یکی از مسئلههایی که در دوران تدریس همیشه با آن مواجه بودم، این بود که چه مقدار از دانشی که در طی تدریس منتقل شده، برای دانشآموزانم قابل فهم و چه سهمی از آن برایشان ماندگار شده است. زمان محدود کلاسهای حضوری، حتی با صرف زنگهای تفریح نیز برای به نتیجه رسیدن کافی نبود و ناچار به اندازه توان بسنده میشد و بقیه بحث را به کلاس بعدی موکول میکردیم. کرونا که آمد، با تمام سختیها و مشکلاتش، گویا راه حل سؤال قدیمی را در آستین داشت. پای کلاسهای مجازی را به صورت رسمی به آموزش و پرورش باز کرد و مدیریت زمانبندی کلاس را در اختیار معلم و دانشآموز قرار داد. دیگر بحث نیمهکاره بالاجبار قطع نمیشد و فرصت برای به اتمام رساندن گفتوگوها در اختیار بود. اما مشکل تحلیل تکالیف و بازخوردها همچنان وجود داشت. مشاهده همه تکالیف و بررسی آنها بسیار وقتگیر بود و با گذشت زمان تکالیف فرستاده شده دانشآموزان به کوهی از پیامهای بازبینینشده تبدیل میشد. در این شرایط چه باید کرد؟
تحلیل تکالیف و بازخورد آنها قسمت مهمی از پروسه تدریس است. تمرین به دانشآموز فرصت میدهد فهم خود از مطالب و معنای خلق شده در ذهنش را مطرح و در صورت درستبودن آنها، بر چالش حل مسئله غلبه کند. زمان محدود کلاس درس مجازی و حضوری، این نیاز جدی دانشآموز را بیجواب گذاشته و معلم در عمل قادر نیست بسیاری از مفاهیم ذهنی دانشآموزان را تحلیل کند و درست و غلطبودن آنها را تذکر دهد تا دانشآموز با اصلاح اشتباهاتش، یادگیری خود را بهبود بخشد و بتواند تمرین را حل کند و با لذت و شوق حاصل از حل معمای تمرین، اعتماد به نفسش را تقویت کند.
این بار سؤال قبلیِ چه باید کرد، قویتر مطرح میشود: چگونه میتوان تکتک لامپهای خاموش کلاس را روشن کرد؟ جواب این سؤال در لایههای پایینی هرم یادگیری ادگاردیل آرمیده است. آنجا که آقای رالف تایلر در کتاب مشهور خود به نام «نظریههای اساسی در برنامهریزی درسی و آموزشی» میگوید: فراگیرندگان فقط و فقط آن چیزی را به خوبی یاد میگیرند که خود تجربه کنند. در این هرم، وقتی افراد تجربهاندوزی میکنند1، 75 درصد اطلاعات برایشان ماندگار میشود و در صورتی که به دیگری بیاموزند، یادگیری عمیق و ماندگار، قبل از دیگری، پیشکش شخص آموزشدهنده میشود و 90 درصد اطلاعات برایش ماندگار و ثبت میشود.
در مدل تدریس ماندگار به کمک گروههای شیشهای همیار محور از ظرفیت کار گروهی و فرصتهای نهفته در لایههای پایین هرم استفاده میشود تا جواب سؤال مطرح شده ارائه شود.
آموزش به روش زنجیرهای
معلم با دو دانشآموز سرگروه (الف) از هر کلاس، بهطور مستقیم در گروهی مجازی (شاد) در ارتباط است. اشکالات مفهومی و علمی آن دو نفر را با بحث در گروه رفع میکند. سؤالهای جدید، تست و مطالب مفید را در اختیارشان قرار میدهد و بر بحث و حل گروهی آنها نظارت میکند. حالا این دو نفر سرگروه آمادهاند که دو نفر همیاران (ب) زیر مجموعهشان را در گروه مجازی جداگانه (شاد) آموزش دهند؛ مانند آموزشی که از معلم خود دریافت کردهاند، تدریس مطالب جدید و رفع اشکالات علمی و حل سؤالات به صورت بحث گروهی. در صورت نیاز هم اشکالات مطرح شدهای که توان حل آن را ندارند، به معلم انتقال داده میشود. در اینجا اعضای گروه ب آماده شدهاند اعضای زیرمجموعه خود را آموزش دهند.
