
تجربه است. وقتی علاقهمند به مدیریت باشید، با مطالعه متوجه میشوید. اگر مطالعه هم نکردید، از رنگ رخسار بچه متوجه میشوید که چهره دانشآموز از دیروز تا امروز خیلی فرق کرده است. از حالتها و سکنات جوان میتوان فهمید حالش خوب نیست. ضمن اینکه اگر بداند دوستش دارید، برخی مواقع خودش سراغ شما میآید.
من دانشآموزی داشتم که هر روز کاری میکرد تا تنبیهش کنم. وقتی تنبیهش میکردم، میگفتم شاهین جان برو سر کلاست باباجان. پس از مدتی خسته شدم. گفتم چرا مجبورم میکنی تنبیهت کنم؟ گفت شما وقتی مرا تنبیه میکنید، خیلی قشنگ میگویید بابا جان! گفتم خب پسر خوب، هر روز صبح بیا من به شما باباجان بگویم، بعد برو سر کلاس.
آن موقع تازه فهمیدم شاید مسئله به موضوع دیگری مربوط باشد.
چه چیزی؟
کمبود عاطفه. مادر جدا، پدر جدا. غذای بچه را کارگر پشت در اتاق بچه میگذارد. پول بابا هم از پارو بالا رفته است. پدر و مادر پولدار، بچه را رها کرده بودند به امان خدا. بهطرز مرضگونهای به محبت نیاز داشت.
بابای بچه را خواستم. گفتم احمقتر از شما هست؟ گفت چرا توهین میکنید؟ گفتم بچه شما هر روز تنبیه میشود که بشنود باباجان! هر روز دست این بچه را بگیر، ببر نمایش یا اصلاً با او وقت بگذران. البته این مورد به روانشناس نیاز داشت، اما والدین نادان و سرشلوغ و پولدارش او را رها کرده بودند و بچه خیلی آسیب دیده بود.
در مورد طلاق و بچههای طلاق هم صحبت میکنید؟
بیشتر آسیبهای مدرسه برای بچههای طلاق و بچههای پرورشگاه است. به نظر بنده، طلاق اصلیترین عامل انحراف جوانان است. این جوان برای پرکردن خلأ عاطفی و مالی و خانوادگی، هر غلطی میکند.
چرا؟
برای اینکه اینها هیچچیز بلد نیستند. خانواده ندیدهاند که بدانند داشتن عاطفه بابا یا عاطفه مامان یعنی چه؟ بچههایی را که پدر و مادر دارند میبینند، اذیت میکنند. وقتی کسی بابا ندارد، نباید در مورد حضور پدر در مدرسه حرف بزنید. نداشتن پدر و مادر کار را خیلی سخت میکند. من مشکلات زیادی را در بچههایی دیدم که پدر و مادر نداشتند و از حیث اجتماعی و عاطفی بیتاب و بیقرار شده بودند.
شما از کجا متوجه میشوید بچهای بچه طلاق است؟
اگر عاشق کارتان باشید، متوجه میشوید. میبینید کمی گوشهگیر است، از بچههایی که خانواده دارند خیلی عقبتر میایستد و فاصله میگیرد، خیلی در خودش است. این نشانهها را نمیتوانیم عمومیت ببخشیم. با این بچهها باید عاطفی رفتار کرد. بهطور مثال، دستی بر سر و رویشان بکشید و بگویید بابا از مشکل شما باخبر هستم. وقتی بگویید مشکلت را میدانم، عین بمب میترکد. البته این گفتوگوها باید در خلوت باشد. در قدم اول باید شنونده فعال و صبوری باشید.
ما چه کار کنیم؟
خانواده را در جریان بگذارید. بچه را سکه یک پولش نکنید. مشورت کنید. نگذارید خلوتهای جوانانه داشته باشد. خیلی هم صحبت نکنید.
یک خاطره مجبورم بگویم. خانمی حامله در باغ فردوس شمیران نشسته بود. من آن زمان مدیر دبیرستان آلاحمد بودم. 600 دانشآموز داشتم. گفت، حاجآقا پول مرا یکی از بچههای شما دزدید! آن زمان تازه دویستتومانی چاپ شده بود. گفتم بابا از کجا میدانید؟ گفت مطمئن هستم. گفتم اینجا 600 دانشآموز دارد. پشت پنجره بایست، وقتی بچهها کلاس میروند شما بازدید کن. هنگام بازدید، به یکی از بچهها اشاره کرد. گفتم کیف پول شما را میتوانم ببینم؟ گفت بله اشکالی ندارد. وقتی بو کردم، دیدم بوی ادوکلن خاصی را میدهد. گفتم شما برو، من فردا پول شما را تحویل میدهم.
به دانشآموز گفتم کیف پولت را ببینم. گفت پول خودم است. گفتم بابا جان اشکالی ندارد. فقط ببینم. پول را بو کردم. یک دویستتومانی هم از آن خانم گرفته بودم. گفتم فلانی این پول را بو کن. پولی که در جیب تو بوده را هم بو کن. یکی نیست؟ گفت حاجآقا خرج کردم. فردا بقیهاش را میآورم. گفتم نه. اجازه بده زنگ بزنم کلانتری، بیایند تو را بهعنوان دزد ببرند. گفت حاجآقا پنجاه تومان آن را همینالان میدهم. گفتم اگر برگردانی، دیگر دزد نیستی، ولی اگر دوباره تکرار شود، به کلانتری زنگ میزنم. به پدر و مادرش هم نگفتم. بچه بود. اگر یکدفعه اتفاق بیفتد، اشکال ندارد.
اگر میگفت حاجی دارید به من تهمت میزنید و مقاومت میکرد، چه کار میکردید؟
میزدمش.
معلمان و مدرسهها الان اعتقاد دارند نباید بچهها را بزنیم. در این باره چه توضیحی دارید؟
اینها خائن به مملکت هستند. تنبیه بدنی گناه کبیره نیست. گاهی جواب میدهد. بهخصوص اگر از سر دلسوزی باشد. بچههای امروز بالاخره باید از کسی حساب ببرند. ما از سر دلسوزی فرصت میدهیم جوان خود را نابود کند!
یعنی شما به تنبیه بدنی در شرایط نیاز باور دارید؟
حضرت علی(علیهالسلام) میفرمایند: تنبیه کنار تشویق.
تنبیه بدنی؟
تنبیه دیگر. حالا هر چه که شما دوست دارید، تسری بدهید. جایی که باید تشویق کرد، باید تشویق شود و به خاطر کار بدش هم از تشویق کار خوبش نباید محروم شود.
شما گفتید الان مسئله جدی آسیب اجتماعی بچهها ارتباط با جنس مخالف است؟
یکی از مشکلات است.
گفتید مهمترین آنهاست. این مسئله را چگونه کشف میکردید؟ و اصلاً ماجرای شرعی مسئله ارتباط با جنس مخالف به کنار، از لحاظ آموزشی و رفتاری در روحیه بچهها این جریان اثر میگذارد؟
صد در صد. پسرهایی که گرفتار روابط جنسی میشوند، معمولاً خیلی زود مشخصات بارز شخصیتی و علمی خود را از دست میدهند. البته استثنا هم دارد. اما از ظاهر پسرها خیلی چیزها پیدا میشود. دسترسی به فضای مجازی هم مهم است. اما دهه قبل این موضوع جدی نبود.
* ادامه گفتوگو در اینجا.