قاطعیت، معرفت و لوطیمنشی، مدیر و پدر بودن، شاید تنها بخشی از صفاتی هستند که از مدیر وقت دبیرستان شهید آیتالله مدنی در ذهن دارم؛ جورابچی که در شمیران به حاجی جورابچی یا حاجی معروف است، مدیر دبیرستانی است که انصافاً حق والایی نهتنها در رشد علمی امثال بنده تا دوره دکترا داشته، بلکه بیشتر از آن، نمونه در دسترسی از سبک مدیریتی انسانساز و تربیتمحور است.
خوب به خاطر دارم، تا چندین سال پس از تحصیل در دانشگاه، براساس عادتی که حاجآقا جورابچی در امثال بنده پرورش داده بودند، بدون هیچ خجالتی و با افتخار، زبالههای افتاده در محوطه دانشگاه را از روی زمین جمع میکردم. این امر موجب تعجب کارکنان خدماتی در دانشگاه هم شده بود.
صبحها هنگامی که در مسیر مدرسه در حال حرکت بودیم، گاه و بیگاه شاهد نظارت مستقیم حاجی، چه در ماشین پیکان جوانان طوسیرنگش در خیابان و چه در ایوانک (بالکن) مغازههای مجاور مدرسه، بودیم که با آن نگاه مقتدرانه همیشگیاش، بدون یک جمله و کلمه، تا مغز استخوان به ما میفهماند تحت هر شرایطی حواسش به ماست و ما باید به اصول دانشآموزی، آن هم به سبک مدرسه شهید مدنی، پایبند باشیم.
بنده در سال سوم متوسطه مبصر کلاسمان بودم. به همین علت بیشتر از بقیه دانشآموزان به دفتر مدرسه رفت و آمد داشتم. حاجی به ما اعتماد میکرد و گاه کلید گاوصندوق مدرسه را به ما میسپارد تا مهر مدرسه یا سایر اقلام موردنیازش را برایش بیاورم. یک بار که در دفتر مدرسه بودم، ناخواسته شاهد مکالمه والدین یکی از دانشآموزان با حاجی بودم که داشتند از فقر مالی و نداشتن بضاعت پرداخت شهریه مدرسه برای حاجی توضیح میدادند. حاجی تا فهمید ایشان از طبقه آبرومند و تنگدست هستند، صحبتهایشان را قطع کردند و گفتند مگر من اصلاً از شما شهریه خواستم؟ این دیگر عرضه من است که از منابع گوناگون هزینههای جاری مدرسه را تأمین کنم. شما فقط حواستان به فرزندتان باشد و نگران شهریه مدرسه نباشید.
در مدرسه شهید مدنی، به برکت درک چنین شخصیتی، آموختیم در هر شرایطی خودمان باشیم. در لایه نفاق و دورویی نرویم، به اصول جوانمردی و انسانیت پایبند باشیم و حتی اگر اعتقادات عمیق و ریشهدار مذهبی نداریم، در یک کلمه حر باشیم.
با اینکه در رشته مدیریت بیمطالعه نبودم، ولی تحلیل سبک مدیریتی حاجی جورابچی کمی سخت به نظر میرسد. شاید از منظر اصطلاحشناسی (ترمینولوژیک)، از نزدیکترین سبکهای مدیریتی به سبک حاجی، مدیریت انسانی باشد که خروجی بارز آن بر انسانپروری تمرکز دارد و جنبههای گوناگون انسانیت در آن از برجستگی ویژهای برخوردار است.
در آن دوره خیلی از دانشآموزان از بیم توبیخ حاجی به رعایت نظم و قانون تن میدادند، اما تا امروز نشده است به همکلاسیای برخورد کنم و وقتی که ذکر خیر حاجآقا جورابچی میشود، از وی بهعنوان انسانی حر و آزاده یاد نکند. با اینکه ما در مدرسهای دولتی در منطقه یک شهر تهران در حال تحصیل بودیم، ولی از نظر آموزشی هم کارکنان و معلمان مدرسه شهید مدنی جزو قویترینهای منطقه به شمار میرفتند. در واقع این حاجی بود که با ایجاد بستر مناسب و مورد رضایت معلمان توانسته بود محیطی فراهم آورد که معلمان برجسته با وجود تفاوتهای بارز در دریافتی، به نسبت مدرسههای غیرانتفاعی سطح منطقه، بدون هیچ تردیدی دبیرستان شهید مدنی را انتخاب کنند. دفتر مدیر با گل و گیاه آراسته شده بود که با یک عبارت بر ذهن و دل هر مراجعهکنندهای حک می شد: «چه لذتهای زودگذر که غصههای طولانی در پی خواهد داشت» که باید به امیر مؤمنان منسوب باشد.
بوی خوش آبگوشتی هم که برخی روزهای هفته آقا محمد (بابای مدرسه) بار میگذاشت به همراه سیرترشی، تا الان در یاد ما مانده است. خلاصه منظور من این است که معلمها مدرسه مدنی را خانه دوم خود میدانستند و با انگیزه دیگری در کلاس درس حاضر میشدند.
کسانی که در مقوله توسعه و پیشرفت نظریهپردازی میکنند، میدانند که رکن اساسی توسعه در جامعههای امروزی بر منابع انسانی فربه و پرمایه متمرکز شده است و دقیقاً اینجاست که حاجی جورابچی و امثال ایشان که در نظام آموزشو پرورش ما کم هم نیستند، جایگاهی برجسته و کلیدی دارد که در سپهر تعلیم و تربیت این مرز و بوم خوش میدرخشد.
از حال و روز حاجی بیخبر نیستم و گاهی با ایشان پیامهایی ردوبدل میکنم و برایش از خاطرات قدیمی که جنبه طنز بالایی داشتند، مینویسم. میدانم سرش حسابی به نوهداری گرم است و با عشق در حال پرورش آنهاست.
امیدوارم هر کجا هست خداوند سایهاش را بالای سر ما شاگردان و خانواده محترمش حفظ کند. بهشخصه بهترینها را برایش آرزومندم.
۱۰۱
کلیدواژه (keyword):
رشد مدرسه فردا، خاطره، نگاه مقتدرانه،بهمن جورابچی،کسری صادقی زاده