هر کدام از اعضای ب در گروه مجازی دیگری مطالب جدیدی را که آموزش دیدهاند، برای همکلاسیهای خود که در زیر مجموعهاش قرار دارند، یعنی(ج) تدریس و بر حل گروهی تمرینها و رفع اشکالاتشان نظارت میکنند. در صورت نیاز هم اشکالات را به سرگروه خود منتقل میکنند. به این طریق، تکتک چراغهای خاموش کلاس از طریق همان دو نفر اول زنجیره (سرگروه)، به انرژی معلم وصل و روشن میشوند.
و این یعنی هر 18 نفر اعضای کلاس، همزمان و همسطح آموزش میبینند و پیشرفت میکنند. یکی از نقاط قوت این مدل آن است که معلم ایجادکننده تمام گروههای مجازی (شاد) است و کار گروهی تکتک دانشآموزان مانند کلاس شیشهای زیر نظر معلم است. بدون هیچ هزینهای (در تمام لحظات) عملکرد هر دانشآموز در گروه ثبت میشود و مراحل پیشرفت تحصیلیاش در اختیار معلم قرار میگیرد. حدود دو هفته بعد از اجرای طرح، وضعیت تحصیلی تمام دانشآموزان، کاملاً مستند، برای معلم تعریف شده است. انتقال اطلاعات و فهم مؤثر در این طرح بسیار سریع اتفاق میافتد، به علت اینکه هر کس مسئول چند نفر (محدود) زیرمجموعه خود است و مفاهیم و مطالب را خود تجربه و تدریس میکند. بنابراین، به بالاترین سطح یادگیری در کوتاهترین زمان میرسند. البته این فرصت برای همه افراد فراهم است و تمام دانشآموزان در این تجربه با یکدیگر همراه هستند. و هر روز فرصتی دیگر است برای تجربهاندوزی همگانی.
و اما فرصتی طلایی که این طرح در اختیار دانشآموزان یک پایه قرار میدهد، این است که اگر در یک پایه چند کلاس باشند، گروه الف شامل سرگروههای کلاسهاست، دو سرگروه از هر کلاس بهعنوان نمایندگان هر سه کلاس در کنار هم، مشکلات خود را مطرح و از دانش و تجربههای همدیگر استفاده میکنند و این همسانسازی، نه فقط در یک کلاس، که در یک پایه اتفاق میافتد. هر کدام از سرگروهها در این گروه فرصت دارد در رفع ایرادهای علمی خود، از بقیه سرگروهها کمک بگیرد و نیز هر مطلب جالب و مفیدی را که به آن مسلط است، با نظارت معلم، برای بقیه تدریس کند. به همین صورت، تمام اعضای همیاران (ب) هر سه کلاس در یک گروه همیاری با یکدیگر در تعاملاند و با نظارت سرگروهها فعالیت میکنند.
مهر سال 99 این طرح در چند مدرسه برای سه کلاس فیزیک پایه دهم اجرا شد. در درس فیزیک دهم، یک گروه الف شامل 6 نفر سرگروه کلاسها و 1 گروه ب (همیاران) شامل 12 نفر همیار (4 همیار از هر کلاس) و 6 سرگروه و 12 گروه کلاسی مجزا شامل 3 نفر عضو کلاسها و 1 همیار، با برنامهای از پیش تعیینشده و هفتگی، مانند مدرسه شیشهای، در حال فعالیت هستند و معلم هر موقع که لازم بداند، عملکرد گروهها را بهصورت غیرعلنی زیرنظر دارد و هر زمان که مناسب باشد، در ساعت فعالیت گروهها، به صورت علنی مهمان آنها میشود و سؤالاتی از اعضا میپرسد و نوعی ارزشیابی تکوینی واقعی ثبت میشود.
پیشنهاد: یک تک ساعت از تدریس موظفی معلم برای تدریس و نظارت در گروه الف (سرگروهها) درنظر گرفته شود که نتایج آن توسط رشد تصاعدی موجود در زنجیره سریع و با فرصت چند برابر به صورت اختصاصی در اختیار تکتک دانشآموزان کلاسها قرار میگیرد.
پینوشت
1. Practice by doing