این قبیل آگاهیها و دانستهها، برعکس محتوای کتابهای درسی که معمولاً بعد از امتحان به فراموشی سپرده میشوند، با ذهن و زبان، روح و رفتار، و زندگی دانشآموزان گره میخورند، انباشته و به حافظه سپرده میشوند و به سرمشقی هویتی برای کار و زندگی آینده دانشآموزان تبدیل میشوند.
اما همچنان که پیش از این یادآوری شد، متن مدرسه با چنین جایگاه و اهمیتی، کمتر در برنامهها و سیاستهای تحولی آموزشوپرورش مورد عنایت قرار گرفته است. فضای فعلی فضای برخی مدرسههای ما از نظر جامعهشناختی خستهکننده، فاقد معیارهای دلپذیری، خوشایندی، شوقانگیزی و بهطور کلی «ناشاد» است. چنین تصویر ناشاد و غیردلپذیری را هم فضای مناسبات و روابط اجتماعی و هم فضای فیزیکی و مبلمان مدرسه بهخوبی بازتاب میدهد.
مواردی مانند:
• تعاملات خشک، رسمی و کمتر صمیمانه بین عناصر انسانی اصلی برخی مدرسه با هم، یعنی مدیر و کارکنان اجرایی، معلمان و دانشآموزان و والدین،
• مناسبات بعضاً تبعیضآمیز مبتنی بر پیشداوریهای فرهنگی و بیاعتمادی، و یا فشار، اجبار، قدرت و زور فیزیکی و بوروکراتیک در برخی مدرسهها،
• چهره خسته و درهم، نگران دغدغههای معیشتی و مضطرب معلمان، در کنار ظاهر آشفته و نامرتب آنها،
• فرصت کمی که مدرسه برای گفتوگو، بحث و تبادل نظر، و نقد و پرسشگری، فارغ از هرگونه ترس، تنبیه و تهدید فراهم میکند،
• میدان محدودی که مدرسه برای تنوع و تکثر افکار، اندیشهها، علاقهها و نیازهای معلمان و دانشآموزان قائل است،
• تقلیل مناسبات مدرسه با والدین و خانوادهها به روابط مادی، مالی و کالایی،
همه و همه تصویری از فضای نامناسب روابط اجتماعی محیط مدرسه است که بهطور جدی و اساسی باید مورد تجدید نظر، بازاندیشی و بازسازی قرار گیرد.
اما این فقط فضای مناسبات اجتماعی اجزا و عناصر مدرسه نیست که تصویری غیردلپذیر و ناشاد از آن را به نمایش میگذارد. فضای فیزیکی، معماری و مبلمان اغلب مدرسهها نیز ناشاد و خستهکننده است. تقریباً در کمتر مدرسهای فضای سبز و طبیعی، درخت، و گل و گیاه برای ایجاد طراوت و تلطیف روحیه دانشآموزان و معلمان وجود دارد. در روزهای گرم سال و ایام امتحانات، اغلب دانشآموزان دربهدر دنبال فضای سایهای برای درامانماندن از تیغ تیز آفتاب در گوشهای از دیوار مدرسه کز میکنند.
حیاط برخی از مدرسهها فاقد صندلی برای نشستن و استراحت دانشآموزان است. معماری برخی از مدرسهها به نحوی است که درهای ورودی و خروجی، با وجود تراکم دانشآموزان، محدود یا بسته است و تراکم و فشار دانشآموزان هنگام ورود و خروج یا زنگ تفریح، گاه به حوادثی منجر میشود. پلههای ساختمان بسیاری از مدرسهها برای ورود و خروج دانشآموزان مناسبسازی نشدهاند و گاه سبب زمینخوردن و حوادثی برای دانشآموزان میشوند. سرویسهای بهداشتی برخی از مدرسهها محدود و نامتناسب با تعداد دانشآموزان، بعضاً فاقد آب گرم و مایع صابون یا برخی خراب و غیرقابل استفاده است.
آبخوریهای اغلب مدرسهها نیز محدود، نامناسب و غیربهداشتی است. بسیاری از مدرسهها فاقد بوفه هستند یا اگر هم دارند، نامناسب است و اقلام و کالاهای آن کیفیت و تنوع لازم را ندارند. از نظر مبلمان داخلی کلاسها، میز و صندلیهای بسیاری از مدرسهها کهنه و شکستهاند یا به نحوی نامناسب طراحی شدهاند که موجب خستگی زودرس و عدم تمرکز دانشآموزان میشوند. نقاشی و رنگآمیزی کلاسهای بسیاری از مدرسهها نامناسب و فاقد عنصر شادی و دلپذیری است و نیز حداقل کیفیت را دارد. امکانات ورزشی اغلب مدرسهها هم محدود است و فضا و سالنهای ورزش بسیاری از مدرسهها برای حرکتهای ورزشی مناسب نیستند. امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی اغلب مدرسهها نیز ناکافی یا فرسوده و محدودند.
بسیاری از مدرسهها فاقد تجهیزات نرمافزاری و سختافزاری مناسب برای آموزش مجازی هستند و برنامههای منظم و مناسب برای اردوها و بازدیدهای علمی ندارند. سرویسهای رفتوآمد دانشآموزان نیز گذشته از آنکه از سامان، نظم و کیفیت مناسبی ندارند، غالباً ناایمن و نامطمئن هستند که رخدادن حوادث و اتفاقات سالهای اخیر گواهی بر این مشکل است.
مجموع چنین مسئلهها، کمبودها و مناسبات و روابط، فضای مدرسهها را غیردلپذیر، خستهکننده و ناشاد کرده است. به همین دلیل نیز اغلب معلمان و دانشآموزان بیدلیل یا با دلیل، و موجه و ناموجه، از هر نوع تعطیلی مدرسه استقبال میکنند. مدرسههایی با چنین مشکلات، کمبودها و نقصهایی در فضای فیزیکی، معماری و مبلمان، و با چنان مناسبتها و روابط خشک و غیرتعاملی و فاقد مشارکت، تبعیضآمیز، مبتنی بر پیشداوری و بیاعتمادی یا ترس، تنبیه و تهدید، و با چنان معلمان خسته، نگران و مضطربی که دغدغههای معیشتی بهحق ذهنشان را آشفته و زندگی را بر آنها تنگ کرده است، چگونه میتوانند نقش و کارکردهای لازم را در زمینه پرورش و آموزش نسل آینده و رشد و شکوفایی استعدادهای کودکان و نوجوانان کشور ایفا کنند؟!
به همین دلیل، هر برنامه و سیاست تحولی در آموزشوپرورش، چنانچه بازاندیشی و بازسازی متن مدرسه و فضای اجتماعی و فیزیکی آن را در مرکز توجه خود قرار ندهد، پیشاپیش محکوم به شکست است. برنامههای تحولی در آموزشوپرورش باید دلپذیری، شادسازی و شوقانگیزی فضای مدرسه را، بهعنوان یکی از مهمترین اصول، در دستور کار خود قرار دهد. انجام چنین مهمی قبل از هر چیز نیازمند تغییر نگرش مسئولان و برنامهریزان آموزشی و نیز مدیران و معلمان است؛ بهنحوی که شادی، نشاط و لذت را معادل سبکسری و لاابالیگری تلقی نکنند یا بر اساس نوعی پیشداوری و تفسیری نامعتبر، مغایر با آموزههای دینی نپندارند.