بهعنوان معلم در این سالها از روشهای گوناگونی برای کار با بچهها استفاده کردهام؛ روشهایی که با وجود گذراندن دورههای متعدد، هیچکدام نتیجه دلخواه و مطلوبی نداشتهاند. همیشه به دنبال یک روش نوین، کارآمد و متفاوت بودم تا بچهها در کلاس به وجد بیایند، انگیزه بگیرند و لذت ببرند، تا اینکه تقریباً یک سال پیش با یک دوره بینظیر و پر چالش آشنا شدم. مدرس دوره استادی باسواد، متفاوت و متفکر بود. این دوره در شروع برهه جدیدی از زندگی کاری من نقش بسیار مهمی داشت. نگاه و دید من نسبت به آموزش و یادگیری دگرگون و به بیان بهتر متحول شد؛ دورهای که بر شیوهای تأکید داشت که کودک در آن نهتنها فعال است، بلکه انگیزه درونی و شادی وصفناپذیری دارد. کنکاش (گفتوگوی هدفمند) و کندوکاو (جستوجوی هدفمند) دو رکن جداییناپذیر این روش آموزشی هستند که معلم باید هم در طراحی فعالیتهای یادگیری و هم به هنگام تدریس و هم در کلاسداریِ خود آن را عملی کند. بر اساس این شیوه، فعالیتی که ایجاد چالش و مسئله کند و خود کودک به کشف و حل مسئله دست یابد، تنها فعالیت یادگیری مناسب است. این جرقه بهظاهر کوچک، آتشفشان بزرگی در شیوه آموزشی من ایجاد و تجربههای ارزندهای برایم فراهم کرد. اکنون میخواهم نمونههایی از آن تجربههای جذاب را برایتان بازگو کنم.
۱ اسفند ۱۴۰۱