خانم پرستار/ عفّت زینلی
مامان به زیبایی
با شیوهای مخصوص
هر روز میجنگد
با میکروب و ویروس
در دست او گاهی
تبسنج یا داروست
با خستگی قهر است
با مهربانی، دوست
کارش فراوان است
وقتی سَرِکار است
حتّی زمانی که
روزِ پرستار است
شهر خوشگلم/ مریم هاشمپور
به به چه بارانی !
گُل ها چه شادابند
دود از هوا رفته
جوها پُر از آبند
هر چند در باران
کفشم پُر از گِل شد
گفتم خدا را شکر
شهرم چه خوشگل شد !
قطره قطره/ منیره هاشمی
رفت با سر توی قلّک
سکّهی عیدی بابا
مثل عیدیهای قبلی
این یکی هم رفت آنجا
اوّلش یک دانه سکّه
توی قلّک جان من بود
بعد از آن یک دانه دیگر
رفت توی قلّکم زود
باز بابا جملهای گفت
حفظم آن ضربالمثل را
قطره قطره جمع گردد
میشود یک روز دریا